خلف انگریز افشاء شد

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

میرعنایت الله سادات

پس از مرگ اسامه بن لادن ، ازیکطرف حملات تروریستی در افغانستان شدت یافته است و از جانب دیگر صدای بلند پایگان دولت بخاطر مذاکره با طالبان بلند و بلند تر شده میرود . بدون آنکه در زمینه کدام دست آوردی وجود داشته باشد. اصطلاحاتی مانند "مصالحه ای ملی "، " طالبان خوب" و "برادران طالب" از طریق رسانه های افغانی و بین المللی همه روزه بطور سوال بر انگیز انعکاس میآبد . درک این تبلیغات مستلزم دقت و تعمق بیشتر میباشد.


افغانهای که علل و نتایج حوادث تاریخی و معاصرکشور شان را با تعمق مطالعه مینمایند ، این تبلیغات را با شک و تردید نگریسته و متیقن اند که در پس این پردۀ تبلیغاتی ، پلانها و نیرنگ های متعدد و مختلف وجود دارد . زیرا بحران کنونی از جامعه ای افغانستان نشأت نیافته و منشأ آن در خارج کشور میباشد . بناء" ختم بحران هم وابسته از نیات و عملکرد قدرتها و سازمانهای خارجی در سطح منطقه و جهان است . درین میان دو کشور همسایه ای افغانستان در آفرینش این بحران نقش کلیدی دارند. هردوی آنها بدون رعایت اصول قبول شده فی مابین انسانها ، مانند  " حسن همجواری " ، "اخوت اسلامی" و سایر موازین قبول شدۀ بین المللی ، با خدعه و فریب بخاطرسلب آرامش از مردم افغانستان ، به هر وسیله ای متوسل میشوند .
هردو کشور در بی ثبات سازی افغانستان طی بیش از سه دهه ای گذشته دست دراز داشته اند. نقش  آنها در ایجاد یک خلای قدرت در کشور ما اظهر من الشمس است . آنها میخواهند تا خلا ایجاد شده را مطابق مرام خود و از طریق به قدرت رساندن عمال شان پر نمایند . بخاطر نیل به این هدف ، گاهی هم  رقابت های ذات البینی میان این دو کشور نیز شعله ور میشود که نمونه ای غم انگیز آن ، کشمکش ها را در قالب جنگهای تنظیمی پس از ماه ثور 1992 بود . تا آنکه پاکستانی ها درین رقابت دست بالا پیدا کرده و در بخشهای وسیع از سرزمین افغانها ، عمال شان را در پوشش یک گروپ نو ظهور بنام طالبان به قدرت رسانیدند .
درین وقت است که پاکستان نه تنها طالبان ، بلکه القاعده و سایر گروپهای  تندرو اسلامی را در وطن ما جابجا ساخت . این زمانی بود که پاکستان به آرزو های دیرینه ای خود نایل آمده و میخواست که با اشغال افغانستان ، راه ترانزیت با آسیای میانه و تجارت سایر کشورها را به آن استقامت در انحصار خود درآورد . پاکستانی ها از نگاه جیوستراتیژیک و اقتصادی به موفقیت بزرگ دست یافته بودند ولی بخاطردنبال کردن همان "مشی خصمانه" که سنگ بنای  پیدایش این کشور را میسازد ، نتوانستند از حمایت گروههای تندرو در مناطق تحت کنترول خود دست بردارند. تا آنکه حادثه ای یازدهم سپتمبر، آمریکایی ها را از خواب غفلت بیدار ساخت و در مورد اعتماد شان به پاکستان شک وتردید را آغاز کردند .شکاکیت ادامه یافت ولی امریکا نتوانست که درین ارتباط به یک تجدید نظر کلی برسد. زیرا بزرگترین متحد آنها در قوای ناتو ( انگلیس) هنوز هم روی پاکستان منحیث یک متحد عنعنوی خود در این گوشه ای جهان حساب مینماید. همچتان پاکستان یک کشور پر نفوس و دارای بمب اتومی بوده و دوری گزینی غرب ازین کشور سبب خواهد شد تا پاکستان بیش ازین به قدرت چین در منطقه اتکأ کند.
