پوهنیار بشیر مومن
در علم جامعه شناسی و روانشناسی مسله «جلب توجه» از هر دوجانب مورد بررسی قرار گرفته ودانشمندان این عرصه اهمیت فراوان برای این پدیده جلب توجه قایل شده اند، زیرا بیشترین تاثیر را روی انسان ها به صورت فردی و اجتماعی میگذارد،در برخی حالات برخی افراد به منظور شهرت و جلب توجه مر تکب دروغها و ماجراها میشوند،
بر این اساس آقای جونز که کشته شهرت طلبی بود ،خواست تا مورد توجه جهانیان قرار گیرد به همین منظور قرآن را به آتش کشید. غوغا های بر پا شده در مزار وقندهار واکنش به شهرت طلبی تری جونز، این کشیش آمریکایی بود. این روحانی تندرو، به گزارش "نیویورک تایمز"، روز ۲۰ مارچ یک قرآن را در جمع هواداران خود به آتش کشیده است.
تری جونز سال گذشته نیز در مرکز توجه رسانههای جهانی قرار گرفت، هنگامی که اعلام کرد که کتاب مقدس مسلمانان را در سالروز حملات تروریستی ۱۱ سپتامبرحریق خواهد کرد. این تصمیم با مخالفتهای وسیع از جمله عکس العمل رئیس جمهوری آمریکا مواجه شد و جونز در لحظات آخر از انجام چنین عمل منصرف شد.
شورای امنیت سازمان ملل نیز خشونتهای افغانستان را محکوم کرده و از دولت افغانستان خواسته تا توضیحاتی در این مورد ارائه کند. این عالیترین نهاد سازمان ملل از کابل خواسته تا جنایتکاران را ( اگر بتواند) دستگیر و معرفی (همه معلوم ودر قدرت هستند) کند. لازم است که سازمان ملل در مورد محاکمه آقای تری جونز نیز جسارت به خرچ دهد تا جهانیان به بی طرفی این سازمان که محصول دوران جنگ سرداست ودیگر تاریخ اش گذشته وجواب گوی متاسبات فعلی میان دول نیست ، حدا قل باور کنند.
تری عامل کشتار کارمندان یونیما وعطا نور امیر کنفدریشن بلخ غافل ویا آمر؟
شهر قندهار نیز شاهد رویداد خونینی بود. مظاهره در این شهر نیز به خشونت کشیده شد.در عمق این حرکتها سوالهای زیاد نهفته است .چرا «شیشه ناموس اسلام در بغل دارد افغانها» ، چرا سعودی که رسول خدا وطندارشان است خاموش است؟، چرا افغانان که مشغول پیدا کردن نان خشک هستند بهای آن را بپردازند ؟، به همین ترتیب چرا معلم عطا «امیر کنفدریشن » بلخ تدابیر مناطق آسیب پذیر را نگرفت و ده ها چراهای دیگر... این وحشیان چارچ شده با جمع گله ای از اغوا شده گان ، این گوسفندان جنتی کدام تکیه گاه و کدام «مشکل کشای» داشتند که به این راحتی وخاطرجمعی توانستند سرهای کسان را ببرند که به مادرشان وبه فرزندان شان کمک میرساندند. بدون تردی که این عمل کار چند طالب « پای لچ »شده نمی تواند ، این کار معلم عطا است ، گویا در مسله غفلت کرده است، از کجا معلوم که به فرمان معلم عطا این همه سناریو عملی شده باشد. ببینید در قندهار، بر خلاف مظاهره چیان از جانب دولتیها به جای شان شانده شدند، چون مقام ولایت در آن دست نداشت. حقیقت این است که تمام بنیادگراها چه حزب اسلامی ، جمعیت اسلامی ، اتحاد اسلامی ، طالبان و... همه محصولات اصیل پاکستانی بوده وهستند که در اوضاع مناسب حال شان این پرزه جات به کار گرفته میشوند. به همین شکل ، بخش از جمعیت اسلامی ، وحدت اسلامی مستقیما با ایران رابطه دارند، . آنچه به آقای کرزی ماهانه پرداخته میشود ، فقط حق السکوت و جای دادن چند وزیر استخدام شده از جانب ایران در کابینه است . به این اساس نمینوان نقش استخبارات ایرانی و پاکستانی را نیز نادیده گرفت.
