سلام خان
داکتران کاخ سفید بیان می کنند حامد کرزی امروز، از لحاظ سلامت فکری با حامد کرزی 2001 بسیار تفاوت دارد. سلامت فکری وی در نه سال اخیر با تناقض گویی هم در سیاست داخلی و هم خارجی بارها مورد سوال قرار گرفت. چنانچه هر زمانیکه فشارهای سیاسی بر وی زیاد می شود
اخیرا به نقل قول از بابو ودوارد، نویسنده کتاب جنگ های اوباما گزارش شده است که اختلافات در درون کاخ سفید پیرامون افغانستان شدت گرفته است.
افزون بر آن، یکی از مهمترین نگرانی های رهبران کاخ سفید را سلامت فکری و اختلالات عصبی حامدکرزی و استفاده او از دارو های ضدافسردگی تشکیل می دهد، در واقع رهبران کاخ سفید حامدکرزی را یک رئیس جمهور مبتلا به افسردگی دماغی یا manic depression تشخیص داده اند که به مشکل می تواند افغانستان را اداره کند
اما پرسش اساسی این است که چرا کاخ سفید بر سر فردی که خودشان او را افسردگی دماغی تشخیص می دهند، سرمایه گذاری می کنند؟ آیا غرب مردم افغانستان را شایسته چنین رئیس جمهوری می شمارد؟
تصور می شود راهبرد اوباما در افغانستان از هر نقطه نظری درحال شکست است و سیاستهای وی در کشور بسیار خام و متناقض به نظر می رسد. چنانچه اوباما در آغاز به انتقاد شدید و معرفی حامدکرزی بعنوان رئیس جمهور دولت مافیایی مواد مخدر عنوان می کرد اما به زودی 180 درجه در برابر او عقب نشینی نموده و فرصتهای بسیار مساعدی را برای تداوم بی ثباتی، گسترش فساد و تقلبات گسترده در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی اخیر و استقرار حکومت او فراهم نمود
واقعیت این است که سیاست گمراه کننده اوباما نه تنها باعث اختلافات شدید در حلقات قدرت سیاسی و نظامی امریکا شده است بلکه مردم افغانستان را نیز در بدترین موقعیت و سردرگمی قرار داده است
باید گفت حامدکرزی زمانی شخصیت محبوب غرب بود و از وی یک شخصیت بسیار مدبر در جهان توصیف می شد اما با گذشت زمان و با خراب شدن وضعیت امنیتی افغانستان، رشد فساد اداری، یکی از فاسدترین رئیس جمهوران در جهان معروف شد
چنانچه برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه در پی واکنش ها در مورد انتخاب حامدکرزی از طریق تقلبات در انتخابات ریاست جمهوری گفته بود چه کنیم این رئیس جمهور فاسد دست پرورده خود ماست!!!
باید گفت در پی سقوط حکومت طالبان، افغانستان در واقع تولد دوباره یافت، نه تنها امنیت بلکه بازسازی آن نیز در مرکز توجه جامعه جهانی قرار گرفت اما بدبختانه این فرصت طلایی از دست رفته و حتی امروز بحث از تجزیه افغانستان در رسانه های غربی می شود
تصور می شود که دو عامل باعث اختلالات عصبی وی شده باشد: نخست جنون قدرت طلبی و دوم فشارهای سیاسی بیش از حد داخلی و خارجی بر وی.
واقعیت این است که افغانستان به یک رئیس جمهور سالم و باکفایت از طریق یک انتخابات سالم، آزاد و دموکراتیک ضرورت دارد که مسئولیت رهبری افغانستان را در این شرایط بسیار دشوار کنونی بدو ش بگیرد.
اشکهای حامد کرزی در نشست نهضت سواد آموزی در افغانستان برای فرزند سه سالهاش موجی از انتقادها از سوی ایالات متحده را برانگیخته است. بلیک هانش از نویسندگان فارین پالیسی، حامد کرزی را به واسطه اشک هایش برای اینکه فرزند سه ساله اش به دلیل مشکلات امنیتی باید افغانستان را ترک کند، به باد تمسخر گرفت. باب بودوارد هم در تازهترین کتاب جنجالی خود ادعا کرده است که کرزی از بیماری افسردگی شدید رنج می برد و البته ماری جوآنا هم استفاده می کند. اکنون موج وسیعی راه افتاده است دال بر اینکه كرزي دیگر صلاحیت رهبری بر افغانستان را ندارد. با این همه بر هیچ کس پوشیده نیست که حامد کرزی در حقیقت تنها گزینه برای پیشبرد قالبی سیاسی و اقتصادی در افغانستان است. هر چه واشنگتن زودتر به این نتیجه برسد و دست از خیال پردازی برای روی کار آوردن چهرهای جدید پرهیز کند، اوضاع در افغانستان بهتر می شود و البته از تنش حاکم بر روابط دو جانبه هم کاسته می شود.
