پوهنیاربشیرمومن
بعد از سقوط حاکمیت طالبان توسط ایالات متحده امریکا افغانان چشم براه ایجاد یک حکومت فراگیر وفارغ ازمداخلات همسایگان بودند، ولی با سپری شدن اندک زمان معلوم گردید که این همه ارزوهای برباد رفته است

بدین ترتیب دیده میشود که مردم به دوگانگی و چند گانگی کشانده شده اند، هرکس باید مطابق نرخ روز یاد بگیرد که چندین چهره داشته باشد وچهره اصلی خویش را پنهان کند.
در روزگار ما حرص وآز زیاد است ،دروغ های بزرگ .سوگندهای بی محتوا وجدان های ضعیف و بد اخلاقی ، در این دوران چه در در داخل وچه در خارج، از آن تعارف ها ، پارتیها ، اکدهای فیلسوف مابانه ، ظاهر سازی های مصنوعی ودشمنی پنهانی بی پایان ،ضرورت و احتیاج فراوان دارد. تا جای که انسان مجبور میشود، یعنی کم عفلی ، کم سوادی( منظور درجه تحصیل نیست) وتربیت نا سالم اورا وادار میسازد که به ظاهر و چاپلوسی به خاطر چشمداشت ناچیز تا سینه در برابر دیگر خم شود وبرای رضایت جانب مقابل به اصطلاح خوش مشربی ولی دراصل دلقکبازی کند وبعد درپشت سرش ده ها فحش حواله نماید. شگفت انگیز است که باز همین کتگوری انسانها خود ادعای دانایی ودیگران را نادان میپندارند. سقراط در دفاعیه خود راز دانایی خود را چنین توضیج داد که «او نسبت به نادانی خود آگاه است ولی دیگران از نادانی خود بی خبر هستند». در حقیقت پیام سقراط این بود که قدم نخست در طریق کسب حکمت ودانایی همانا «خود آگاهی» است نه پر حرفی ودلقک بازی. به هر صورت همچو رفتارها باعث بحران بی اعتمادی میگردد. تا جای که انسان از سایه خود می ترسد وبه هیچ کس اعتماد نمی کند.
با تاسف بسیار باید گفت ،در عصر که ما زنده گی می کنیم، حجم دروغ، صحنه سازی و باور های فریبکارانه آنقدر وسعت یافته است، که یا ما از واقعیت ها زمان آگاه میشویم،که دیگر تاریخ آن گذشته است، ویا آنقدربا هم پرخاش میکنیم واز هم نفرت پیدا کرده ایم که نمی خواهیم بدانیم برای چه این همه غوغا...
فساد اجتماعی بسیار گسترده شده است. ملیونها مردم به رشوه دهی و رشوه گیری کشیده شدهاند. همه چیز حتی شرف و جان انسانی خرید نی و فروختنی شده است. دروغ گو یی و خراب کاری خود و دیگران ، حتی در این مهاجرت در هیچ زمانی مانند سالهای اخیر درنزد افغانان دیده نشده است.
عرصه سیاسی افغانستان صحنه وقایع و نمایش هایی است که نه تنها به مراقبت دائم بلکه به باز نگری بنیادی نیاز دارد. چکه چوران از آن جای که تمام اهرم های قدرت را در دست دارند همیشه چشم انداز جذّابی بوده و هست که از یک سو طعم قدرت را به پول پرستان وجاه طلبان به اصطلاح «روشنفکر» که از تمام نقاط دنیا به افغانستان سرازیر شدند بچشانند وبه سوی این تشکیلات جذب گردند و ازجانب دیگر انسانهای شریف و پایبند به اصول رااز مشارکت فعال درکارهای سیاسی بازدا رند.