ما همه میدانیم که پاکستان بصورت طبعی و بالاثر رشد عوامل تاریخی به میان نیامده است . پیدایش آن محصول سیاست تفرقه افگنانه ای انگریزها بوده و ناممکن است که بدون ادامه ای کمک های خارجی در برابر هند به پاه استاده بماند .ازین کشور ابتداء انگلیسها ، سپس در فضای جنگ سرد ، امریکا و چین حمایت نمودند.
پس از ختم جنگ سرد ضرورتی بخاطر اتحاد استرتیژیک امریکا و چین در قبال پاکستان دیده نمی شد . از جانب دیگر اقتصاد چین روزتا روز رشد چشمگیر مینماید که بالاثر این رشد سهم چین در تجارت جهانی بالا رفته و آنکشور را در آینده ای نزیک به یک ایر قدرت ثروتمند جهان مبدل می نماید . طبعی است که افزایش روزافزون سهم چین در اقتصاد جهانی ، نقش آنکشور را درسیاست جهان نیز بالا برده و در مقام رقابت با ایالات متحد امریکا قرار میدهد. این رقابت ، همکاریها ومشارکت های هردو قدرت را بخاطر حل مسایل جهانی کم میسازد . پاکستان از تکامل این روند نگران بوده و نمی خواهد کاملا" در کنار امریکا قرار بگیرد. مخصوصا که بر طبق تحقیقات مقامات اطلاعاتی امریکا بیش از هفتاد درصد مردم پاکستان از تندروان ضد امریکایی حمایت مینمایند. آدام بروکس خبرنگار بی بی سی در واشنگتن طی گزارش مورخ 26می 2011 خود پس از سفر صدراعظم پاکستان به چین ؛ روابط امریکا و پاکستان را پیچیده و شکننده خواند .او می افزاید که طی این مسافرت ، پاکستان از چین جت های جنگنده خریداری کرد. این معامله اتحاد استراتیژیک اسلام آباد و پکن را پر رنگ ساخت ، اما هضم آن برای امریکا آسان نیست.
چند هفته قبل ازین مسافرت ، نیویارک تایمز(17 اپریل 2011) به قول از یک صاحبمنصب بلند پایه ای امریکایی که قبلا" در پاکستان وظیفه داشت ، اینطور نوشت : " بین ما هرگز یک سطحی از اعتماد وجود نداشت .اکنون من مطمئن هستم که آنها دیگر خواهان ما نیستند".
سیاستی که تا به حال واشنگتن در برابر پاکستان دنبال نموده است ، همانا دادن امتیازات مالی و تقوبه ای اردوی پاکستان بود. اکنون مؤثریت  این کمکها از جانب مقامات ذی صلاح امریکا مورد سوال قرار گرفته است.
صدای المان (25 می 2011) به قول از آژانس فرانس پرس چنین خبر میدهد : ایدرویک رئیس کمیته ای مبارزه با تروریسم مجلس نمایندگان امریکا در یک جلسه ای استماعیه ابراز نگرانی کرد که عناصری در درون نظامیان پاکستان ، اسامه بن لادن را حمایت کردند و ممکن است در آینده اسرار اتومی پاکستان را یا القاعده شریک سازند . وی علاوه میکند که " در دهسال گذشته پاکستان نزدیک به بیست ملیارد دالر کمک ایالات متحدۀ امریکا را دریافت کرده است. به بیان ساده پالیسی ما در قبال پاکستان کار نمی کند ". طبق همین منبع خبری ، سناتور جان کیری پس از سفرش به اسلام آباد در کمیته ای روابط خارجی امریکا ، دولت خودرا یه اتخاذ یک " دیپلوماسی ماهرانه و پایدار" دربرابر پاکستان مشوره داد. از اظهارات او چنین معلوم میشود که دولت پاکستان بخاطر تعهداتش با امریکا عمل نمی کند. لذا باید رهبران نظامی پاکستان را متوجه خطر داخلی نمود تا با هراس ازآن خطر به امریکا و اروپا اتکاء نمایند. او درین راستا چنین میگوید: " به دیپلوماسی ماهرانه و پایدار نیاز است تا رهبران نطامی پاکستان متقاعد ساخته شوند که تهدید واقعی به حاکمیت ملی این کشور از مرز شرقی اش و از سراسر منطقه ای اتلانتیک نمی آید ، اما این تهدید از سوی افراط گرایان خشن داخلی متوجه این کشور می شود ".
