رهبری ( Leadership)

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

منبع :  سایت سوسیولوژی (sociology).        مترجم : پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل) .                             
  رهبری در طول  تاریخ  بشر ازقدیم الایام نقش بس مهم   و بسزایی   را ا یفا کرده  است . مورخین  نقش وفعالیتهای مهم قهرمانان را در جنگ ها ولشکرکشیها  بیشتر ستوده اند وبطور خاطره  ویا د گا ر برای نسل آینده  درج  صفحا ت  تاریخ   نموده ا ند ،  نقش  سیا سیی دولتمردان وامپراطوران 

درتوسعهء  امپراطوری  ، قلمرو وملت ها کماکان درتاریخ  امپراطوریها  و گذ شتگا ن  قابل ملاحظه می باشد . باید  بخا طر باشد  که در جوامع مدرن برنقش رهبری نیز تاکید صورت میگیرد  و جوامع  بشری بطورمستمردرجستجوی رهبران میباشند که دارای خصایل بویژه ء رهبری باشند .                                        

   درین مقاله بالای موضوعات ذیل روشنی انداخته میشود:            

* رهبری یعنی چه؟                                            

*رهبری در برابرقدرت .                                     

* رهبری دربرابرپیشوا .                                    

*مشخصات رهبری .                                         

* ماهیت رهبری.       
* عملکرد رهبری .                                            

* چرا یک شخص را به رهبری میگمارند.                 

* انواع رهبری .                                               

* رروش رهبری.                          

رهبری یعنی چه ؟ 

واقعاً  مشکل  پنداشته  میشود  تا بصورت دقیق وهمه جانبه ازرهبری تعریف صورت گیرد ویا به عبارت دیگر دشوار است آنچه تعریف شود که برای رهبران خاص وبویژه میباشد.                             

رهبری اغلباً بادرنظرداشت سلوک ورفتار معرف  و یا اصلاح شده ای سا زما ن یافته شنا خته  میشود ، ودردرجه اول برتری شخصیت رهبراز نظر سلوک ورفتار بویژه اش درنظر گرفته میشود، همچو برتری درقدرت ،  برتری  در درایت ، برتری هوش ، برتری دانش ،برتری نیروی خوب وبهتر ، هریک از یادشده های فوق ویاتمام  آنچه فوقاً  ذکر نمودیم صفات بویژه ء رهبری میباشد ، وهیچ  کس  منکر آن نخواهد شد که این ویژه ګیها خاص  وبویژه هرکدام اش سهم قابل ملاحظه ای  سود مند  بر کا ر  وفعالیت رهبری نداشته باشد .  ولی رهبری کاملاً  و یا بصورت  کل  پیش تعالی ویا  تمام نما  ، برتری  شخصی  نمی با شد ،   بلکه چیزی بیشتر نسبت به آن چیزی  است ،  وآن چیزی بیشتر همانه بیشتر ماهیت خود  رهبری  می باشد .  یعنی  داشتن ظرفیت بالا ،  به ارتباط  تنظیم   اهداف  جدید  وارایه این اهداف  به گروه مخاطب با مورال فزاینده وافاده ای روشن وصریح وبا نشان دادن پوتانسیال خاص  که  در خور  یک رهبر میباشد .                                                    

رهبری درمقا بل قدرت:

مفهوم  قدرت  ورهبری تاحدی بیشترمعمول است،هستند افرادی ویا اشخا صی  که اکت  وعمل قدرت رهبری را مینمایند ، این خود غیر قابل تصور است که یک رهبر فاقد قد رت باشد چونکه اعمال نفوذمرکزیترین بخش رهبری می باشد .    قرار نظریهء لا– پیر(La Pier) رهبری رفتاریست که بر رفتار افراد دیگر بیش از رفتار آنها که به رفتار رهبرنفوذ نماید  تاثیر گذارد .                              

پیگور (Pigor) درین مورد نیز چنین میگوید : مفهوم رهبری به شخصیتی بکا ر میرود، شخصیتی که  با جا بجا شد نش  دریک محیط با دا شتن  احسا س ، بینش  وکنترول دیگران  و توضیح  وضیعت  موجود  بطور مستقیم   درپی تعقیب هد ف مشترک قرارمیگیرد.                                   

