انجنیر زلمی نصرت
دنمارک
19/08/2011
انقلاب در افغانستان ادامه دارد .افغانستان در استانه یک تغیر و یک دگرگونی عمیق و بنیادی قرار دارد و کشور به طرف یک بی ثباتی عظیم در حرکت است که ایندهء آن چندان روشن و معلوم هم نیست.
در چنین وضعیت خاص و حساس انقلابی در نتیجه حرکت ها و برداشتن گام های غلط ، ناکام و اشتباه امیز که در این مدت 20 سال یکی پی دیگر صورت گرفته و میگیرد، حزب بزرگ دیروز( ح د خ ا – حزب وطن) پارچه ، پارچه شد . نیروها و جریان های چپ دیموکراتیک رول و اهمیت و اعتبار خود را در میان مردم و جامعه از دست داد. نیروهای ملی دموکراتیک ترقیخوا و تحول پسند به جان هم ا فتیده اند و تا هنوز در انشقاق و دشمنی و انتقام گیری زندگی میکنند و در باتلاق دست و پا میزنند.
اکثریت حلقات حاکم بر سرنوشت تشکلات و سازمان های جدا شده از بدنه حزب بزرگ دیروز در شرایط کنونی انقلابی و سر نوشت ساز تاریخی درست نمیدانند که چه باید بکنند و چه باید نکنند . انچه انجام میدهند با واقعیت های موجود جامعه در انطباق نیست و اصلآ فهمیده نمیشود که آنها چه میخواهند؟!.
به همین خاطر هم است که اکثریت اعضای سابق حزب بزرگ دیروز و مردم افغانستان ، بالای این سازمانک های نو و «رهبران!» این سازمانک ها باور واعتمادر ندارند و مورد قبول شان نیست.
نیروهای چپ دیروز در« انقلاب » تعین کنندهء که در افغانستان ادامه دارد و سرنوشت آینده مردم افغانستان بر بنیاد پیامد های آن شکل میگیرد و ساخته میشود نه حضور دارند و نه هم نقش . در واقعیت امرآنها در آنجا( در میان مردم و جامعه) اصلآ نیستند. پس چرا «ما» باید خیز بیجا بزنیم و شعار بیجای زنده باد و مرده باد و مرگ بر این و مرگ بر آن بدهیم و از موجودیت بحران و بی ثباتی و حضور فعال جنگ سالاران و قاتلین مردم افغانستان منحیث نیروهای مطرح در افغانستان ، شکایت کنیم و از بربادی وطن حرف بزنیم .؟!
در چنین یک وضعیت مسلط ، معلومدار و بصورت بسیار طبیعی رهبری انقلاب در دست نیروهای قرار میگیرد که با روند انکشاف حوادث و واقعیت های موجود جامعه خود را و سیاست های خود را تغیر داه و حرکت های خود را با شرایط هماهنگ و تنظیم نموده و اعیارمیسازند و عملآ درجامعه حضور دارند. ما در این چند هفته شاهد ائتلاف ها و و ایجاد بلوک های جدید سیاسی در داخل کشور استیم، اگر ما خواسته باشیم یا نه ، پیشقراولان انقلاب همین نیروها است و رهبری انقلاب به دست همین نیروها می افتد و قرار میگیرد و همین نیروها در آینده سمت حرکت جامعه را در افغانستان تعین میکنند نه «ما».!!!
اگر ما یک پارچه می بودیم ودر این مدت ده سال یکی میشدیم و برای یک سازمان و یا ساختار وسیع و سراسری کار میکردیم و در پروسه ها منحیث یک نیروی فعال ايوزیسیون شرکت میکردیم . بدون شک امروز در انقلاب حضور میداشتیم و نقش خود را در دگرگونی های عمیق و بنیادی به نفع مردم انجام میدادیم و رهبری نهضت رهایی بخش امروز به دست نیروهای سالم و وطندوست واقعی و « ما» میبود ، نه به دست قاتلین مردم افغانستان. ولی واقعیت این است که ما تا هنوز نمیدانیم و در این مورد فکر نمیکنیم که چه باید بکنیم و چه باید شود تا رهبری انقلاب دردست نیروهای متحجر و افراطی سقوط نکند.