این بلواها نشان داد که افغانستان با چه معضلات و با چه اژدارها سردچار است ،در این کشور بی صاحب دشمنان و فرصتطلبان درونی و بیرونی به راحتی از احساسات پاک مردم سواستفاده نموده و به مقاصد سیاسی خود دست پیدا میکنند. نقطه جالب برخورد دوگانه برخی از ملاهای کشور میباشد. آنان در برابر آتش زدن مکاتب، قتلهای دسته جمعی، تیزاب پاشیدن، گوش و بینی بریدن، سربریدن و حملههای انتحاری همواره سکوت کردهاند. اما در برابر یک عمل دیوانه وار یک کشیش امریکایی پاچه ها را بخاطر نابودی کشور خود بر زدند و فرصت را برای قتل افراد بیگناه و بدنامی مسلمانان این وطن فراهم میکنند. مسئله اين است كه اقدام كشيش تري جونز آمريكاي و حوادث روي داده در افغانستان ميتواند عواقب جدي در سطح بينالمللي داشته باشد.
اين در حالي است كه بسياري از مسلمانان بر اين عقيدهاند كه دولت آمريكا اگر واقعا مايل بود ميتوانست جلو عملي شدن ابتكارعمل اين كشيش ضد اسلامي را بگيرد كه بار ديگر توانست با آتش زدن قرآن به تحريك شديد مسلمانان بپردازد. سوزاندن قرآن نه تنها قهرمانی نیست که بی فرهنگی ویک عمل مالیخولیایی است . قرآن کتاب مقدس بیشتر از یک میلیارد ودوصد ملیون انسان است. وکسانی که داد از آزادی عقیده و بیان میزنند حق ندارند همچو کتابی را که یگانه تسلی گاه هزاران مسلمان محروم از تمام نعمات مادی است دریک نمایش شهرت طلبانه بسوزانند زیرا این کار توجیه خشونت و کتاب سوزی و سربریدن هایی طالبی وسنگسارآخوندیست که متحجران و بنیادگراهامی کنند. کسانیکه به آزادی و حقوق بشر باور دارند کتابها را آتش نمیزنند . چون در اعلامیه حقوق بشر قید گردیده است که «انسان تا زمانی آزاد است که ضررش به کسی دیگر نرسد » زیرا طرفدار حذف نیستند بلکه می خواهند اختلافات عقیده وی را از طریق دیالوگ ومشاجره حل و فصل کنند. بنا بر این کسی که کتاب می سوزاند انسان ،شهرت طلب وبی فرهنک هست که تحمل عقاید مخالف را ندارد. ما اگر خواسته باشیم ویا نباشیم اعتقاد داشته باشیم ویا نداشته باشیم، نمی توانیم منکر آن شویم که قرآن امروز به فرهنگ مردم در تمام کشورهای اسلامی مبدل گردیده یعنی قرآن برای ابد فرهنگ و تمدن جهان را تحث تأثیر خوبش قرار داده است. حتی آنهای (مسلمانان)که اعتقاد ندارند در مراسم نکاح ،تدفین وترحیم و ختم های رنگارنگ را با تلاوت قرآن انجام میدهند. این حرف به این معنی است که اسلام جز عنعنات ما شده واز آن گریز نیست. انشتاین میگفت:
«دو چیز بی نهایت هستند، کهکشان و حماقت بشر،البته راجع به لایتناهی بودن کهکشان مطمئن نیستم»، انسان همواره از شوینیزم، فاشیزسم، راسیزم، ناسیونالیزم و تعصب خواهد سوخت زیرا حماقتش بینهایت است!. گفتنی است که با کتاب سوختاندن در هیچ گوشه دنیا تا حال کدام ایدیالوژی ، فکر ومذهب نابود نشده برعکس بدبختی ها تداوم یافته است. حرف همان است که کارل پوپر گفته است : پیکار با اندیشه یعنی وداع تام با شخصیت کشی و شخصیت سوزی. «سومکا» و هیتلر هم کتاب سوزانی