خودکشی یا قتل اسرار مرگ میوندوال

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عبدالصمد ازهر

بخش 11

درین بخش به جمع بندی آنچه نبشته آمد، می پردازم. مطالعۀ این بخش به هیچ وجه نه تنها جای آن استدلال ها و تفصیلاتی را که با دقت ذره بینی گزارش داده شده گرفته نمی تواند، بلکه اکتفا به آن خواننده را ازفهم عمق حقایق باز میدارد. این جمع بندی که بخشوار صورت گرفته، صرفا ًمراجعه به اصل متن را سهولت می بخشد.

در بخش نخست ، با طرح مسأله و پیش کشیدن چند سوال عمده و اساسی ذیل:

آ یا محمد هاشم میوندوال واقعاً دست به کودتا میزد؟

آیا او واقعاً خودکشی کرد یا کشته شد؟

اگر به قتل رسیده، چه کسی می توانست اورا بکشد؟

کی ها و چرا انگشت اتهام را به سمت معینی نشانه می گیرند؟

چگونه گی رویداد بازجویی از میوندوال به اختصار، به اطلاع خواننده گذاشته شد. با ذکر پس منظرتاریخی استبداد در کشور، تداوم گیر و گرفت های بی بنیاد، نبود عدالت و دروغ گویی های پیهم رژیم های حاکم؛ این حقیقت نمایان گردانیده شد که جامعه در مجموع نسبت به کردار و گفتار رژیم، بی باور گردیده، هر عمل و هر اظهار آن را حتی اگر درست هم بوده باشد، با نظر شک و تردید نگریسته است. در جامعه ای که فاقد نظارت همگانی ( از طریق رسانه های آزاد، احزاب، مؤسسات صیانت حقوقی و سیاسی و مجتمع مدنی به صورت عموم) و سیستم سالم پیاده سازی قانون (نظام امنیتی، عدلی و قضایی) باشد، مبرهن است که نمی شود بر اجراآت قدرت حاکمه باور کرد.

این نتیجه هم گرفته شد که این ناباوری بر دولت خود بخود تمام افرادی را در بر می گیرد که در دستگاه دولتی وظایفی اجراء می کنند و تشخیص مهره های سالمی را که اگر دران وجود داشته باشند، با مشکل مواجه می سازد.

این ناباوری ها بر دستگاه حاکمه و اعمال و اعلامیه های آن، باعث بروز و پخش شایعات و روایاتی می شود که از درک متفاوت شخصی یا از مواضع سیاسی یا عقیدتی، تراوش میکند و کلا ًیا قسما ًنادرست  می باشند. اتکا بر چنین روایات ، شایعات و نوشته های استوار برآنها، در تاریخ نگاری؛ تاریخ نگار را به کجراهه می برد و فاجعۀ مسخ تاریخ را بار می آورد.

به این حقیقت هم اشاره شد که: سوگمندانه می بینیم که اگر دیروز تاریخ نگاری در راستای جانبداری از امیران، شاهان و حاکمان نگاشته می شد، امروز با تأسف در جانبداری از ایدئولوژی، خط سیاسی، حزب، زبان، منطقه، مذهب و... که خود بخود مذمت، طرد و محکومیت غیر خودی ها و دگراندیشان را دربر دارد ، قرار میگیرد. در چنین حالتی تاریخ نگاری تبدیل میشود به وسیله ای برای تبلیغ افکارخودی و محکومیت غیر خودی، که نتیجۀ آن پیش کشیدن تصویر کج، معوج و حتی معکوس حقایق می باشد.

بر این نقطه نیز تأکید صورت گرفت که ضروری است وقتی کاوشگر و محقق در جریان تلاش برای رفع اتهام ازمحکومین بیگناه و رسواساختن رژیم، دست به قلم میبرد، خود ، همان خبطی را که رژیم را با آن متهم میسازد، مرتکب نگردد. یعنی به خاطر محکومیت یک حاکمیت ، اشخاصی را که کمترین تقصیری نداشته اند، متهم نه گرداند. همچنان همان طوری که استبداد را به عدم فراهم آوری امکانات دفاع برای متهمین ، محکوم میکند، خود محقق و نویسنده نیز نباید حق دفاع را ازکسی که بر او اتهام وارد گردیده، بگیرد.

این نقطه هم برجسته گردید که آقای مهرین در ابتدا یک هدف را پیش از پیش در برابر خود قرار داده که عبارت از متهم ساختن و محکوم گردانیدن پرچم و ازهر است، و سپس با ظاهر فریبندۀ پژوهش عالمانه، با استفاده ازروش التقاطی، جعل رویدادها و روایت های نادرست خصمانه، با تکرارهای مکرر، بازی نادرست با شماره ها و تاریخ ها و پس و پیش کردن جملات و الفاظ، اهداف سیاسیش را زیر پوشش تاریخ ثبت صفحات نموده است.

این هم یادداشت گردید که مخالفین سیاسی، با استفاده از همان فضای ناباوری بر دولت، این ادعا را که با میوندوال از نهایت احترام کار گرفته شده، به استهزا گرفته برای ایجاد شک برآن ادعا، تبلیغات بی پایه و بی مایه راه انداختند.

از ناراحتی هایم از خبر خودکشی میوندوال و از پیشنهادات بی نتیجه ام برای قدیرخان، سخن گفته شد.

از شکوک وتصورات آنگاهیم در بارۀ کودتا، اعترافات مرستیال، سرکرده گی کودتا، ومرگ میوندوال ؛ و همچنان از آرزومندی و تصمیمم بسر رسانیدن یک تحقیق بی مثال راستین که متأسفانه با خاک یکسان شد؛ یادآوری گردید.

در آغاز بخش دوم صراحت داده شده که یک برخ قابل توجه نوشته هایی که بر جمهوریت داؤد خان و کودتای میوندوال پرداخته اند، در فضای جنگ سرد، مخالفت عقیدتی، در ضدیت با ح د خ ا و در چهارچوب راه اندازی تبلیغات منحرف کننده، عرض وجود کرده اند. این نقطه هم متبارز گردانیده شده است که آقای نصیر مهرین آخرین مُهره درین زمره و اولین کسی است که تلاش کرده به آن اتهامات وتبلیغات سیاسی، رنگ پژوهشگرانه و ظاهر تحقیق علمی و تاریخ نویسی بدهد.

ادعا های مهرین با همکاری داؤد ملکیار را اگر در سر تا پای نبشته اش بنگریم چنین خلاصه می شوند:

- داؤد خان و پرچم در وابسته گی با اتحاد شوروی قرار داشتند و اقدامات علیه کودتای میوندوال، عبارت بود از قلع وقمع ناوابستگان به شوروی ومخالفین با آن کشور؛

چگونه گی همکاری ها و مناسبات با اتحاد شوروی توضیح  گردیده، نه دلیلی وجود دارد که شوروی خواهان از بین بردن او بوده باشد، نه حزب دموکراتیک خلق افغانستان کدام منفعتی در نبود میوندوال داشت و نه داؤد خان که به رغم خودخواهی و خصلت دیکتاتوریش، آدم نهایت وطن دوست و ملی گرا بود، چنین عملی را به خاطرارضای شوروی انجام می داد.

- روزنامۀ انیس مورخ 10 میزان 1352 خودکشی میوندوال راصرفا ًبه وسیلۀ نکتایی خبر داده؛

در حالی که در ابلاغیۀ منتشرۀ دولت در رسانه ها، خودکشی توسط یک پارچۀ نیلونی لباس ، کمربند کوت خواب و نکتائی ذکر شده است.

- شکنجۀ میوندوال؛

بارها گفته شده که سوء رفتار با متهمین در دستگاهای امنیتی کشور ما یک امر کاملاً معمول بوده و به همین دلیل کسی گرفتن اعتراف را بدون به کاربرد بد رفتاری یا شکنجه پذیرفته نه میتواند. اما واقعیت مسأله اینست که کسا نی هم دران دستگاه وجود داشتند که صلاحیت و توانایی مسلکی لازم را برای کشف حقایق با استفاده از متودهای علمی – فنی و قانونی داشتند.