بقرارنظریه ایلن(Allen) : رهبری  در واقیعت  امر جلب همکاری مردم غرض د سیا بی به یک هدف مشترک است .                                                                

تیری (Terry) رهبری را همچو تلاش وفعالیت موثر بادرنظردا شت میل ورغبت مردم غرض رسیدن  به هدف متقابل می پندارد.  رهبری  همواره  در پی تلاشهای  مثمر مبنی برتا ثیربخشی نفوذش بر پیرو ویا پیروانش دراوضاع وشرایط معین  می باشد . باید اذعان کرد که قدرت معادل ویا مساوی با نفوذ نمی باشد  و یا اینکه   با اغا ز تغیر در رفتار فرد دیگر بیدون در نظر داشت وضع بوقوع پیوسته رخ نمیدهد  ،  یک  نوزاد  یا  کودک  نو تولد  میتواند که درتغیر سلوک ورفتار والد ینش  تاثیر گذار با شد ولی این تاثیر گذاری به هیچ وجهه معادل قدرت درفامیل نمی باشد.  

رهبری در برابرپیشوا :

لزومی ندارد که رهبری باپیشوایا ریس یک نهاد یک سان تلقی گردد ، گاب(Gibb) یاداور میشود :

درین چند سال اخیربطورعموم در ادبیا ت ومد یا توافق عمومی که  بوجود آمده است چنین است  که باید با تعریف مشخص، رهبری از تسلط جویی ویا بزرگ منشی یک نهاد مجزا گردد . پیشوا در سلسله مراتب رسمی یک موقف رسمی تلقی میگردد که در راس یک نهاد ایفای وظیفه مینماید ، شاید که او بالای  اشخاص تحت نظر  خود نفوذ نداشته باشد ، شاید او  ریس  ویا  یک  شخص  مسول بیدون نفوذ باشد  ، مگر هنگامیکه  صاحب نفوذ گردد طبعاً به  صفت  رهبر  درمی آید  ،  چونکه   مرکزیترین  بخش ،سهم وصلایحت رهبری همانا داشتن قدرت ونفوذ میباشد .

مشخصات رهبری:

رهبری  نشان  دهنده ای نمونه ء سلوک ورفتارمتقابل بین رهبروپیروان اش میباشد . رهبری جاده ای دوطرفه ای مناسبات می باشد . نفوذ وتاثیربخشی  پیروان بر سلوک ورفتار رهبر ، همانند  نفوذ  رهبر بالای رفتارآنها می باشد ،مفهوم رهبری را میتوان  درچهارچوب از پیروان اوفهمید،    بید ون  موجودیت  پیروان  رهبری مفهومی ندارد،  رهبری    شامل    عناصر  همچو اطاعت دواطلبانه ای پیروان می باشد .  برای  یک  رهبر   تهدید وشانتا ز بطور همیشگی و دایمی باقی نه میماند، رهبری مفهوم خاصی برای وضع خاصی میبا شد.                          

ماهیت رهبری :

اینجا دوروش اصلی به ارتباط رهبری وجود دارد: صفات  وشرایط  ،  در وحله ء  اول نگرانی پیرا مون منشا ویژه گیهای شخصی و خصوصی رهبر بود که توجه نا کافی به سهمگیری  گروپ  ساختاری وشرایط موجوده آن مبذول میگردید .  در مطالعات   اولیه توجه بیشتربه صفات خاص رهبران طور مقیاسوی متمرکز میگردید .                                                       

گیب(Gibb) چنین مشخص ساخت که صفات  رهبر نسبت  به موجودیت  شرایط  خاص  اجتماعی  درانزوا  به نمایش  گذاشته نمیشود ، او خاطر نشان ساخت که تلاش مبنی  بر  یا فتن الگوی ثابت  ازویژه گیها که برای رهبران مشخص ووصفی می باشد  به شکست مواجه میشود، اوگفت که ویژه گی های رهبری  هریک ویا همه ء از آن  مشخصات  شخصیت  که در هر وضیعت  برای  هر فرد خاص می با شد ، امکان د سیا بی  گروه به هدف  ویا بعنوان انجام   این کار توسط  یکی  از اعضای د یگر گروپ متذ کره دیده میشود .
گیب (Gibb) مینوسید : رهبریکه  با کسب  برخی  خصوصیات  نسبت  به دیگران با درنظر داشت نیل به هدف ویژه  درشرایط خاص برتری حاصل مینماید،نتیجه ءعملکرد وتعامل هردو بُعد ( صفات وشرایط) میباشد . نزدیک شدن بوضیعت رهبری را  نزدیک  شد ن به صفا تی فراهم میسازد که مورد توجه رهبران  منحصر  بفرد بعنوان فرد برترکه میخواهند درهر شرایط یا زمان به آن نایل آیند ممکن است دریابند . این نوع برخورد به موضوع چنین تاکید میداردکه رهبری بویژه برای یک حالت ویا یک وضع خا ص مختص میباشد ، یعنی آن راه وروش است   که افراد  آن  راها  و روشهارا  با درجات متفاوت  درشرایط مختلف به نمایش میگذارند ویا گذاشته اند ،قابل یاداوریست که رهبر یک گروپ لازم نیست رهبر گروپ دیگری باشد.ویا اینکه رهبر دریک کلاس ممکن رهبردرمیدان عمل رهبر  نباشد . از طریق  رهبری  ممکن  است  طوری پنداشته شود که رفتاربویژه  حاصل  شرایط  خاصی  با شد  که آن شرایط درنظرگرفته نشده با شد وآن بدین معنی  نیست که بطورکل هیچ صفا تی  مبنی  بر آنکه  افراد خاص بتوانند امتیازرهبری رابد ست اورند وجودنداشته باشد.       

