اوروپا ازاعتراف به درگیری خویش در افغانستان نگران است

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
قومندان سابق قوای زمینی فرانسه .
نشر شده در(( الحیاه ))
ترجمه : عبدالرحمن فرقانی
بعد از گذشت نه سال از حملات 11 سپتامبر و عکس العمل امریکا علیه آن ، پیمان ناتو در افغانستان  نه توانسته است به پیروزی نایل گردد .
اما نخست باید متذکر شد که اهداف مقدماتی  مداخلۀ نظامی امریکا مانند راندن طالبان از کابل ، تدمیر شبکۀ القاعده در افغانستان .. تحقق پذیر شده است ، اما این اهداف رفته رفته گسترش یافته ، و مسار همۀ جنگ ها در نهایت امر از دست آنانیکه آنرا به راه می اندازد بیرون می شود . در نیشۀ انتصار وپیروزی دراواخر سال 2001م جامعۀ جهانی در شهر بون آلمان راه مستحیل را به پیش گرفتند که متمثل در ایجاد دیموکراسی باساس طریقۀ (رئیس جمهور سوم امریکا وبنیان گذار اعلان استقلال ) توماس جیفرسون ، باساس موسسات گرفته شده از الگو غربی و کوشش تجدید وتطویر تقالید محلی بود .
ودر افغانستان ، گروهای قبیلوی و گروپ های مسلح از قرن ها بدینسو در منطقۀ کوهِی که جنگسالاران در آن حاکم استند واز دیر زمان دست خور منازعات قبیلوی میان قبایل پشتون ها و دیگران ، باهم درگیراند ، و وسایل عسکری و امکانات مالی امریکا که می توانست در زمینه موجب تغیر و پیروزی شود درعراق مصرف وضایع شد .
وباساس فشار قومندان سابق قوات امریکا در افغانستان جنرال ماک کرستال ستراتیژی نظامی امریکا به ازبین بردن شورشیان نظامی متمرکز و توجیه شد . مگر وضعیت روز به روز رو به وخامت گرفت . ودر سال گذشته 530عسکر قوات ناتو به سرکردگی جنرال ماک کرستال کشته شد . ونطریۀ رشه کن کردن شورش وتمرد که از طرف جنرال ماک کرستال و پیتریوس گذاشته شده بود در حل کشالۀ افغانستان مثمر واقع نه شد ، چونکه همۀ معضله محض در نابود کردن تمرد منحصر نه بود ، بلکه در سرکشی جنگسالاران علیه حکومت مرکزی نیز بود که قوات تحالف می خواست این حکومت را در کشوری بنیان گذارد که از خود در بحران های نظامی مثیل نه دارد . و مساله نه تنها در بدست آوردن دلها و نفس ها منحصراست بلکه در توزیع و تنظیم اقتدار سیاسی بطوریکه به تقالید این کشور احترام گذارد نیز نهفته است ، در غیر آن جنگسالاران از امتیازات خویش دفاع خواهند کرد و به جنگ متوصل خواهند شدند .
ازین رو اشکال در ستراتیژی ودر روند تصرفات  است ، در غیر آن این قوتهای بزرگ اتلاف  در رابطه به حل وفصل این نزاع  با دشواری هایکه  روبرو استند آنرا چطور تفسیر کرده می توانند ، در حالیکه این بزگترین اتلاف در تاریخ شمرده می شود ، و کشورهای اشتراک کننده درآن  دوسوم حصۀ تولید مواد خام جهان را بعهده داراند ودو سوم حصۀ بودجه نظامی جهان را مصرف می کنند . واگر نفقات و بودجه های این عملیات نظامی را بالای باشندگان افغانستان و فرانسه تقسیم کنیم بدون شک این سرمایه گزاری بهتراز این جنگ خواهد بود .