برطبق گزارش مورخ 21 اپریل 2011 بی بی سی ، مایک مولن رئیس ارکان قوای نظامی امریکا دریک گفت و گو با روزنامه ای داون پاکستان اینطور افشاء کرد : " مشخص است که سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان رابطه ای طولانی مدت با شبکه ای حقانی دارد".وی افزود : " از پیکار جویان وابسته به گروه حقانی حمایت مالی میشود و به آنها آموزش داده میشود تا نظامیان امریکایی و ائتلاف را به قتل برسانند و وظیفه ای من این است که مطمئن شویم چنین ارتباطی ادامه نخواهد یافت ". حقانی از جمله ای چند رهبر و قوماندان "جهادی" است که در دهه ای هشتاد از جانب رئیس جمهور رونالد ریگن در قصر سفید پذیرفته شد و کارنامه ای او  مورد ستایش قرار گرفته بود.
همینطور آقای زلمی خلیل زاد  سفیر سابق امریکا در کابل بجواب پرسش یک برنامه ساز بی بی سی در مورد رابطه امریکا و پاکستان ، اینطور واقعیت را بر ملا میسازد : بحران اعتماد میان دو کشور مدتی است که وجود دارد . چون امریکا و پاکستان اهدافی متفاوتی را در افغانستان دنبال کرده اند  و در مورد جنگ علیه تروریزم هم ، البته به نسبت کمتری ، اهداف متفاوتی داشته اند. در حالی که نیرو های ما در افغانستان بودند تا به حکومت این کشور کمک کنند ، ولی پاکستانی ها مخالفان افغانستان را مسلح کرده و آموزش داده و از آنها حمایت می کرده اند ، در عین حال پاکستانی ها همواره منکر چنین فعالیت هایی بوده اند و امریکا هم میدانسته است که آنها از گروه مخالف در واقع حمایت می کرده اند . در پایان این مصاحبه خلیل زاد به حیث آخرین راه حل پیشنهاد مینماید که امریکا باید کمکهای حیاتی و چند ملیارد دالری صندوق بین المللی پول به اقتصاد پاکستان را قطع کند. امریکا پاکستان را در لست کشور های حامی تروریسم قرار دهد و رابطه اش را با هند گسترش دهد.
دولت پاکستان در برابر حامی و تقویت کننده ای خود ، روش دوگانه را تعقیب مینماید. به این معنی که از یکطرف خودرا بخاطرحفظ منافع امریکا در منطقه متعهد میداند و از جانب دیگربا حمایت از گروههای تندرو ، معاهدات دوجانبه ای خودرا با آنکشور نقض مینماید. این دولت در برابر جامعه ای جهانی تعهد سپرد که بخاطر مبارزه علیه پدیدۀ وحشتناک تروریزم ، همکاری مینماید. اما در عمل زمینه های تربیت نوجوانان را در مراکز خاص تروریستی فراهم ساخت و بالاخره پاکستان را به لانه و پناهگاه تروریست های فرار کرده از کشور های مختلف جان مبدل نمود.
تاوقتی که مراکز تولید کنندۀ تروریزم در پاکستان مسدود و سازمانهای حامی تروریزم منحل نشوند ، چگونه میتوان به تعهدات زمامداران پاکستانی باور نمود . نظامیان پاکستان امکان بقای خودرا در موجودیت همین مراکز می بینند. اردوی پاکستان به دریافت پول هنگفت از خارج نیاز دارد و تعهد پیرامون توقف این مراکز بهانه ای خوبی بخاطر دریافت کمک مالی از خارج میباشد. تعهدی که در دهسال گذشته هیچگاهی جامه ای عمل نپوشید .
پاکستان در گذشته از هر تشنج در منطقه نفع برده است و فکر مینماید که این بار هم چنین خواهد بود. در شرایط جنگ سرد ، ایالات متحدۀ امریکا به پاکستان نیاز داشت . تا زیر نام "جهاد" ، سازمان استخبارات نظامی آنکشور، تنظیمهای مسلح را در خاک خود تأسیس و تسلیح نموده و به افغانستان صادر نماید. از چنین عملکرد نه تنها دولت پاکستان تقویه شد ، بلکه دزدان و قطاع الطریقانی زیادی سیر و مامون گردیده و به القاب "رهبر" و
" قوماندان" مفتخر شدند.