- اشتراک جناح پرچم در کودتای محمد داؤد؛

از اغلاط مشهوره بوده با ارائۀ تفصیلات رد گردیده است.

- در بخش سوم:

حکایتی در بارۀ سند یافت شده از خانۀ سیف الرحمن یکباردر همین بخش از زبان پاچا سرباز و باردگر در بخش هفتم از زبان پاچاگل وفادار نقل شده و تناقضات آشکاری دارد؛

با استدلال و منطق رد گردیده است.

- نامۀ منسوب به مرستیال؛

در مورد صحتِ آن، ناباوری جدی اظهار شده است.

- اظهارات سمت داده شدۀ سلام ملکیار(پدر مصاحبه کننده - داؤد ملکیار) ؛

توضیحاتی در رد پاره ای از ادعاها داده شده است.

- در بخش چهارم:

خصوصیت های ذاتی رژیم های نادرخانی، هاشم خانی و داؤد خانی؛

با برداشت نویسنده از وجود این خصوصیت ها توافق و همسویی پرچم با آن خصوصیت ها و سیاست ها از بیخ و ریشه رد گردیده علاوه شده است که:  در حالی که بر همکاری پرچم با داؤد در پیشبرد برنامۀ مترقی کاریش تاکید شده این حقیقت نیز وضاحت داده شده که پرچم توطئه گر و دسیسه کار نبود و به همین دلیل نه در کودتای داؤد و نه پسانتر در کودتای ضد داؤد سهمی داشته است.

- سرکوب ها در دهۀ سی از نیاز خارج کشوری ناشی نمی شد و گویا در عصر جمهوریت از نیازهای رهبردی شوروی ناشی گردیده؛

این نظر با ارائۀ تفصیلات مستدل رد گردیده است.

- مخالفت با مرستیال به خاطر باز نگه داشتن راه ارتقا به مقام وزارت دفاع؛

- نگرانی داؤد و نعیم از موجودیت گنجینه ای از اطلاعات نزد میوندوال؛

- پخش شایعات کودتا از جانب میوندوال قبل از 26 سرطان، به دستور داؤدخان؛

- سرکوب اخوانی ها و وابسته گی داؤد به شوروی؛

تمام این موارد زیر بحث گرفته شده، نا وارد بودن دلایل و ادعا ها برجسته گردیده اند.

- در بخش پنجم:

جریانات بعد از داؤد را با آن موضوع تحقیقات از میوندوال در هم می آمیزند و نابکاری های پساداؤد را دلیل بر اِعمال شکنجه در گذشته در برابر میوندوال می نمایانند، صرفاً در آب گل آلود ساختۀ شان ماهی میگیرند.

- مشاهدات خانم میوندوال از جسد؛

بر صحت مشاهدات اظهار ناباوری شده و معلومات علمی در بارۀ تغییراتی که در جسد پس از مردن رخ میدهند، تقدیم شده است.

- کالا بردن در شب قبل برای میوندوال (در مصاحبه با نورزاد)؛

به قصدی که در عقب اظهار "شب قبل" وجود داشته اشاره شده است.

- رفت و آمد بعضی اشخاص بطور مشکوک در محبس؛

هدفگیری بد نیتانه از نام گرفتن اشخاصی درین ارتباط و به خاک خوردن تیر شان با این اظهار نورزاد که به هدایت حیدر رسولی این رفت و آمدها قطع گردیده بود،برملا گردیده است.

- در خواب بودن نورزاد حتی هنگامی که عکاسان (و متخصصین جنایی در محل واقعه دست به کار شده اند؛

منظور مدعیان این است که آن نورزاد بیچاره،همکارانش و محافظین همه در خواب بودند؛ دروازه ها و قفل ها باز گذاشته شده، کسان مشکوکی آمده میوندوال را به قتل رسانیده اند.

- در سوالی از نورزاد: بعد از اینکه شما بندیها را داخل محبس ساخته اید ومیوند وال صاحب راهم دیده اید، کسی در بین ساعات چهار تا هشت صبح داخل اطاق او شده ومیوندوال را کشته باشد.آیا امکانش موجود است؟

درین سوال همان سوء نیت وضوح کامل دارد. رد دقیق و مسئولانۀ آین ادعا در چندین جا صورت گرفته است.

در بخش ششم :

- شکنجۀ مرستیال؛

با نقل قسمتی از نوشتۀ "رد جعلیات" که در سال 1993 در جواب رسولی نوشته بودم، شرح مبسوطی از چگونه گی پیش آمد و اوضاعی که منجر به اعتراف شد، داده شده است.

- ادعای حاجی فقیر در مورد سیلی خوردنش؛

با دلایل رد شده است.

- نبود قصد خودکشی، قبل از شب آخر تحقیق؛

بدون شک در روز 8 میزان، که هنوز آن مواجهه، شنیدن اعترافات و اعتراف خودش به میان نیامده بود، قصد خودکشی نداشته، این قصد بعد ازتحقیقات شام آن روز به میان آمده است.

- محمد حسن شرق هم به اتاق های تحقیق می آمد؛

این ادعا از زبان من به عمل آمده، رد گردیده است.

- دکتور شرق داؤدخان را قاتل میوندوال میداند؛

آن جملۀ شرق را صرفا ً مهرین چنین ترجمه نموده میتواند.

- از زبان صدیق واحدی: برایش گفته اند که میوندوال در یک جهارپایی خوابیده انتحار نموده؛

- وچون میوندوال یک شخصیت ملی بود، ممکن است توسط کمونیست ها کشته شده باشد؛

به حال این مسئول درجه یک جنایی در سطح ولایت کابل، اظهار تأسف شده با پرسش هایی در رابطه به مکلفیت ها و اجراآتش مواجه گردیده، پرسیده شده کی برایش هدایت داده بود آن حادثه را خودکشی بنمایاند؟ و حتی زمانی که سمت معاونیت قدیرخان را داشت و من با هرکه چپ تصور می شد شامل تصفیه شده تحت ضربه قرار داشتیم، چرا اگر شبهه ای وجود داشت، بازخواستی به عمل نیاورد؟

در بخش هفتم از زبان وفادار:

- حالت بد میوندوال و استمدادش از او؛

- هدایت داؤدخان مبنی بر استرداد جسد میوندوال به فامیلش؛

- داستان آن مامور کذایی بانک در ارتباط سندی که از منزل سیف الرحمن پیدا شده بود؛

تمام این موارد با دقت زیر بحث گرفته شده، نادرستی ادعاها برملا شده است. بر اساس نشر ثبت مصاحبۀ وفادارکه به تفصیل به تحلیل گرفته شده و بر اساس نامۀ وی عنوانی ضیاء مجید و نوشتۀ مفصل بعدیش نشرشده در کابل نات، عمده ترین ادعاها، توسط خودش رد گردیده اند.

- در نهایت بخش هفتم، شهادت ناحق از زبان شخص معلوم الحالی بنام ضیاء ناصری، از طرف داؤد ملکیار منتشر شده بود که تحت بحث قرار داده شده است.

در بخش هشتم:

- تناقض گویی ها در مصاحبه ها؛

دلیل آن تحمیل دروغ گویی و سمت دادن مصاحبه ها در جهت هدف تغیین شده، شناسانده شده است.

- عدم پذیرش امکان موجودیت انسان هایی با افکار و سلیقه های متفاوت، در طول و عرض یک نظام؛

موجودیت یا عضویت کارمندان در یک دستگاه بدین معنی بوده نمی تواند که همۀ شان افکار، عقاید و دلچسپی های شان را یگانه گی بخشیده اند. وجدان هرکس متعلق به خودش است و به همین دلیل مسئولیت فردی میباشد و به خانواده، دوستان و همکاران سرایت نمی کند. بودن شماری ازکارمندان مشخص در یک دستگاه فاسد، که اکثرا ً خلاف اراده و برای یافتن بخور نمیری در جایی قرار گرفته اند، به معنی موافقت با تمام اعمال کارمندان و همکاران دگر نیست.

- قدیر نورستانی را اختیار دار اصلی دانستن، برائت دهی فیض محمد است؛

تفکیک وظایف و صلاحیت ها توضیح و نقش برجستۀ ق ع ژ پ در ساحۀ پولیس و امنیت، روشن گردانیده شده است.