تکرار و با تاکید باید عرض کنم که : هر گاه « ما» به تشکیل و ساختن احزاب، تشکلات ، حلقات و گروپ های خورد و کوچک از بدنه حزب بزرگ دیروز ادامه بدهیم و به حفظ ساختار های خورد و کوچک چند نفری بسنده و قناعت کنیم و برای تسریع پروسه ای ساختن یک نیروی بزرﮒ سراسری ملی (فرا ،ملیتی و قومی و زبانی ، ایدیالوژیک، حزبی و تنظیمی) منحیث یک وظیفه و امر تاخیر ناپزیر تلاش و مبارزه نکنیم و برایش نجنگیم ، به صراحت و با اطمینان میتوان گفت که در همین گروپ های خورد و کوچک نام نهاد باقی میمانیم و در همین گروپ های خورد و کوچک می گندیم و هم چنان نام و نشان و افتخارات گذشته حزب بزرگ دیروز را یکجا با خود برای همیش دفن می کنیم .
عکس های داکتر نجیب ا لله شهید در داخل کشور حتی ساحه طالبان مسلح بلند است و این یک حقیقت است. این حقیقت که مردم با شرف و با دیانت و حق شناس افغانستان داکتر نجیب ا لله شهید را و سیاست های او را می پسندند و قبول دارند و می پزیرند به معنی پزیرش « ما» حزب وطن و پارچه های جدا شده از بدنه حزب وطن دیروز و روش ها و سیاست های امروزی ما نیست که دنبال می کنیم. تا کنون هیچ یک از سازمان های ساخته شده از بدنه حزب بزرگ دیروز و شبه لیدران آن چیزی از خود برای گفتن به مردم که با شرایط و خواسته های مردم هم خوانی داشته باشد و مورد قبول مردم واقع شود ارایه کرده نتوانسته اند! مرا معزور بدارید که این چنین مسئله را مطرح می کنم . ما نباید غافلگیر شویم و همه چیزرا صرفآ از همین زاویه به تحلیل بگیریم و فکر کنیم که چون مردم نجیب ا لله را می پزیرد . بنا مردم ما را هم قبول دارد و یا در آینده از ما حمایت خواهند کرد و قبول خواهند کرد.
در این مرحله حساس و نازک تاریخی نمیخواهم در مورد سایر رهبران حاضر و غایب ، عقب صحنه و روی صحنه در این بحث کوتاه کدام تبصره داشته باشم. فقط میخواهم از دوستان بپرسم که: نتایج انتخابات دور دوم ریاست جمهوری افغانستان و دور دوم انتخابات ولسی جرگه با وجود تقلب گسترده ثابت ساخت که در این برهه از تاریخ و انقلاب که در افغانستان ادامه دارد ، ما در کجای خط قرار داریم.؟
وضعیت و حالت غم بار کنونی ما را وا میدارد تا بگویی که : انهاییکه حزب بزرگ دیروز را پارچه، پارچه کردند و انهائیکه از بدنه حزب بزرگ دیروز احزاب نو ساختند و درشرف ساختن احزاب دیگراستند ، امروز باید برای مردم افغانستان و اعضای سابق ح .د.خ.ا – حزب وطن از عملکرد خود محاسبه و پاسخ بدهند که چرا حزب بزرگی را که بیش از 50 هزار بهترین فرزندان انقلابی و وطن پرست در راه ارمان آن جان های شان را فدا کردند، پارچه پارچه کردند و هر روز یک خشت دیگر را از بدنه آن بیرون میکنند؟ که به سبب آن انقلاب که در افغانستان ادامه دارد ، و پیامد های آن بالای سرنوشت مردم افغانستان و سر نوشت هر یک ما تاثیر خود را دارد و آینده بر بنیاد پیامد های انقلاب که ادامه دارد شکل میگیرد و ساخته میشود به مثابه یک نیروی پسیف و فلج و منحیث یک بازیچه در حوادث تاریخی نقش داریم.؟!
ما در این چندهفته اخیر شاهد شکل گیری ائتلاف ها و ساختن بلاک های جدید سیاسی در داخل کشور استیم. اگر ما خواسته باشیم یا نه رهبری انقلاب به دست همین نیروها می افتد و قرار میگیرد و همین نیروها در آینده ، سمت حرکت را تعین میکنند ، نه ما قسمیکه قبلآ به آن اشاره کردم.
بنآ ضرور و لازم است تا هر یک ما بالای این مهم فکر کنیم و کار کنیم که چطور شود و چه باید بکنیم و چه باید نه کنیم ، تا رهبری انقلاب که در افغانستان ادامه دارد ، در دست نیروهای متحجر و افراطی سقوط نکند و قرار نگیرد و ما دوباره جایگاه مناسب و حضور فعال سیاسی در صحنه سیاسی کشور را پیدا کنیم.!
پایان