ع / شيرزوی
عده ای از اجنبی پرستان که از سالها بدينسو در خدمت بيګانګان بوده اند ميکوشند که موضوع فدراليزم يا تجزيه افغانستان را به دستور اربابان بيرون مرزی خود مطرح ساخته و زمينه را برای انهدام يک افغانستان واحد اماده سازند .
يک تعداد از هموطنان نا عاقبت انديش بدستور بادران خويش اګاهانه يا نا اګاهانه بر تايد اين مفکوره تباه کن برآمدند چندی قبل بعضی از مقامات بلند رتبه امريکايې عملی نمودن نسخه کهن شوروی سابق را بخاطرارزيابی نمودن اذهان عامه مردم ما در ارتباط با تقسيم نمودن افغانستان را مطرح ساختند که از طرف تودهای وسيع زحمت کشان کشور باقاطعيت رد ګرديد
هموطنان ما درارتباط باموضوع فوق کاملاً در جريان هستند ، چنانچه داکتر محمد حسن شرق در مورد تجويز تقسيم افغانستان به شمال و جنوب در صفحات ۳۴۲ و ۳۴۳ کتاب خود تحت عنوان « تاسيس و تخريب اولين جمهوری افغانستان » چنين متذکر ميشوند
با احتمال نزديک به يقين در اثر همدردی شوردنازی به رفقای افغانی او بود که مشاورين شوروی با تلاش های آخرين قبل از برآمدن عساکر شوروی از افغانستان در وجود جواسيس نابکار آنها در کابل حصوصا شاخه پرچم مصمم به تطبيق و انجام ان بود جانبين
طرح افغانستان شمالی و جنوبی را بميان می ګذارند و عملاً «۹» ولايات سمت شمال ميمنه ، جوزجان ، بلخ ،بغلان ،کندز ، تخار ، بدخشان سرپل و باميان را بنام حکومت سمت شمال با تشکيل صدارت در مزارشريف از پيکر حکومت مرکزی کابل جدا ميکند و نجيب الله مسير عضو کميته مرکزب ح، د، خ، ا، را به حيث کفيل صدراعظم شمال افغانستان با شانزده نفر اعضای کابينه مقرر ودر مزار شريف با تشريفاتی خاصې شروع بکار ميکنند به شوروی ها که هيچ اميدی برای بقايې حکومت کابل به استثناي اختلاف تنظيم ها ی پشاور و ايران باقی نمانده بود از ترس اينکه مبادا تنظيم ها باهم متحد شوند نصميم می ګيرند حکومت کابل را به مزارشريف انتقال داده ولايات و سمت جنوبی هندوکش را با رهبرانتنظيم های وابسته به پاکستان واګذارند و مانند کوريا ، ويتنام ، يمن اوالمان افغانستان را را نيز به افغانستان شمالی و جنوبی تجزيه نمايند . يک افغانستان مطيع و مستعمره ميتوا نست راه را برای تطبيق سترتژی جنوبی شوروي يعنی رسيدن با آب های ګرم هند هموار ميساخت ، در اين سترتژی کليه منابع طبعی سمت شمال افغانستان به شوروی تعلق ميګرفت و کشور ما کلاً از نګاه اقتصادی با شوروی وابسته میشد که به تدريج راه را بسوی اشغال دايمی افغانستان آماده ميکرد .
موضوع فدراليزم يک توطيه استعماری است که هدف آن اضمحلال کلی کشور ما و محو آن از نقشه دنيا خواهد بود . از نګاه لغوي فدريشن معنی هم پيمانې و هم عهدی را ميدهد و به هر ګونه واحد های خود مختار اطلاق ميګردد ، فدراليزم يک نوع سيستمی است که کشور های عضو با حفظ آزادیهای نسبی داخلی از حاکميت و استقلال خارجی خود به نفع يک دولت جديد يعنی دولت فدرال منصرف ميشوند بناً در فدراليزم دونوع حکومت خلق ميګردد : حکومت ايالاتی و حکومت فدرال تاسيس يک دولت فدرال خود بخود صلاحيت های سياسي و حقوق بين الدولی واحد های ايالتی را به نفع حکومت فدرال ( حکومت مرکزی ) از بين برده و نظام جديد يعنې دولت فدرال حاکم بر حيات سياسي ، نظامی و حقوقی را د ر سطوح ملی و بين المللی ميګردد . حکومت ايالتی ميتواند از آزادی نسبی داخلي بالاخص در ساحات اقتصادی و اجتماعی برخوردار ګردند ، آنهم با شرط آنکه با قوانين فدرال در تضاد و تصادم واقع نګردد . قوانين اساسی يک کشور فدرال صلاحيت های متفاوتی را برای ايالات مربوطه اعطا نموده و حدود تشبشات حکومت فدرال و حکومت ايالتی را تعين ميکند ، وظيفه اصلی دولت فدرال عبارت است از :
تامين امنيت سر تاسرې ، دفع تجاوز اجنبې ( پاليسې دفاعی ) طرح سياست خارجی ، عقد معاهدات بين الدولی وضرب سکه درجه تشبث دولت فدرال در امور اجتماعي و اقتصادي و نقش آن در سطوح ملی و ايالتي نظر با حالت خاص همان کشورفدرال است بایست علاوه کرد که صرف دولت فدرال در سطح جهانی قابل شناخت است و صلاځيت معاهدات بين الدولی را با ساير دول خارجی دارد . طرح قبلی دوشمنان ديروز و دوستان امروز در مورد تجزيه کشوری عزيز ما افغانستان در حقيقت طرحی دقيقی است برای محو و نابودی کشورما از نقشه جهان ، دست اندرکاران اجانب بايد بدانند که فدراليزم متضمن توسعه آزادی های فردی ، سياسي و مدنی نيست بلکه در افغانستان فعلی يک سيستم ارتجاعی ضد ترقی و ضد مردمی است فدراليزم يک عقبګردفرهنګې و سياسيي ا ست که افغانستان را بسوې خانه جنګې دايمی بدتر از ساليان ۱۹۹۲/ ۱۹۹۶ خواهد برد و نژاد پرستې را در دستور کار خود قرار خواهد داد .
فدراليزم تفرقه های قومې و مذهبې را تا پاءين ترين سطح آن تبليغ خواهد کردو شګاف های عميق اجتماعی را برای حفظ قدرت فيودال های قومی و نظامی وسيع تر خواهد کرد . فدراليزم ظلم و ستم اربابان قدرت را بر مردم محلی تشديد خواهد نمود و ندای آزادی ، برابري، مساوات و دموکراسی را در جنين خفه خواهد کرد . خاينين حال ميخواهند که يک کشور کهن را از ريشه نابود کنند . ادامه دارد
موخذ : فرهنګ فريخته
مجله دعوت شماره مسلسل ۲۱۹