پوهنیار بشیر مومن
نوروز یکی از مهمترین عناصر تاریخی و فرهنگی ما ا است که از زمان یما پادشاه و قرنها قبل تا به امروز برجا مانده است.
نوروز به وسيله اژداد ما حفظ شده و بعد از اين نيز حفاظت خواهد شد هركسى به اندازه خودش در حفاظت از نوروز سهم دارد. بخصوص مردم روستا ودهاقین اين روز را بطور خاص گرامی
در هرات نيز، مردم به اين مناسبت، روزهاى اول سال و چهارشنبه اول سال و نيز در سيزدهمين روز از نوروز، در تفريح گاههاى داخل و خارج شهر گردهم مى آيند و جشن نوروز را گرامى مى دارند. در ولایت کندز مردم بطرف دامنه های کوه وتپه ها رفته ومیله بر پا میکنند ، اکثرا در همین روز مسابقات بز کشی نیز بر گزار میگردد که جالب ودیدنی است.
از ديگر سنتهاى جشنهاى نوروزى و آغاز سال نو راه اندازى ميله سمنك درشب اول نوروز همراه با سرور و شادمانى و همچنين تهيه و توزيع آب هفت ميوه (هفت نوع ميوه خشك)، در روايات تاريخى آمده است كه يك تن از اميران ازبكهاى ماورألنهر بنام اميرعبدالله ديگ بزرگى را كه از فلزات هفت جوش در شهر سمرقند ساخته شده بود، در سال ۱۰۵۰ هجرى قمرى به بلخ انتقال داد، در آن ديگ آب هفت ميوه گرفته مى شد و در روز نوروز براى مردم توزيع مى شد.صرف نظر از برگزارى مراسم نوروز به عنوان يك جشن ملى سال گذشته با ثبت رسمى مراسم نوروز از سوى سازمان ملل متحد، اين مراسم در بسيارى از كشورهاى ديگر جهان نيز نظير ، هند، فرانسه، جمهورى تاتارستان فدراسيون روسيه ،امريكا، بريتانيا، گرجستان، كانادا، هالند، آلمان، لبنان، چين ، سوريه، دوبی، تركيه ، عراق بخش که کرد ها هستند ،پاكستان و سویدن و بسيارى از ديگر كشورها برگزار مى شود.اين مراسم عمدتا به دليل افزايش موج مهاجرت ها در دهه هاى اخير تقريبا در تمام كشورهاى پنج قاره جهان مراسم كاملا شناخته شده اى است كه با شادى و جشن و سرور و استقبال از فصل بهار يكسان تلقى مى شود.
آریایی ها معمولا در آغاز سال نو از بوته های سوما نوع مشروب می ساختند وبا سر کشیدن آن به رقص وپایکوبی رو می آوردند . چنانکه در داستان های اساتیری امده کنیز یما پاچا برای نخستین بار از روی تصادف «می» را می چشد و از خواص شادی افزای آن آگاه می شود . به هر حال به جا خواهد بود تا سال نو را فال نیک گرقته واز بحث ها ومناقشات که درد امروزه ملت را دوا نمیکند کنار برویم . از جمله این پرابلمها سالها است که عده ای از هموطنان بر سر اینکه حکومت جمهوری پارلمانی بهتر است یا جمهوری ریاستی یا فد رالی با هم بحث و جدل می کنند. مسلمآ توافقی حاصل نخواهد شد و اختلاف ادامه خواهد یافت.، اما مسئله این است که این دعوا چه دست آوردی برای ملت و کشور ما داشته و چه کسانی از این اختلاف سود برده اند. یک پادشاهی می تواند از یک حکومت فدرالی دمکرات تر و مدرن تر باشد، درست بهمان شکلی که یک پادشاهی میتواند بدتر از هر جمهوری باشد. یا همانطور که یک هوادار جمهوری می تواند دیکتاتور منش باشد و غیر دمکرات،. مهم هسته حکومت و تفکرات و اندیشه های افرادی اند که حکومت می کنند و همچنین مردمی که حکومت می شوند، هستند. به این ترتیب اگر معیار مدارا و پذیرش فرد و احترام به حقوق اش بر اساس انطباق اعمال و رفتار او با فکر و سلیقه ما باشد، هنری نکرده ایم. هنر آن است که با مخالفان فکری، سلیقه ای خود با احترام برخورد کرده و دفاع از حقوق شان را جزء وظایف شهروندی خود قرار دهیم. احترام به اقلیت های قومی و زبانی، زنان ومذهبی این همان فرهنگ عالی انسانی است که جامعه ما نیازمند آن است. متمدن کردن روابط و افکار خود و اطرافیان به متمدن شدن جامعه و حاکمیت ها کمک می کند.