هیچ شکی نیست که كرزي در یک سال گذشته چندان موفق عمل نکرده است. وی از محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در ماه مارچ استقبال گرمی به عمل آورد و همین مساله خشم امریکاییها را برانگیخت. پس از آن در سومین روز از ماه آپریل بود که وی خارجی ها را مسبب تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته خواند. وی حتی پا را از این سخنان هم فراتر نهاد و تهدید کرد که به طالبان خواهد پیوست. بسیاری کرزی و چهره های وابسته به دولت او را حتی از روزهای پیش از انتخابات سال 2009 میلادی هم به فساد متهم می کردند. تندترین سخنان را سفیر ایالات متحده در کابل «کارل آيكنبري» بر زبان آورد. وی در نامهای گزارشوار و محرمانه به واشنگتن تاکید کرد که كرزي از پتانسیل کافی برای آنکه شریکی قابل اطمینان برای کاخ سفید باشد، برخوردار نیست. آيكنبري در همان نامه تاکید می کند که اوباما باید هر چه سریعتر با کنار زدن كرزي جلوی ضرر را بگیرد. بر اساس داده های کتاب «وودوارد»، آيكنبري حتی یک بار كرزي را دیوانه خوانده بود. سخنان آيكنبري اما از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده چندان جدی گرفته نشد و در نتیجه سی هزار نیروی تازه نفس به دستور اوباما راهی افغانستان شدند. آيكنبري اما از موضع خود عقب نکشید و بارها تاکید کرد که رئیس جمهوری افغانستان «تندخو» است و رفتاری غیردیپلماتیک دارد. اکنون همگان در جهان گمان می کنند که این حامد کرزی است که در حقیقت شاه کلید تمام این مشکلات است. همگان اعتقاد دارند که اگر اوباما به دنبال موفقیت در افغانستان است باید به نوعی موازی کاری با کرزی را آغاز کند.
زمانی را به یاد میآورید که کرزی را «مرد ما» در افغانستان می خواندیم و نه یک مانع؟ کرزی در حقیقت مردی ضد طالبان است و کسی که می تواند هم حمایت پشتوها و هم نظر جامعه جهانی را جلب کند. نمی توانیم کتمان کنیم که غرب به کرزی نیاز دارد. در ماه جولای سال 2008 میلادی بود که یک تحلیلگر مسائل آسیای میانه، «ست جونز» به صراحت از موج به راه افتاده علیه کرزی انتقاد کرد: ایالات متحده و کشورهای عضو ناتو باید دست از زیر سؤال بردن کرزی بردارند. باید از وی در جامه رئیس جمهوری منتخب حمایت کنند و به او کمک کنند که موفقیت هایش را به نمایش بکشد
البته کرزی را رئیس جمهوری منتخب خواندن بسیار مغرضانه است. این به معنای نادیدن تقلب هایی است که در افغانستان رخ داد. با این همه اکنون کرزی رئیس قانونی دولت در افغانستان است. اکنون اوباما نمی تواند از عهده تبعات خانه تکانی در دولت افغانستان برآید. اکنون مشکل اینجاست که همگان کاسه ها را بر سر کرزی می شکانند و این در حالی ست که مشکل از پست ریاست جمهوری است. افغانستان یکی از مرکزیترین دولتها در سطح بین المللی را دارد. کرزی مسؤولیت 34 ولايت بزرگ را بر عهده دارد. 400 زیرمجموعه ایالتی زیر دست او هستند. این شخص کرزی است که مسؤولیت تمامی انتصابها و عزلها را بر عهده دارد. رقم زیردستان او در ساختار دولتی به بیش از صدها نفر می رسد. بنابراین جای تعجب ندارد که وی نمی تواند از عهده تمامی این امور برآید. افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین تجربه ورشکستگی را در خود جای داده است. البته تغییر در این کشور صورت می گیرد اما بسیار به کندی. منتقدان کرزی او را متهم به ناتوانی در برقراری امنیت می کنند. از دیگر انتقادهای وارد بر او هم ناتوانی در بازسازی کشور است. حقیقت این است که کرزی در هیچ کدام از این موارد موفق عمل نکرده است. بودجه مورد نیاز برای فعالیت های نظامی و امنیتی افغانستان از تولید ناخالص ملی این کشور هم گذشته است. کارمندان دولت از شبه نظامیانی که در استخدام طالبان هم هستند کمتر حقوق می گیرند. البته کرزی پشت هیچ کدام از این مسائل نیست. وی در شرایط بسیار نابسامانی گیر افتاده است. وی قانون اساسی را در اختیار دارد که تعریف شده غرب است، با اقتصادی دست و پنجه نرم میکند که نتیجه ي سالها تحمل جنگ است. هر فردی به غیر از کرزی که در این موقعیت قرار بگیرد هم نمی تواند از عهده مشکلات برآید. به جای مقصر دانستن کرزی باید به دنبال بازسازی ساختار بیمارگونه ریاست جمهوری در افغانستان بود.پای سلام خان