کردند و سپس به انسان کشی رسیدند. نمونه های تاریخی کتاب سوزان بسیار است و حاصل تفکر کتاب سوز، تفکر سوز و تفکرسوزی بوده است. کتاب و اندیشه ها را نقد باید کرد اما کتاب سوزان را نفی. این آقا در سخنراني خودگفت که تجربه نشان داده مسلمانان پررو تر و وحشي تر ميشوند و احساس ميکنند که اگر ديگران به آنها احترام ميگذارند اين نشانه ترس شان است. او در عین حال به قول خودش نشان داد ، آنهای که عقیده دارند که قرآن اگر به آتش بیفتد نمیسوزد، حا لا ببینند که چطور می سوزد! میشود که در برخی موارد با وی موافقه کرد آنچه بنام اسلام در برخی کشور های اسلامی از جمله در عربستان سعودی ، ایران وپاکستان صورت میگیرد ، بدون شک وحشت وبربریت است ، اما راه علاج این نیست که این کشیش به آن دست زد.افراد متعصب با سوزندان وکشتن تحریک میشوند ولی با سوزندان کتاب عقیده و فکری را میشود نادیده گرفت! چند سال قبل در تلویزیون هالند فلم مستند از هند نشر شد که در معبدی مردم به آلات تناسلی مرد تعظیم میکردند، مگر میشود که با کشتن همچو معتقدین ،افکار انها راعوض کرد؟ هر گز نی. باید با فکر ومنطق به جواب آنها پرداخت.یگانه راه درست این است که همه مندرجات کتب مقدس از آن جمله قرآن می باید در جایگاه دینی خودشان باشند و به کار و زندگی انسان معاصر کاری نداشتنه باشند و در امور اجتماعی و زندگی سیاسی و عرفی انسانها دخالت نکنند . دین پدیده اجتماعی است ودر زمینه های خاص به زنده گی بخشهای از مردم معنی میبخشد، ولی برای برخی دیگر ابزار سواستفاده است ..علاوه بر آن میتوان آنرا سیاسی واید یالوژیک هم کردواز دین به عنوان ابزار تحریک علیه دیگرا ن استفاده کرد.البته این مستلزم آن است که دست دکانداران دین از قدرت سیاسی کوتاه شود و مثلا در کشور ما ملا ها به شغل اصلی شان ـ که به جای خود محترم است ـ برگردند و به امور دینی مؤمنین برسند و به امور سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی مردم کاری نداشته باشند و همچون دیگران به حق خودشان به عنوان شهروند افغان قناعت کنند ما باید برای نهادینه شدن قواننین مدنی در کشورمان تلاش کنیم و مبارزات فکری و نقد فکری و فرهنگی را هم می باید با شیوه های مدنی و عاقلانه و متودیک ، آنطور که منتقدان و متفکران دنیای مدرن اساس گذاشته اند به پیش ببریم . راه های تعصب وماجراجویی مثل آتش زدن و جریحه دار کردن چیزهایی که برای انسان ها و هموطنان ما جنبه مقدس دارند و عواطف و روح و وجدانشان با آنها در پیوند است ، راه های مدنی و فرهنگ مدارانه نیستند و عواقب دلخراش را مانند مزار شریف وقندهار در پی خواهد داشت. از این رو اگر اربابان قدرت در داخل کشور و هم اربابان جوامع مدرن خوا هان استقرار صلح وآرامش درین کشور هستند باید بدانند که جامعه افغانی یک جامعه سنتی و آسیب پذیر است ودر عملکردهای خویش نزاکت های سنتی شخت جان این جانعه را درنظر گیرند، در غیر آن دریای خونها ی ثواب وناثواب داخلی وخارجی جاری خواهد بود.