- "اما صمد ازهر که شخصا ًدر جریان تحقیق حضور داشت ورئیس هیأت تحقیق هم بود، امکان ندارد که شکنجه در غیاب او عملی شده باشد. دلیل انکار از اِعمال شکنجه، وگرفتن ژست های مخالفت آمیز با شکنجه، از همان نیاز ژست های حاکی است که مارهای دیروزینه، در چهرۀ مور نمایش میدهند."؛

با رد شکنجه، مهرین متوجه ساخته شده که جهت گیری سیاسی واستعمال کلمات ناشایست با مقام "مورخ"،      " استاد" و " محقق" شایسته گی ندارد.

- تحقیق شبانه تا دیر وقت؛

دلایل آن توضیح شده است.

- آیا غیرازانجام وظایف شکنجه آمیز، کار دیگری در طی روزهای تحقیق آن محبوسین وجود داشت ؟؛

آیا این نوشتن تاریخ است یا دشنامنامه؟ دید آقای مهرین نسبت به غیرخودی ها خیلی مکدربوده، تصور موجودیت انسان‌های سالم و متعهد بر آرمان‌های عالی انسانی، برایش دشوار است.

- با اشاره یی به سال های پس از کودتای ثور که ازهر وحزب اودست بازتر درادارۀ امور یافتند، آیا از شکنجه وعذاب دهی مخالفین وبی گناهان کاسته شد ویا دامنۀ آن گستره تر شد؟"

نویسنده باز خواسته است با لفاظی و استعمال کلمات موهن، تاریخ بنویسد و به سال های بعد از کودتای ثور، که هیچ ارتباطی با موضوع میوندوال ندارد و بدون آنکه سهم مرا در کدام کج روشی یا تقصیر یادآور شود، میرود و به تاخت و تازبسیار شخصی و باضمیر مفرد مخاطب می پردازد.

- طفره رفتن از پاسخ در ارتباط با ادعای حاجی فقیر؛

رد شدن مستدل ادعای حاجی فقیر ، چرا طفره روی از پاسخ دانسته میشود؟

- " شکنجه گر گاهی از زبان وگاهی از چوب ومشت ولگد استفاده میکند"

اشارۀ مهرین به صحبت من با مرستیال و بزرگ سازی شخصیت او است که منتج به اعترافش شده بود. در قاموس مهرین هر آنچه منجر به حصول اعتراف شود،شکنجه تلقی میشود.

- صمد ازهر طی صحبت با جناب داؤود ملکیار، مدعی است که میوندول را دو بار درجریان تحقیق دیده است؛

این اشتباه غیر مهم زاییده از مرور زمان، تصحیح شده است.

- میوندوال اکرم پیلوت را جدیدا ً در وزارت داخله معرفی شده است؛

این یک قسمت از همان شعبده بازی های مهرین است که با بازی با الفاظ و تاریخ ها خواسته است دسیسه اش را بر خواننده بقبولاند. تفصیل در بخش هشتم دیده شود.

- مهرین از توان اندک باقی مانده در جسم میوندوال، از پذیرا ساختن دستورها و ازچیغ و فغان سخن میگوید؛

او میخواهد با تحریک احساسات و جلب عواطف خواننده نظرش را تحمیل نماید.

- آوردن "دوبارۀ" اکرم در شب 8 میزان؛

جزئی ازشعبده بازی یادشده میباشد، که با بازنگری شماره ها و تاریخ ها راز این شعبده بازی، کشف شده است.

- او را با بیدار خوابی ها، دشنام دادن ها، مشت ولگد زدن ها، آوردن شاهد شکنجه دیده و خواهشاتی چون " میوندوال صاحب، لطفا ً چند سطر بنویسید که همه از بیدار خوابی رهایی بیابیم ورنه همین بیدار خوابی است وهمین شکنجه ها، وادار به نوشتن ورق شمارۀ 15 / 8 میزان نموده اند؛

باز هم به تحریک عواطف پرداخته است. از کجا میداند که چنین رویه پیش گرفته شده بود؟ جز برداشتش از خصلت نظام مستبد، دلیل دگری در دست ندارد. وی با کوته بینی ومحصور بودن درتنگنای بدبینیش، موجودیت انسان های باشرف و با احساس مسئولیت وجدانی را اصلا ً تصور هم نموده نمی تواند.

- ازهر مدعی می شود که مسؤول " هرچه شده، قدیرخان وخسربرۀ او عیسی نورزاد وخود داؤود، بوده میتواند." ویا میگوید: " توسط کسانی کشته شده باشد که مانند بچه گک ها دور داؤود خان را گرفته بودند؛

توضیح صلاحیت ها و مسئولیت ها، چرا انداختن مسئولیت بر دوش دگران تلقی میشود؟

- عدم انتشار 12 ورق تحقیق؛

غالبا ً اوراق مقدماتی تحقیق بوده اند و هنوز اعترافی دران ها وجود نداشته است.

- " وی با این سخنان پهلو دار، می خواهد از یک طرف با کار برد کلمۀ اگر، کشته شدن او را زیر سوال ببرد واز طرف دیگراز تایید قتل می گوید. اما برای این که ذهنیت غالب بر برداشت ها یی را که او را قاتل میوندوال معرفی نموده اند، منحرف کند، قتل را به طرفداران داؤود خان پیوند می دهد. وبه این ترتیب با این تیر خود آنان را نشانه می گیرد."

این ازهر نیست که با گفتار بالا تیر را به مخالفان نشانه میگیرد، بلکه این جناب استاد مهرین است که از طریق لفاظی ها، پس و پیش کردن واژه ها، درهم و برهم گردانیدن تاریخ ها، جعل روایات و تلاش برانگیختن احساسات خواننده؛ در صدد بدست آوردن شادباش های هم ردیفان و یاران ایدئولوژیکش بخاطر توجیه بهتان و اتهام ناروای قتل علیه کسانی که وی در جبهۀ مخالف سیاسی شان قرار دارد، میباشد. "

این نقطه را نباید فراموش کرد که این خود مهرین است که ازابتدا تا انتهای ادعا نامه ای به نام تاریخ، در صدد اثبات آن است که گویا داؤد و اعضای دولت او در مجموع فیصله کرده اند میوندوال را بکشند و اورا در محبس کشتند و این ازهر است که این ادعاها را باطل و غیر منطقی ثابت می نماید.

- از عدم انتشار12 ورق تحقیق برمیاید که اعضای هیأت تحقیق در پی تهیه اعتراف نامه های جعلی بوده اند؛

یعنی چه؟ این درست است که دران اوراق اعترافی وجود نداشته خواهد بود. اما چرا عدم انتشار آنها به معنی ادعا شده گی مهرین باشد؟

- " همانگونه که در صفحات پیشین دیدیم، میوندوال که نخستین بار محمد اکرم خان را دیده، نشانی منزل خودرا ازاو میپرسد، اکرم پیلوت از دادن پاسخ عاجز است."؛

دروغ شاخدار همین را گویند. نه در سر تا پای آن صفحات پیشین چنین مطلبی وجود دارد و نه در اوراق تحقیق انعکاس دارد.

- میوندوال اگر به رضای خود اعتراف میکرد پس چرا تا 13 ورق این کا ررا نکرده؟

کسی که تا 13 ورق انکار و بعد ازان اعتراف میکند، آیا حتما ًآن اعتراف در اثر شکنجه گرفته شده است؟ دلایل اینکه معمولا ً با آغاز تحقیق اعترافی صورت نمی گیرد بیان گردیده، حالات استثنایی نیز تشریح گردیده اند.

- شمارۀ 17 ورق تحقیق 7 میزان بوده و آنقدر پاسی از شب گذشته بود که تاریخ 8 میزان شده بود؛

این ورق واضحا ً بر روی خود تاریخ 8.7.1352 را دارد. اما نویسندۀ زبردست و زبر زور بخاطر آنکه ادعای بعدیش را بر کرسی بنشاند، چنان وانمود میکند که این 7 میزان بوده و آنقدر پاسی از شب گذشته بود که تاریخ 8 میزان شده بود. توضیح شده که در کشور ما شب را به دو بخش قبل و بعد از نیمه شب تقسیم نمی کردند.