جای شبهه نیست که بدون همکاری بعضی از نظامیان پاکستانی ، کماندو های امریکایی موفق به سرکوب بن لادن نمی شدند. این همکاری موجب خشم تندروان مستقر در پاکستان شده است . دولت پاکستان دریک سه راهی قرار گرفته که باید یکی ازین مسیر ها را انتخاب کند. اولا": مراکز تروریستی را مسدود و از صدور تروریزم به استقامت افغانستان و هند دست بردارد. ثانیا: یا اینکه با تروریست ها و سازمانهای تندرو پاکستانی علنا" در یک صف قرار گرفته و به توقعات جهانی پشت پاه بزند. راه سوم این خواهد بود که به منافقت خود ادامه داده ، با خفظ مراکز تروریستی در پاکستان ، راه مصالحه و مذاکره میان طالبان و قوای امریکا را هموار سازد. یعنی به سیاست منافقانه ای خود در یک پوشش دیگر ادامه بدهد.
اگرمراکز تربیه ای تروریست ها در پاکستان منحل نگردیده و سازمانهای تروریستی در آنکشورمورد پیگرد قانونی قرارنگیرند ، شریک ساختن طالبان در حاکمیت افغانستان نه تنها وضع را بهبود نخواهد داد، بلکه سبب تقویه بیشتر ستون پنجم تروریست ها و دولت پاکستان در وطن ما خواهد شد. پاکستان با در پیش گیری روش های جدید ، منافقانه میکوشد تا اهدافی را که از طریق اعمال تروربدست آورده نتوانسته است ، در میز مذاکره بدست آورد .
دولت پاکستان همیشه در مذاکراتش با کابل پیش شرط های داشته است که هیچکدام آن برای مردم افغانستان قابل قبول نمی باشد. اعم این خواسته ها ازین قرار اند :
1- اسلام آباد اردوی نیرومند افغانستان را بوسیله تنظیمهای " جهادی" منحل کرد و نمی خواهد که افغانستان دوباره یک اردوی قوی داشته باشد . تحت همین فشاراردوی ملی افغانستان در کنفراتس بن به تعداد هفتاد هزار و تنها مجهز به سلاح خفیف پذیرفته شد .تا آنکه پس از اعتراضات زیاد، طرح انکشاف اردو در سال 2005 روی دست گرفته شد و در سال 2007 کار تجهیز بخشهای توپچی ، زره پوش ، تانک و ترانسپورت هوایی آغاز گردید. ولی تا هنوز تجهیرات کافی درین عرصه ها وجود ندارد و افغانستان فاقد یک قوای هوایی رزمنده میباشد. نیویارک تایمزمورخ 17 می 2011 به نقل ازیک منبع نزدیک به اشفاق کیانی (رئیس قوای مسلح پاکستان) مینگارد: موصوف فکر میکند که داشتن یک اردوی چهارصد هزار نفری برای افغانستان که امریکایی ها در صدد ایجاد  آن اند ، غیر قابل تحمل بوده و فقط قوای مسلحی به تعداد صد هزار کافیست .
2- اسلام آباد خواهان تضعیف روابط افغانستان و هند بوده و با موجودیت قونسلگری های هند درولایات مرزی با پاکستان مخالف است . پاکستانی ها نمی خواهند که هندوستان در بازسازی افغانستان نقش قابل ملاحظه داشته و سهولت های تجارتی میان دوکشوروجود داشته باشد. هند همیشه طرفدار یک دولت مرکزی قوی در افغانستان بوده و همیشه با رژیم های مختلف افغانستان( به استثنای طالبان ) روابط حسنه داشته است . ولی پاکستان مخالف چنین یک دولت قوی در افغانستان بوده و آرزو دارد تا سرزمین افغانها را دوباره از طریق طالبان وسایر عمال خود به اسارت درآورد. ازهمین جهت پاکستان نمی خواهد که طالبان سرکوب شوند. بخاطر حفاظت آنها راه مذاکره با طالبان را در ذهن کارشناسان امریکایی القاح مینمایند و لندن درین راستا کمک فراوان به اسلام آباد می کند.