ما اگر در عرصه و زمینه ای با هم توافق نداشته باشیم، امکان هرگونه همکاری و تعامل را مسدود شده می پنداریم. اگر بتوانیم بجای عدم توافق، با هم توافق کنیم که توافقی با هم نداریم آن وقت راه کدورت و دشمنی را بسته و فضایی برای همکاری حول مسائلی که در باره شان با هم توافق داریم، فراهم می شود. ذهنیت مساعد به حل عدم توافق و تفاهم کمک می کند و دوستی ها را کاملآ از بین نمی برد. بسیاری از انسانها با افکار و عقاید خود خو می گیرند یا بعبارتی به باورهای خود معتاد می شوند. کسان زیادی از برخورد و مصاحبت با افراد همفکر و هم عقیده لذت می برند. اما اگر این کشش تا آنجا فرا روید که ما را به گریز، دوری گزینی و حتی نفرت از مصاحبت و معاشرت با دیگرانی که مثل ما نمی اندیشند و یا احساسی متفاوت از احساس ما دارند، بکشاند، آنوقت خصلت خوگیری به افکار خود، به تعصب فرا می روید، فکر و اندیشه ای که تاب تحمل دیگران را از ما می گیرد، زندانی است که ما را در چارچوب قفس خود اسیر می سازد . انسان نباید احساس ترس، ناامنی و تنهایی کند. هر کسی در احساس تنهایی دیگری سهم و مسئولیتی دارد. اگر ما بجای محکوم کردن، درک کردن را بیاموزیم، بجای تحقیر و سرزنش مدارا، بجای ترس و وحشت و گریز محبت و دوستی و کنجکاوی صمیمانه، بجای خشم عاطفه، بجای تحریف و قضاوت، فاکت علمی، بجای حق بجانبی و تبعیض تعقل و انسان دوستی، آنوقت تفاوت در عقیده، رنگ پوست، دارایی، تحصیل،جنسیت و غیره به آزار رسانی و محرومیت از حقوق دیگران نمی انجامد. گفتن این چیزها ساده است اما اعتقاد و در عمل دشوار؛ درست بدان خاطر که در ذهنیت و فرهنگ ما حتی در میان به اصطلاح روشنفکران ما معمول نشده است . بهمین دلیل بسیاری از ما در عمل قضاوت عجولانه را بر درک و احترام ترجیع میدهیم و تحقیر و سرزنش و گریز را آسان تر از محبت، کنجکاوی و کسب شناخت می دانیم.ضرب المثل معروف است ،آنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران مپسند گویای همین است. یا اینکه با دیگران طوری رفتار کن که از ایشان توقع داری در برخورد با دیگران میتوان با کمی شادی، خوش فکری، کنجکاوی صمیمانه و حس عدم خودخواهی، درهای عشق، توجه، دوستی، صمیمیت و شفقت را به روی خود باز نگه داشت. یادمان باشد که احساس امنیت اجتماعی و فردی به شادابی و شکوفایی می انجامد. عدالت، برابری، دوستی و تساهل و مدارا را باید جانشین خشونت، محکومیت ، تنگ نظری و قتل و کشتار کرد. سیاه و سفید دیدن و طبقه بندی انسانها بر تعلق قومی و خانوادگی و امثالهم تنها به ظلم و حق کشی منجر می شود. این چیز است که نوروز به ما می آمورد ، تا مانند طبیعت قرار ها وپیمانها را تازه کنیم ، دوستی ، محبت ، گذشت ومدارا را پیشه کنیم.
نوروز بر همه افغانان و نوروز باوران در هر کنج وکنار جهان که هستند مبارک باد.