- روز 8 میزان بیشترین مصروفیت گردانندگان چرخ دولت، موضوع " اعتراف " میوندوال وتعیین سرنوشت او بوده است."؛

آن 8 میزان در ورق 17 را به همین خاطر 7 میزان ساخته تا برای دولتمداران فرصت بدهد که در 8 میزان به رأی زنی بپردازند و تصمیم بگیرند حال که اعترافی در دست است، میوندوال باید کشته شود. اما اوراق 13 تا 18 همه تاریخ 8 میزان دارند. آیا همه بعد از نیمه شب نوشته شده اند؟

- آمر عمومی محبس، محمد عیسی نورزاد،( شخصی که در مصاحبه های خویش هرگز از خود کشی میوندوال یاد نمی کند) حتا هنگامی که " هیأت بررسی " داخل اتاق شده و کمره های عکاسی خویش را فعال می کنند، در خواب است."؛

- " ایا نمی شود گفت که از حوالی ساعت 30/4 تا ساعت 30/8 صبح فرد ویا افرادی وارد اتاق میوندوال شده و اورا به قتل رسانیده اند؟"

- میوندوال در محبس به قتل رسیده است؛

- تصمیم به قتل میوندوال بعد از اعترافش؛

مطابق به تیوری مهرین، مدیر محبس، افسران موظف و پهره داران همه در خواب بودند، از دروازۀ عمومی گرفته تا دروازه های بخش ها، دهلیزها و اتاق ها همه باز بودند، اشخاصی وارد اتاق میوندوال شده او را کشته اند و پسان اورا با نکتایی در چهارپایی خوابیده غرغره کرده اند. یا در تمام  روز 8 میزان دولتمداران باهم نشسته بر قتل میوندوال تصمیم گرفته اورا کشتند و اعلان نمودند که با نکتایی خودرا غرغره نموده است.

- خودکشی با نکتایی و در چپرکت؛

برای این مدعیان، دروغ پردازی پیشوای مدعیان (ا. هارون) بالاتر از ابلاغیه های رسمی دولت منتشره در رسانه ها، ارزش دارد ازکمربند کوت خواب، پارچۀ نیلونی، نکتایی و کلکین طفره رفته، هی بر نکتایی و چپرکت چسپیده اند.

- چه نیازی سبب شده است، که او را پس از آن شب حساس به زودی بکشند ؟ چرا چند روزی تحمل نکردند تا دوسیۀ او به "دیوان حرب" انتقال بیابد ومحاکمۀ فرمایشی دایر شود؟؛

این سوالی است که من از او کرده بودم. با این سوالش او خود ادعای بعدیش را به هیچ ضرب میزند. به خاطری که در محکمۀ نظامی مجالی برای علنی بودن و اشتراک خبرنگاران وجود ندارد.

- " توطئه گران اندیشیده بودند، که اگرمیوندوال را محاکمه نمایند،جریان محاکمات او ازگونه های عادی نیست. خبر نگاران ویا نمایندگان نهادهای بین المللی در روز های محاکمات حضور میابند وموضوع بازتاب گسترده یی در سطح جهانی خواهد یافت. درچنان صورتی، پرده بیشتر از روی توطئه وشکنجه ها بر می افتد. " ؟! ؛

در بخش نهم الف، در آثار دگران بنگریم:

از غوث الدین فایق:

- تا ئید توطئۀ کودتا که دران مرستیال را مهرۀ اصلی دانسته است؛

- پیش آمد نیک با میوندوال و اظهار رضایت و امتنان میوندوال از هیأت تحقیق؛

- شکنجه و کشتن میوندوال توسط هیأت تحقیق؛

- اتهامات غیر اخلاقی چون اتهام سوء استفادۀ مادی پرچمی ها از این قضیه و امثال آن؛

از صمد غوث:

- تا ئید دسیسۀ کودتا از جانب میوندوال،حتی بیان تاریخچۀ تصمیمش ؛

- کمونیست خواندن دربست وزارت داخله و صمد ازهرو دوستانش را مجریان قتل میوندوال دانستن؛

- تقرر صمد ازهر بعد از پیروزی"کمونیست ها" در7 ثور به حیث قوماندان عمومی ژاندارم و پولیس؛ ( زندان و شکنجۀ اگسا را با کرسی ق ع ژ پ اشتباه گرفته است)

- همدردی داؤد با میوندوال؛

- زود پی بردن داؤد بر این که میوندوال توسط کمونیست ها کشته شده است و خشمگین شدنش؛

از نجیم آریا:

"نصرالله نام پولیس، گردن میوندوال را تاب داده شکست و با آخرین لگد قوماندان عمومی امنیه ( عبدالقدیر نورستانی ) در بطنش خون از دهن او سرازیر گشت و چون یک مبارز وطن پرست جان سپرد. وقتیکه میوندوال باثر آن لگد به کوما رفت، داکتر را آوردند تا او را باز بحال آورند، این تلاش برای آن نبود که اورا از مرگ نجات دهند بلکه برای آن بود که میخواستند اعتراف کاذب و جبری مطلوب شان را از او حاصل دارند اما او دیگر زنده نبود."

آنهایی که بعدا ً در رابطه به این موضوع نوشتند بنا بر ضدیت های سیاسی و ایدیولوژیک، نام صمد ازهر را به جای عبدالقدیر نورستانی، نوشتند.

سید مسعود پوهنیار، عبدالشکور احمدزی، مصطفی رسولی و عده ای دگرهمین کار را کرده اند. بعضی ازانها چون رسولی، تا توانسته اند موضوع را چنان دراماتیک و مبالغه آمیز به تصویر کشیده اند که مایۀ تهوع میگردد.

از ا. هارون:

- عجلۀ پرچمی ها برای قتل میوندوال؛

- شکنجه؛

- جان دادنش در زیر لگدهای ازهر؛

- بردن میوندوالِ در حالت کوما وسیلۀ کشانیدن زنبیل از زیر خانه های وزارت داخله تا قلعۀ جدید دهمزنگ؛

- تأثر عبدالملک عبدالرحیم زی از دیدن در زنبیل کشانید نش به زندان ؛

- رادیو خودکشی را با نکتایی اعلان نموده است؛

- پلان همین بود که از انتحار او به غرض الزام دیگران کار گرفته شود؛ (تا اینجا همه ادعاهایش به استثنای "زنبیل" از جانب اخلافش به تکرار گرفته شده اند)

- شکنجه و امضای ازهر و نصرالله در پای اوراق تحقیقش مرستیال؛

- جعل سخنانی از زبان دکتور بالمکنداس؛

- ارائۀ لیست دروغین از مستنطقین مرجان(قاتل خرم)؛ (این ادعا را نیز اخلافش به تکرار گرفته اند)

- حکایت تقلبی از عکس های برهنه مربوط به ارگ شاهی؛

از حقشناس:

- قتل میوندوال توسط فیض محمد، قدیر نورستانی و صمد ازهر با بکاربرد لگد و قنداق تفنگ، با استناد بر گفتار ادعا شده گی از جانب خود مرتکبین.

از جنرال عمرزی با رهنمایی حسن کا کړ و نفوذ یک گروپ مشخص:

دروغ هایش به شمول اتاق تحقیق، زیرخانه ها، نامۀ باقی مانده از میوندوال، مخالفت مشاورین شوروی (که اصلا ً وجود نداشتند)، قتل در نتیجۀ شکنجه در اثنای تحقیق (که این به دلیلی ممکن نیست که او صحیح و سلامت به محبس باز گشته و سحری هم خورده است) و ده ها دروغی که در ارتباط به کار و اجراآت خود و یا در ارتباط با من نوشته است، رسوا گردیده اند.

از غفار فراهی با رهنمایی حسن کا کړ و فرمایش همان گروپ مشخص:

- قتل میوندوال توسط ازهر با استناد بر نوشتۀ فایق؛

- نقل قول از یک منبع مبهم مبنی بر اینکه میوندوال را شکنجه داده می پرسیدند که طبابت شوروی خوب است یا از امریکا؛

- دفن میوندوال در انبار ذغال ژاندارم و پولیس در بریکوت؛

از محمد ابراهیم عطایی به فرمایش همان گروپ مشخص:

- قتل میوندوال، از اثر ضربات شدید بوت ها درسر و سینه، که این قتل ارادتاً توسط صمد ازهر بسر رسید.