این حرف افلاطون که قرنها قبل گفته بود چقدر در مورد وضعیت دموکراسی کشور مان میخواند ، دموکراسی جای است که« سگان به خوبی صاحبان خویش اند»، جای که « اسپان وخران ، که عادت دارندآزاد ومغرور حرکت کنند، با کسانی که سر راه آنها قرار می گیرند بر خورد می کنند» نتیجه همین است که امروز در بر گزاری انتخابات معاملات پشت پرده زورمندان را دیدیم، احزاب سیاسی آنقدر به هم شبیه شده اند که از ترس امریکا «ریش »و«بی ریش» ،چه چپ و چه راست که دیروز امتحان خویش را داده اند ، از دموکراسی وحقوق بشر « گز»میکنند، مردم و لو اگر اصل انتخاب بین بدوبدتر را نیز پذیرفته باشند، هنگام انتخاب راه گم میشوند که بدکدام و بدترکدام است! به همین منظور، عملا تنظیم ها وسازمان هایی با ساختار چور سالاری تشکیل شده که به طور خزنده در تار و پود و بافت سیاسی دموکراسی نفوذ کرده و آ نها را از مسیر اصلی شان که "حکومت مردم بر مردم" است منحرف ساخته است. نگاه کنید به انتخابات ، قبل از برگزاری آن آقای رسول سیاف در نهمین سالمرگ مسعود گفت که « با خدا داده گان ستیزه مکن....» در حقیقت این پیام بود به «غیر» که تمام کرسی های ولسی جرگه بین تنظیم ها تقسیم شده وجای برای غیر جهادیون نیست( گرچه ویدیو کلیپهای نشر شده در صفحات انترنیتی تفکیک جهادی وغیر جهادی را دشوار ساخته) وبه همین ترتیب در روز اول انتخابات جناب داکتر عبداله رضایت تام خویش را طی یک مصاحبه ابراز کرد .اینها همه فاکت های است که انسان را معتقد به سناریوی نا مشروع ونا مقدس از قبل تنظیم شده ، میسازد . لذا نه در انتخابات بلکه در این ایسقات ،بهتر است گفت که کمی صداقت هم شده زیرا ممکن است چند نفر مانند داکتر رمضان بشر دوست، فوزیه جان کوقی وشکریه جان بارکزی استثنا های همین صداقت باشند . دانشمند علوم انسانی داکتر کبیر رنجبر درین رابطه چنین گفت: من با ده نفر از اعضای فامیلم به حوزه انتخاباتی رفتم ودر شمارش آرا حداقل هیمن 10 رای هم وجود ندارد ، داستان متباقی را خود قضاوت کنید».
درست است که دگرگونی سیاسی افغانستان را به سوی دمکراسی پیش خواهد برد و ارزش انسانی نهاد های مدنی آن را گسترش خواهد داد . اما آنچه مربوط به مطالب فرهنگی میگردد تجارب نشان داده که سیاست های نا سالم وناپیگیرافتصادی است که سد راه دموکراسی شده می تواند و مسایل فرهنگی در قدم بعدی دارای نقش بخصوص خود است، درست بودن این را دهه دموکراسی در وطن مان به نمایش گذاشت است که به مراتب انتخابات دموکرات تر منصفانه تر و بدون خونریزی داشتیم . اما اکنون افغانستان اضافه براینهاوقبل از دموکراسی به یک مرحله گذاربه دگرگونی اجتماعی بنیادی مانند ایجاد دولت عادل( صرف نظر از رنگ بیرون ویزمها) از شخصیت های که پابند به منافع ملی ووفادر به افغانستان ووطن دوست ،اردوی ملی، پولیس ملی امنیت و خلع صلاح نیازمند است. خواست مردم به محاکمه کشاندن جنایت کاران وناقضین حقوق بشر از سال 1357 تا امروزاست ،از هر قماش ، قوم ، مذهب تنظیم وسمت که باشند ،این خواست بنیاد حرکت امروز را تشکیل میدهد بدون این ، حرف از دموکراسی یک حرف مفت وعوامفریبانه ومانند امروزچکه چوران برکرسی خواهند بود .