3- پاکستان همیشه کوشیده است تا بالای افغانستان آنقدر فشار وارد کند تا افغانها با آنکشور کنار آمده و خط نام نهاد دیورند را به رسمیت بشناسند. انگلیسها هم ازین خواست اسلام آباد حمایت مینمایند . دراول جون 2011 سندی تلگراف نوشت که افغانستان و پاکستان باید به مقابل همدیکر گذشت نمایند. این نشریه پیشنهاد مینماید که پاکستان باید طالبان را به میز مذاکره و مصالحه با حکومت کابل بکشاند و افغانستان نیز باید خط دیورند را منحیث سرحد دوکشور قبول نماید.

چه باید کرد؟
امروز که دولت پاکستان بیش از هر وقت دیگر تحت فشار از داخل و خارج قرار گرفته است و اوضاع امنیتی آن کشور روزتاروز وخیم میشود ، نباید کوچکترین امتیاز به پاکستان (خلف انگریز) داد. اگر طالبان محلی که مستقیما" در خدمت ای . اس .ای . قرار ندارند ، به ندای مصالحه پیوسته و با قبول احکام قانون اساسی به دولت می پیوندند ، باید مورد استقبال قرار بگیرند.
مصالحه باید از زاویه ای منافع ملت افغانستان مطرح گردد و به هیچ نوع کوتاه نظری های قومی ، لسانی ، و منطقی درین زمینه فرصت داده نشود.
امروز می بینیم که طالبان در میان مردم تعلیم یافته و شهر ها زمینه ای جذب ندارد . جذب آنها در دهات و مناطق قبایلی است . زیرا جوانان این مناطق بیکار بوده و اکثرا بخاطر امرا معاش و تأمین معیشت شان در خدمت طالبان و یا باند های مواد مخدر قرار میگیرند.چارۀ اساسی آنست که در مناطق آنها پروژه های بزرگ دولتی مانند بند های آبگردان و بند های برق اعمار شود . تا جوانان مذکور همین حالا در اعمار این پروژه ها مصروف گردند و بعدا از اعمار این تأسیسات ، مردمان محل از رشد تولیدات زراعتی و صنعتی مناطق خود شان بهره مند شوند. به عبارۀ دیگر سنگ پایه های اساسی برای بمیان آمدن یک اقتصاد پرتوان ملی گذاشته شود. درین عرصه ها نباید به ان. جی . او. ها و مافیا ، به بهانه ای رشد سکتور خصوصی فرصت داده شود. آنها درین دهسال کاری به نفع مردم از پیش نبردند و در آیند نیز چنین خواهد بود . نتیجه ای سرمایگذاری از طریق آن ها فقط و فقط ریختن آب به آسیای مافیا ، جنگ سالاران و طالبان میباشد.
متأسفانه این یک واقعیت تلخ است که تا هنوز معاش مامورین ، منسوبین اردو وحتی اعضای حکومت و پارلمان از کمکهای خارجی پرداخته میشود. عواید ملی در آن سطح نیست که بودجه ای عادی دولت را تمویل بتواند. اگر روزی این کمکها تقلیل یابند و یا قطع شوند. می توان پبش بینی کرد که چی بلایی بر سر مردم ما خواهد آمد. بناء" باید هرچه زودتر در جهت احیاء و ایجاد یک اقتصاد نیرومند ملی گام برداشت . آنهایی که نمی خواهد چنین یک اقتصاد بوجود آید ، حتما از جاهای دیگر هدایت میشوند. تصفیه ای چنین افراد از ارگانهای رهبری کنندۀ دولت شرط اولی میبآشد .
اگر دیروز جامعه ای جهانی افغانستان را رها کرد و گذاشت که  دو کشور همسایه بر سرنوشت افغانها مسلط شوند ، نتایج عملکرد خود را هم دیدند. امروز اگرمشابه همان عملکرد تکرار شود ، وضع  بدتر و رقت بار تر از گذشته خواهد بود. افغانها در استقامت مبارزه علیه تروریزم همه روزه قربانی میدهند ، تا دول پیشرفته ای جهان از شر تروریست ها در امان باشند . اما بالمقابل کمک اساسی و ینیادی به افغانستان مطمح نظر این دولتها نیست. شاید آنها وقتی متوجه این نقیص خواهند شد که ناوقت شده باشد.