از محمد اعظم سیستانی:

-" بهر حال پرچمیان که ضرب شصت عناصر اخوانی را در پوهنتون تجربه کرده بودند، پس از فراغت از کار میوندوال ( که بر اثر استنطاق توأم با شکنجه در وزارت داخله از جانب یکنفر پرچمی جان خود را از دست داد) متوجه حریف اصلی و عمدۀ شان یعنی جمعیت های اسلامی برامدند و رئیس دولت را در جهت قلع و قمع آنها قانع یا وادار ساختند."

از نبی عظیمی:

- نسبت دادن اتهام قتل به صمد ازهر به حوالۀ "میگویند"؛ (به زودی به تصحیح موضع سابقش پرداخته معذرت خواهی نمود.)

به تمام این نوشته ها که همان یک ادعا را عینا ً یا با روایات و الفاظ متفاوت به تحریر دراورده اند، تحت بررسی دقیق قرار داده شده، تناقضات، دروغ بافی ها و جعلیات شان برملا گردانیده شده اند.

از سلطان علی کشتمند:

- پالیسی جناح پرچم ح د خ ا در برابر داؤد و همکاری داوطلبانه با دولت او بدون توقع مقام یا شرکت در حکومت  داری، و همچنان رد شایعات معاندین، انعکاس دقیق و روشن یافته است.

از دکتور محمد حسن شرق:

- کرونولوژی کودتای میوندوال از اوضاع ناآرام ساخته شده توسط دستان مخفی، تا اطلاعیۀ اول از توطئه، دستگیری و تحقیق و بالآخره تا خودکشی میوندوال؛

- علاوه بر اینکه خودکشی از طرف قدیر نورستانی (قوماندان عمومی ژپ) و طب عدلی پوهنتون کابل تائید گردیده بود، داؤدخان برای دگرجنرال غلام فاروق لوی درستیز سابق که به حیث رئیس محکمۀ انقلابی تعیین گردیده بود، نیز وظیفه سپرده بود تا صحت این موضوع را بر رسی نماید. که نتیجۀ آن بررسی نیز در تائید خودکشی بود؛

- سابقۀ تصمیم میوندوال برای کودتا در زمان صدارت موسی شفیق؛

- اشغال خودسرانۀ کرسی وزارت دفاع توسط خان محمد خان؛

- تحریکات و مداخلات پاکستان و تبلیغات مبنی بر کافر بودن داؤد خان و رفقایش؛

از مصطفی رسولی:

- با استناد بر نامۀ شخص دگر- از زبان پاچا سرباز روایت شده که او(سرباز) و ازهر باهم میوندوال را در توقیف خانۀ ولایت کابل( نه در محبس دهمزنگ) کشته اند.

وقاحت هم اندازه دارد!!!

در قسمت ب بخش نهم:

عصمت الله امینی:

- اشتغال مرستیال در وزارت دفاع؛

به چالش کشیده شدن چگونه گی اشتغالش در بخش های سابق تشریح گردیده است.

- نامۀ ادعا شدۀ مرستیال؛

صحت آن در بخش های سابق مورد شک قرار داده شده است.

- برده شدن شبانه اش به غرض تحقیق به وزارت داخله بعد از ساعت 12 بجۀ شب؛

یک ادعای غلط دانسته شده است.

- اظهارات " یکی از صاحب منصبان پر درد" که از اعتراف بدون شکنجۀ مرستیال سخن گفته؛

با حفظ ملاحظاتی، این همان حقیقتی است که من هم بیان نموده ام.

- رسانده شدن وی تا منزلش توسط ازهر؛

با در نظرداشت اینکه رسانیدن تا خانه وظیفۀ کسی نبوده، نماینده گی از حسن نیت نسبت به امینی میکند. از کمک خودم (ازهر) با وی و شمار دگر که بر اساس قرابت فامیلی گرفتار گردیده بودند، یادآوری شده است.

- در بارۀ استرداد جسد مرستیال به فامیلش؛

دانستنی های من درین رابطه معلومات داده شده است.

- در بارۀ کابینۀ دوگانۀ داؤد و سخنان یک المانی که گویا در استخبارات وزارت داخله برای معرفی اشخاص سرشناس به رژیم توظیف گردیده بود؛

اظهارتعجب و ناباوری شده است.

عتیق الله نایب خیل:

- نقش پرچمی ها در کودتا؛

رد گردیده است.

- انتقاد بر نمایش بیخبری از همکاری در تسوید "خطاب به مردم"؛

با استناد بر نوشتۀ محترم سلطان علی کشتمند، همکاری در تسوید آن تائید گردیده است.

- امکانات ارتباط با بیرون زندان ؛

دشواری ها و امکانات آن توضیح گردیده اند.

- سوال امکان خود کشی رغم آن مراقبت های جدی در زندان؛

چگونه گی احتمال آن بیان گردیده است.

- ادعای قتل های دستجمعی؛

به رد مستدل و به چالش کشیدن آن از جانب محترم خلیل الله سکندری، اشاره شده است.

- تلفون های صحرایی و به کارگیری آنها به مثابۀ وسایل شکنجه؛

استعمال آن در شکنجه، درهر زمان و از طرف هر رژیمی تقبیح و محکوم گردیده است.

احسان لمر:

- اعطای دکتورای افتخاری برای میوندوال به خاطر خطابۀ جذابش؛

رو ی پروسیجر اعطای دکتورای افتخاری مکث شده است.

- جهاتی که میوندوال را "تحت حمله و ضربه" قرار داده بودند (خانوادۀ حکمران، اتحاد شوروی، جاه طلبان و منافقین...، امریکا و دستگاه استخباراتیش)؛

دلایل عدم موافقت بودن با این برداشت ها، ذکر گردیده اند.

- مخالفت شوروی با میوندوال به علت سوسیال دموکرات بودنش؛

عدم موافقت نشان داده شده است.

- استناد بر ادعای عمرزی : " میوندوال چهره شناخته شده ملی و بین المللی بود و مشاورین شوروی هم در ضدیت او قرارداشتند ... تا آخر"؛

- نقل قولش از رسولی که گویا میوندوال را با غل و زنجیر نزد داؤدخان بردند و درانجا داؤد و گذشته گانش را خاین خطاب نمود...؛

بر هردو نقل قول بالا، انگشت انتقاد گذاشته شده است.

- نقل قول از احمدشاه کریم علومی که گویا وحید عبدالله لافیده که میوندوال را با لگد زده است؛

جعلی و مضحک خوانده شده است.

- "اما بعداً(میوندوال را)مجبور میسازند که آنچه را مستنطقین میخواهند بنویسد"؛

این نظرش زیر سوال برده شده است.

- کوتاه و مختصر نویسی ناشی ازناتوانی جسمی؛

مختصر نویسی نه ناشی از ناتوانی جسمی بلکه از درایت میوندوال بود.

- ضرورت داشتن قطعۀ نظامی برای انجام کودتا؛

تائید این ضرورت و رد این ضرورت که سرکرده یا رهبر آن حرکت خودش  یک قطعۀ نظامی داشته باشد.

- تاکید آقای لمربر روش متکی بر اسناد، امانت کاری، بیطرفی و دوری از حب و بغض، حدس و گمان، آوازه ، قرینه سازی یا تخیلات ذهنی، عقده های شخصی، توهین و غیره در تاریخ نگاری؛

این نظر تائید گردیده ابراز عقیده گردیده که دران صورت کار علمی و تحقیق در مجرای درست و اصولی قرار گرفته نتایج ملموس بار می آورد.

- مظالم و بیدادگری های رژیم های حاکم در طول تاریخ کشور.