برای تغیر سمت وروند عملیات قوات اتلاف نیاز برین است تا میان وسایل و اهداف این عملیات انسجام وتوافق وجود داشته باشد ، اگر هدف عملیات از بین بردن تمرد باشد باید نخست تائید اهالی منطقه درین راستا بدست آورده شود ، وتاوقتی تائید افغاناها بدست آورده نه شود وتا وقتیکه افغانها در پروسۀ سیاسی قوات تحالف مصلحت خویش را مشاهده نه کنند ، این کار مثمر واقع نمی شود . سپس بر قوات تحالف است تا برایشان شرایط بهتر ازآن شرایط که طالبان برایشان آماده می سازد برآورده کند . می توانیم ازآلگوی کولمبیا استفاده کنیم ، که اوردو در مقابل متمردین حرکت (فاراک) تا وقتی پیشروی کرده نه توانست تا وقتیکه درآن مناطق سرک های مواصلاتی و شفاخانه ها و مکتب ها و برای همه زمینۀ کار را فراهم کرد .  اما برای رسیدن به این چنین یک مرحله نیاز برین بود تا آن دولت تلاشها وکار همه جانبه را براه اندازد ، و دولت وقتی قوانین خویش را در جامعه نافذ کند که دارای اراده و حاکمیت کامل باشد . وعملی نمودن یک چنین پروسه به وقت و وسایل مهم نیازمند است ، که اتلاف حهانی هر گز ازآن برخوردار نیست ، وصحنۀ عملیات افغانی بسیار دور است و مردم عام ارتباط  این جنگ و امنیت آن را درک کرده نمی توانند ، واز طرف دیگر این مداخله ازینۀ گزاف را می خواهد . ودر اساس نباید پیروزی در جنگ را چلنج نمود ،بلکه در جستجوی صلح شد .
و بغیر از تائید گستردۀ مردمی و مناقشۀ آزاد ملی ، در کشمکش این اراده ها دیموکراسی غربی  چون نقطۀ ضعف به شمار می رود ، که ما نمی توانیم برای یک مدت طولانی در افغانستان باقی بمانیم . ودر فرانسه این مناقشه واین تایید مردمی صورت نمی گیرد چونکه اکثریت مردم فرانسه و مخالفین دولت علاقمند به این موضوع نیستند . وفرانسه در یک حالت انتظار به سر می برد ، نمی تواند که وجود خود را در افغانستان تقویه کند ، ونیزنمی تواند که افغانستان را ترک گوید . وفرانسه در قبال درگیریش در یک مواجهۀ بي معنی و بي مفهوم دچار یک احساس نگران کننده وخجالت آفرین است ، و تصمیمهای فرانسه بنا بر تصامیم امریکا در واشنگتن صورت می گیرد ، وبه مداخله فرانسه درین جنگ به نگاه بها مشارکتش در مبارزه تروریزم دیده می شود ، و بخاطر اثبات همکاری ما با ناتو دیده می شود، بلکه به برگشت کامل ما به پیمان ناتو نگرسته می شود . و قوتهای نظامی ما مانند یک وسیله برای پروسه های سیاسی استعمال می شود ، و فرانسه به یک معنی عبارت از یک زندانی سیاسی است .
از طرف دیگر فرانسه می گوید که محض به عملیات نظامی  پرداخته است ، اما حقیقت این است که ما در حالت جنگ قرار داریم ، ووقتیکه ما درآن وسایل عسکری برازندۀ خود را در مقابل دشمن استفاده می کنیم ، در حقیقت ما به گونۀ پولیسی اجرای وظیفه نمی کنیم ، وباید این را اعلان کنیم چونکه برای کشتن ومرگ عساکر جنگ  یگانه  مبررسیاسی  شده می تواند . وبدون این مبرر دولت حق ندارد که با زندگی عساکر ما بازی نموده آنها را برای مقابله با خطرها  ودشواری ها به هر سو ارسال بدارد . و قوت امریکا در همین نهفته است که خطاب آشکار وهویدا را از آن خود کرده است ،  رئیس جمهوربوش وبعد ازوی اوباما بطور واضح اعلان نمودند ، که امریکا در عراق و افغانستان درحالت جنگ قرار دارد ، چه این جنگ  باساس خطا است ویا باساس صواب . و امریکایها با وجود اینکه تا امروز 4400 عسکر خود را در عراق و1300 عسکر خود را در افغانستان از دست داده اند عواقب این جنگ را متحمل گردیده اند .
قومندان سابق قوای زمینی فرانسه .
نشر شده در(( الحیاه ))
ترجمه : عبدالرحمن فرقانی