ابراز موافقت و همنوایی با درک و موضعش، و ستودن احساس استبدادستیزی وی

عبدالحمید محتاط:

- باند خطرناکی از افسران پولیس که گویا به جان متهمین انداخته شده بودند. در حالی که ازمعلوم الحالانی که صرفا ً به منظور وارد آوردن فشار در اتاق های تحقیق حاضری می دادند، یادی نشده است؛

- تاکاوی ها و زندانی شدن ها و شکنجه ها دران (که اصلا ً وجود خارجی نداشتند)؛

- تمثیل وضع شکنجۀ مرستیال؛

- تقاضای ختم تحقیق بعد از "بلی چنین است" گفتن از طرف میوندوال؛

- وحشت سرا و چهره های هیبت ناک کسانی که دگر در قید حیات نیستند و بعضی شان اصلا ً عضویت هیأت های تحقیق را هم نداشتند؛

- خودکشی با یک دستمال؛

با ارائۀ دلایل از محترم محتاط خواسته شده روی ادعاهای بالایش تجدید نظر و در بارۀ ادعای بعدیش به مثابۀ عضو کمیته مرکزی و عضو کابینه، که احتمالا ًاز جزئیات زیاد قضیه اطلاع دارد،معلومات ارائه نماید."

-" اما قتل ميوندوال که مستقيما بدستور سردار داود توسط قديرصورت گرفته بود، بيشتر پنھان نماند وشايعه تروراورا به رقبای سياسی خود يعنی پرچمی ھا حواله کردند و تا توانسته باشند شورويھا را نيزدخيل سازند."

یک قسمت نظر آقای محتاط تائید گردیده معلومات داده شده که به استخبارات وزارت داخله وظیفه سپرده شده بود تا علیه ازهر و پرچم تبلیغات و افتراآت راه اندازند.

حیدر اختر:

- ازهر "اظهار داشته بود که من درقضیه هاشم میوند وال هیچ گونه دخالیتی نداشتم"؛

از او بلگۀ اثبات خواسته شده است.

- جمع آوری دشنامنامه های ضد من به نام اسناد قتل میوندوال؛

ماهیت آن دشنامنامه های تبلیغاتی که اورا از اتهام راجع شده تبرئه نموده نمی توانستند، شناسانده شده است.

نادر عمر:

- خطاب دزدان چراغ به دست ؛

دزدان چراغ به دست برای عمر و اختر معرفی شده اند.

عبدالقادر قاضی:

- ضدیت پرچمی ها با تقرر مرستیال در وزارت دفاع؛

- ترتیب مجالس توسط اشخاص مذکور(میوندوال،خان محمدخان وعبدالرزاق خان- ا)، اما نه به منظور طرح کودتا، بلکه به منظور رهیابی اینکه "چطور داؤدخان را ازعواقب وضع ملتفت سازند"؛

- قرار داشتن شخصیت های مذکور تحت تعقیب جدی دستگاه جاسوسی دولت، به دلیل نبودن شان در زد و بند با پرچمی ها و خلقی ها و کودتاچیان،(این نظراز جانب مهرین بدون ذکرمأخذ اقتباس شده است) ؛

- سد راه های رسیدن به رئیس جمهور توسط پرچمی ها ؛

روی ادعا ها به تفصیل بحث شده رد گردیده اند.

- دلایل اتهام علیه ازهر در نوشتۀ قاضی:

-" شهادت جناب میوندوال را مردم افغانستان توسط آغای عبدالصمد ازهر وانمود می سازند ... دلیل عمده نزد مردم قتل وی متصل بعد از اعترافات مختصر اجباری صورت گرفته است."

کدام مردم افغانستان چنین قضاوت داشته اند؟  آیا همین چند سیاست باز قلم بدست که در طول سال ها کوشیده اند اتهامات ناروا را پخش و در اذهان رسوخ دهند، مردم افغانستان اند؟

از کجا دانست که اعتراف اجباری بود؟ –  چرا مرگی که بعد از اعتراف اتفاق افتاده، حتما ًباید قتل بوده باشد؟

- صلاحیت درجه دوم ازهر بعد از وزیر وقوماندان ( باید درجه سوم می گفت) و برتری او از نگاه دانش و تجربه نسبت به آن دو؛

اگر دلیل به کار است، همین است.

- " چنانچه خودش صریحاً می نویسد که هیئت تحقیق را رهبری و هدایت می داد. پس قتل جناب میوندوال چون در اثنای تحقیق صورت گرفته است، از نظر آغای عبدالصمد ازهر پوشیده نیست."

اما معلوم نیست از کجا مکاشفه فرمود که قتل میوندوال در اثنای تحقیق صورت گرفته است؟ تا بعد ازان ازهر را بچسپیم که قاتلش را بنمایاند.

- چون ازهر نوشته است " من تا کنون دقیقاً نه میدانم که آیا این حادثه واقعاً انتحار بود یا قتل" این توضیح قضیه را بدون شک از انتحار به قتل می کشاند."

در تفصیل آن نوشته، وی نتیجه میگیرد که قضیه قتل بوده و در جریان تحقیق صورت گرفته و عدم یقین رئیس هیأت تحقیق را اعتراف ضمنی به قتل میوندوال میداند. این هم می شود دلیل !!!

- " قاعدتاً تا از متهم سوال نشود جواب مفهومی ندارد، وقتا که اعتراف در بین آمد ضرورت به سوال نمی شود"

آقای قاضی گویی که آن تفصیلات مربوط به وضعی که دران اعتراف بدون سوال صورت گرفته را نخوانده به جوااب نوشتۀ من پرداخته است. وی جواب بدون سوال را بی مفهوم و تحقیق را آنقدر بسیط می پندارد که یک اعتراف برایش همه چیز بوده با بدست آوردن آن تحقیق خاتمه می پذیرد.

- " یک شخص عالم بدین اسلام و آگاه از اینکه انتحار(قتل نفس) در دین اسلام گناه کبیره بوده و عامل آن هیچ گاه بخشوده نمی شود و جنازه او روا نیست، چطوربا فهم همه خطرات اخروی دست به انتحار می زند؟ " ( این نظریه از طرف آقای مهرین، بدون ذکر مأخذ اقتباس شده است)؛

این یگانه نقطه ای است که با آقای قاضی همنظری ابراز شده است.

- میوندوال با فصاحت و بلاغتش در محکمه توطئه را بر ملا می ساخت و دار و دستۀ پرچمی ها رسوا می شد. به همین خاطرمصلحت دیدند قبل از تکمیل تحقیقات او را ازبین ببرند. (این نظریه از طرف آقای مهرین، بدون ذکر مأخذ اقتباس شده است)؛

این امکان در محکمۀ نظامی به شریکانش کجا میسربود که به وی می شد.

- " میوندوال به قول و مفکوره آغای ازهر و نظام بر سر اقتداری که وی مامور عالی رتبه آنست دشمن ایشان شمرده می شود، گویا برای برانداختن نظام دست به کودتا زده بود در هیچ یک نظام وحتی رژیم های دموکراسی دنیا هم با چنین اشخاص چنان لطفی که آغای ازهر متذکر شده اند با دشمنان نظام بر سر قدرت ابداً نمی شود، چه رسد به نظام دکتاتوری یی که کمونیست ها بران مسلط بودند." (این نظریه از جانب آقای مهرین بدون ذکر مأخذ اقتباس شده است)؛

آقای قاضی جهان را در آئینۀ خودش می بیند. ذهنیت والیانه و قاضیانه اش چنان زهرآلود است که اصلاً تصور این که در جهان نه تنها انسان های شریف وجود دارند بلکه اصولاً هر انسانی باید شریف باشد ، برایش ناممکن است. اگر قاضی واقعا ً به این پندار است که در هیچ نظام و حتی رژیم های دموکراسی دنیا هم با چنین اشخاص چنان لطفی که آغای ازهر متذکر شده اند، با دشمنان نظام سرقدرت،صورت نمی گیرد، پس اینهمه سروصدا به راه انداختن برای چیست؟!

- " 14سال مظالم و فجایع کمونیست ها بر مردم افغانستان روا داشته شد"؛

ده در کجا، درخت ها در کجا؟ اختلاط موضوعات و زمانه ها قصدا ً برای مغشوش ساختن اذهان به میان آورده میشود.

- داستان متناقض ملک و پسرش.

این موضوع به تفصیل به حلاجی گرفته شده است. درین جا لب لباب آن داستان طولانی با فشرده گی تام تقدیم میگردد:

پسر ملک در ادعانامۀ شماره 1 همکار هیأت تحقیق بوده وظیفۀ بردن و آوردن محبوسین سیاسی را عهده دار، واکثراًدرتحقیقات ها هم می بود، که درین صورت او حاضرباش من بوده نمی توانست. وی ادعا کرده که میوندوال در اثنای تحقیق در زیرخانه های (تصوری- ا ) وزارت داخله در اثر شکنجه کشته شده است. همین پسر ملک در ادعانامۀ شماره 2 به یکباره گی در جامۀ حاضرباش و شخص مورد اعتماد من درمیاید، با من به محبس میرود، بدون آنکه کس خبر شود نزد میوندوال (که منطقاً دران مرحلۀ تحقیق، اتاق شان مقفول و دارای نگهبان بوده) میرویم، اورا درعقب دروازه گذاشته به داخل میروم، تحت لت و کوب میوندوال را میکشم، از اتاق خارج می شوم ، به او توصیه میکنم از آمدن من به آنجا به کس چیزی نگوید. با هم از محبس خارج می شویم، بازهم کسی مارا نه می بیند و با هم به وزارت داخله میرویم . یعنی من صرفاً به منظور کشتن، تنها و دزدانه به محبس رفته بودم و باچشم بندیی که داشتم هیچ یک ازدربانان وپهره داران دروازۀ عمومی، دهلیزها و اتاق ها، تا مؤظفین ومدیر محبس هیچ کس خبر نه شده بودند. به تعقیب آن حتما ً جن ها را به آنجا فرستاده بودم تا اورا حلق آویز کنند. آیااین عین همان ادعایی نیست که آقای داؤد ملکیاردر مصاحبه با عیسی نورزاد، از احتمال آمدن کسانی میان 4:30 و 8:30 صبح وکشتن میوندوال، پرسیده بود و در بخش هشتم نوشتۀ آقای مهرین نیزبر آن اتکا شده است؟

من اصلاً با محبس نه سروکاری داشتم و نه وقتش را داشتم. این به هرجایی سرزدن، شوق نمایش حضور و وجود چند تا از خود راضی بود نه از من.

در بخش دهم:

- ضرورت رعایت نورم های دموکراتیک در جریان محاکمه؛

مورد تائید و تاکید بنده بوده است.

- برائت ذمه به مثابۀ یک اصل عمده؛

یک اصل مسلم قانونی است ولی با تأسف که مهرین و همقطارانش عملا ً در مقام نقض صریح آن قرار دارند.

- عدم موجودیت قانونی که بایست بر مبنای آن محاکمه صورت می گرفت؛

وجود قوانین مرعی الاجرا به اطلاع آقای مهرین رسانیده شده است.

- اهمیت مدرک وسند ثقه وگواه صادق؛

متود تحقیق علمی همین ها را می طلبد. اما هیچ جعل، هیچ سند ساخته گی، هیچ مصاحبۀ دایرکت شده، هیچ روایت خودساخته و هیچ شایعه نمی تواند مدرک، سند یا گواه شمرده شود. آنچه بر آن ها مهرین استناد کرده همین ها اند که چیزی بیش از توهین به تاریخ نویسی نیست.

- تاریخ را همواره فاتحان به نفع خود نوشته اند؛

با این برداشت مهرین ابراز همنوایی شده است. اما خود وی وامثالش از همان هایی استند که در تقلای جعل تاریخ بر ضد چپ عدالت خواهی که موقتا ً شکست خورده است تاریخ فاتحان را می نویسند. بدون شک تاریخ بعد از فاتحان امروزی مقام شامخ جنبش چپ را،با تفکیک دوران های دست آورد و اشتباه؛ بر تارک تحولات و دگرگونی های دورا نساز، با درخشش تام به نمایش خواهد گذاشت.

- اگر میوندوال زنده میبود، در محکمه رسوایی برپا میکرد و به همین خاطر اورا کشتند؛

قضیه همان یکی بود . در بود و نبود میوند وال، قضیه بنام کودتای میوندوال مطرح بود. حتی سرو صدای مرگ او در زندان منطقاً توجه بیشتر جهانیان را جلب میکرد و باید در نبود او خبرنگاران و نهادهای بین المللی زیادی حضور می یافتند. اما دیدیم که چنین نشد و یقینا ً در بود او هم همین گونه میبود. اگر او زنده میبود و همچون دگران محاکمه و اعدام می شد، کمتر حرفی در مورد یا در ضدیت دولت گفته می شد تا این که او در زندان بمیرد یا کشته شود.

- نکوهش نظام های استبدادی به شمول استبداد داؤد خانی؛

همراهی در این نکوهش و تأکید برمحکومیت هرنوع جرم و جنایت در هر نظامی که واقع شده باشد، ابراز گردیده است. در مورد داؤد خان این نظرعرضه گردیده که: او ضدملی نبود و از دل و جان خواستار انکشافات اقتصادی و اجتماعی در کشور بود، اما آنقدر جاه طلب بود که حاضر نبود افتخار انکشاف را با کسی تقسیم کند. هر قدمی به پیش باید مهر و نشان داؤد خانی داشته می بود. حاضر نبود از خود هوشیارتر، مبتکرتریا خوشنام تر را تحمل نماید. همین خصلت کافی بود اورا خود رأی و مستبد گرداند.

- ستایش از کار خودش که گویا کار بزرگ تحقیقی انجام داده و دران توانسته ظالم و مظلوم را از هم تفکیک نماید؛

نام تحقیق را بر چنین تبلیغات ناروای سیاسی گذاشتن بدنام ساختن تحقیق میباشد. تاریخ نویسی های سرکاری را من نیز محکوم نموده همانقدر فاقد ارزش میدانم که تاریخ نگاری جانبدارانه و ملهم از حب و بغض های ایدئولوژیک را.

- بزرگ نمایی اهمیت کار سترگی که ملکیار انجام داده؛

ماهیت دسیسه آمیز این کار سترگ، در یک جمع بندی فشرده افشا و رسوا گردیده است.

- بیطرفی و موقع انتشاردادن برای نظرات مخالف؛

این ادعا رد شده، توقف انتشار بخش های بعد از بخش ششم این نوشته ام در "کابل نات" و عدم انتشار کلی آن در "خوشه" مثال داده شده است.

- میوندوال درهنگام صبح در زندان دهمزنگ به قتل رسیده است. برای اثبات قتل او وبرای تردید به ادعای خودکشی، هر آن چی مدارک وقراین وشواهدی را که به دست آوردیم، انتشار دادیم؛

طشت رسوایی قراین و شواهد مهرین از بام افتاده و روی حدس و گمان و یا با برداشت از خصلت حکمروایان مستبد هم نمیتوان و نباید همچون آقای مهرین حکم صادر نمود که میوندوال به قتل رسیده است. برای وجود چنین شبهه دلایل و سپس برای اثبات آن، مدارک و اسناد موثق علمی طرف اعتبار به کار اند. اگر چنان مدارک قوی وجود می داشت پل پای قاتل نیز بدست می آمد.

- دولت به خاطر طفره رفتن از محکمۀ علنی، متهمین را در محکمۀ نظامی به محاکمه سپرد.

با این توضیحش تمام آنچه را بنا کرده بود، به باد فنا داد. وی پیوسته ادعا کرده میرفت که میوندوال را به خاطری کشتند که از سرو صدا یی که احتمالا ً در محکمه راه می انداخت، خود را نجات دهند. این محکمۀ در بستۀ نظامی در حالت زنده ماندن میوندوال هم در انتظارش بود.

ازنامۀمفصل پاچاگل وفادار در کابل نات شماره 142، اپریل 2011:

"این را هم پوره خبر دارم که محترم محمد داود خان به وزارت امور داخله هدایت داده بود که با خود میوند      [ میوند وال ] رویه ی بد نشود، تحقیق دیگران را تکمیل نمایند و باز اسناد و شواهد مبنی برثبوت کود تا را به میوندوال ارائه کنند . بنا برآن به خود میوندوال هیچ نوع جزا داده نشده بود وقسمی که فکر می شد با ارائه ی اسناد و شواهد معتبر قلم بر گرفت و به گونه ی تحریری به رهبری خودش به کود تا اعتراف نمود و پس از آن خودش را کشت ، که این خود کشی اش را طب عد لی و قت تائید نمود ."

از فحوای نامه استنباط می شود که گویا داؤد خان از تشدد با سایر متهمین اطلاع داشته و این نوع پیش آمد را یا اجازه داده و یا دران مورد تجاهل نموده بود. نویسندۀ نامه به یقین مسئولیت صحت معلومات ارائه نموده اش را بر عهده گرفته است.

درین صورت آن حدس و گمان من که در قسمت ب بخش نهم در ارتباط با نوشتۀ آقای حمید محتاط ابراز داشته بودم به صحت می پیوندد. درانجا نوشته بودم :

" تا جایی که میدانم خشونت ها با متهمین در اثر مداخلۀ چند معلوم الحالی صورت می گرفت که همیشه به اتاق های تحقیق سر میزدند و تصوری ایجاد کرده بودند که گویا از بالا جا به این کار موظف می باشند."

در جای دگر پسانتر باز هم نوشته ام:

" قبلاً نوشته ام و بازهم مکرر میکنم که مواردی از شکنجه و بدرفتاری وجود داشته، ولی اگر آن وزیران مقتدر که اعضای کمیته مرکزی نیز بودند، و همواره در تحقیقات حضور می یافتند، موضع و برخورد سالم می داشتند، بدترین افسر پولیس هم جرآت نموده نمی توانست دست به بدرفتاری بزند."

همان طوری که در ابتدای این بخش تذکر داده شده، این بخش عمدتا ً به غرض تداعی سرسری آنچه نبشته آمده و به منظور تسهیل مراجعه به اصل متن، گرد آوری شده است. در بخش بعدی به نتیجه گیری ها و پاسخ به پرسش های مطرح شده پرداخته میشود.

پیشنهاد میکنم خواننده گان ارجمند بخش های هشتم و دهم و ادعانامه های عبداقادر قاضی را در قسمت ب بخش نهم این نوشتار، با دقت بازخوانی نمایند.

ادامه دارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به خاطر تسهیل مراجعه ، کاپی اوراق منتشر شدۀ تحقیق میوندوال را باذکر شماره و تاریخ، خدمت خواننده گان ارجمند تقدیم می نمایم:

 

شاغلی میوندوال !                                                                                     ورق شماره 13

با استفاده از جوابات قبلی شما پرسیده میشود اگر دید و وادید وملاقات شما با صاحب منصبان خورد رتبه وعالی رتبه برویت شواهد ثابت شود بعداً ممکن در روشن شدن حقایق موضوع توضیحات لازم ارائه نمائید.

امضای اعضای هیأت تحقیق تاریخ 5 / 7 / 1352

 

محترما!

شما پیشتر در باره دو نفر یعنی مرستیال و عبدالرزاق خان پرسان کردید و من جواب دادم که با آنها ارتباطی نداشته ام اگر کدام کسی دیگری هم مورد نظر شما باشد سوال کنید بشما معلوم است که بمن توصیه شد توسط دو پیغام که من پاسپورت گرفته و خارج بروم من ازین قضایا خبرنداشتم وحسب وعده رئیس صاحب دولت من منتظر بودم که سهمی در همکاری با رژیم جدید بگیرم ولی اکنون برای من دسیسه ایجاد شده است من به قضاوت وحق بینی شما عقیده دارم که میتوانید حقیقت را دریابید که نام من به ناحق درین موضوعیکه نمیدانم چگونه است پیچانیده میشود.

امضاء میوندوال

 

شاغلی میوندوال !                                                                                         ورق شماره 14

طوریکه شفاهاً خود شما اظهار داشتید که دلایل کافی غرض اثبات علیه شما موجود است علاوه نمودید که با اینکه محمد اکرم پیلوت را که دارای تمام صفات مکمل شهادت بود استماع نمودید که اگر شهادت یک تن دیگر از رفقا متهم خود را استماع نمائید اینک به اثرخواسته شما حاضر است و شما باید تحریر نمائید که این موضوع را به تلقین خویش در محکمه ارائه نکرده بلکه از آرزوی خود شما است به این اساس باید سند  تحریری در زمینه تحریر نمائید .

امضای هیأت تحقیق 8 / 7 /1352

 

محترما!

چون شما فرمودید که از اشخاص متهم شهادتی علیه من موجود است و میتوانید آنرا بمن بشنوانید من به شنیدن آواز ثبت شده این شهادت اعتراضی ندارم و در محکمه اعتراضی ندارم چونکه خواهش خود من بود.

امضا میوندوال 8 / 7 / 1352

 

هیأت محترم تحقیق !                                                                                    ورق شماره 15

قراریکه در چند شب تحقیق اظهار فرمودید که دلایل زیادی علیه من وجود دارد و شواهد هم موجود است که من در خانه خود مجلس ترتیب نموده بودم که در آن یک عده اشخاص موجود بوده اند و در آن توطئه علیه رژیم چیده شده است من اعتراف میکنم که در ترتیب چنین مجلس من مرتکب اشتباه بزرگی شده ام.

امضا میوندوال 8 / 7 / 1352

 

شاغلی میوندوال !                                                                                       ورق شماره 16

قراریکه شما در جواب خویش تحریر نموده اید که در مجلسی که علیه رژیم جمهوری افغانستان در منزل شما تشکیل شده بود مرتکب اشتباه شده بودید. اشخاصی را که درین مجلس توطئه علیه رژیم جمهوری تحت رهبری شما تشکیل شده بود رسماً معرفی کنید.

امضا هیأت تحقیق 8 / 7 / 1352

 

محترما !

درین مجلس که در ورق جداگانه اعترافیه نوشته ام چنانچه در تحقیقات معلوم شده است خان محمد خان، عبدالرزاق خان و محمد اکرم پیلوت میباشد.

امضای میوندوال 8 میزان

 

شاغلی میوندوال !                                                                             درهمان ورق شماره 16

شما از سه نفر در جواب خویش نامبرده اید لطفاً واضح سازید که این سه نفر چه کاره اند و از چه وقت به اوشان معرفت و آشنائی دارید؟ 8 /7 / 1352

امضای هیأت تحقیق

 

محترما  !

معرفت و آشنائی خود را با خان محمد خان و عبدالرزاق خان در اوراق گذشته گفته ام و محمد اکرم را جدیداً در چند شب گذشته معرفی شدم ، خان محمد خان همان خان محمد خان مرستیال و عبدالرزاق خان همان قوماندان سابقه است.

امضای میوندوال

 

شاغلی میوندوال !                                                                                     ورق شماره 17

وقتیکه شما بشمول این سه نفر رفیق خویش هریک :

1 ـ خان محمد خان مرستیال

2  ـ عبدالرزاق خان قوماندان هوایی                                                                                           3 ـ محمد اکرم پیلوت

در خانه خویش مجلس توطئه علیه رژیم جمهوری افغانستان دایر کرده بودید، روی کدام موضوعات و به چه تفضیل با آنها صحبت کردید. لطفاً جریان را مفصل تحریر نمائید.

امضای هیأت تحقیق 8 /7 / 1352

 

محترما !

درین مجلس انتقاداتی راجع به رژیم جمهوری صورت گرفت و اشخاص حاضر اظهارداشتند که به یک اقدام    کودتا دست بزنیم

امضا میوندوال

 

شاغلی میوندوال !                                                                                      ورق شماره 18

قراریکه درسوال قبلی از شما پرسیده شد که ترتیب پلان و صورت عملی شدن کودتا را با صحبت که بین شما ورفقاء همدست و شریک شما صورت گرفت طور مفصل بیان دارید. سعی ورزید تا گفتار هر کدام از رفقا را بخاطر خویش آورید همچنان صحبت که از طرف شما در زمینه صورت گرفته تفصیل دهید.

امضای هیأت تحقیق 8 / 7 / 1352

 

محترما !

هر یک آنها در باره مسلک خود سخن میزدند و از نقطه نظر مسلک تشریح مینمودند تفصیل حرف شان بیادم نیست مکرر اینکه خان محمد خان آمادگی قوای زمینی و عبدالرزاق از قوای هوایی صحبت کردند

امضا میوندوال