کارتر(Carter) خاطر  نشان  میسازد  که  اگر رهبری را کاملاً وتنها مختص به شرایط داده شده ویا مساعد شده عطف نمایم ،   پس  دراینصورت  نمیتوان آنرا  به  حیث  یک  مقوله و یا  موضوع علمی تحلیل وتعمیم داد.رهبری ضروراً  یک قسمتی از گروپی که به ان ارتباط دارد  میبا شد  اوهمچنا ن  دارای موقف ونقشی نیز دربین  گروپ  خود  میبا شد،  و بصورت مشهود هنگا می عرض موجودیت  میکند  که  روابط اش را با مردم تامین نماید ،   هیچکس  نمیتواند رهبر شود  که  بصورت  کل باخود باشد  و بادیگرها تماس نداشته باشد . روابطی را که رهبر با دیگران  برقرار میسازد ، موقف ومقامی است ونقش او دراینجا همانا  تامین روابط با دیگران است .او در واقیعت  امر یک بخش ویا یک حصه ای از ساختار گروپ مربوطه ای خود میباشد،  ووظیفه ای    برجسته ای  او  ردوبد ل وانتقال  پیامها ی   متقابل  در بین گروپ  برای  تمام اعضای آن گروپ میباشد، این روابط  را میتوان  به نقش او دربین گروپ به  تعریف   گرفت ،   زمانیکه رهبری بعنوان وضیعت  در ساختا ر  گروپ (گروه) ونقش(رول)  بصفت  ارتباط  متقابل  در یک ساختا ر خاص  تعریف گردد ، درآنصورت  ساده   خواهد بود درک شود  که  چرا  دراینجا   صفات    مشخصه ای رهبران بصورت کل وجود ندارد .                          عملکرد رهبری :

دراینجا هیچ اتفاق نظر وجود ندارد مبنی بر اینکه وظایف رهبری چه است ؟ یا به عباره ءدیگررهبران چه وظایفی راباید بدوش کشند ؟  دلیل آن  اینست  که  شرح  وتوضیح  وظایف رهبر بستگی به  یک مفهوم کلی رهبری دارد .    وظایف رهبری یعنی د ستیا بی به هد ف ،  مراقبت ،  بهبود بخشی  و تقویت گروپ ،   فعالیت   وتلاش  واجرای وظایف  در  رده ء  سا بق و د ستیا بی   به  ابزاری غرض نیل به اهداف گروه  بشمول طرح  پیشنهادات  به ارتباط عملکردها  وفعالیتها  با  ارزیا بی  دقیق از وضع وحرکت بسوی هدف ، جلوگیری   ازفعالیتهای بی ثمر وبی ربط  به هدف وارایه ای   راه  حل های موثر غرض نیل به هد ف.
رده ء دومی وظایف رهبری شامل تشویق  اعضای گروپ بمنظور زدودن تشنج واختلافات بینهم  و دادن فرصت  کافی غرض  ابراز نظر و باوربوده ،و یکی  دیگر از وظیفه ء بس مهم رهبری هما نا  سهمگیری  فعال او در رسیدگی  و د ستیا بی   به  اهداف  گروه  تشویق وترغیب ومد د  گروه  در رسیدن  به  هد ف میباشد  .  رهبری  بخودی  خود به هیچ وجهه قادر به انجام وظایفی که بتواند اورا به هدف  پیش بینی شده ء گروه برساند نخواهد  گردید واو هرگز دربین اعضای گروه وحد ت عمل ونظر را بوجود نخواهد  اورد  وبه هیچ صورت صفوف گروپ را با همچو برخوردهایش تقویه نخواهد کرد. رهبری در واقیعت امر فعالیتهای  یک فرد درمقیاس کل یک سازمان  بزرگ نبوده  بلکه  فعالیتهای دستجمعی بوده وهیچ فردی  به تنها یی قادر نخواهد بود که  خواستها ی مبرم سازمان را خارج از کل سازمان  بتواند  تنظیم  نماید  واین  نوع  فعالیتهای خودسرانه منجربه پراگندگی قدرت رهبری خواهد شد.        درسراسر یک سازمان ویا نهاد هیچ یک فرد به تنهایی  خود  وظایف  رهبری را پیش  برده نمیتواند ، وظایف سازما نی معمولاً  بالای اعضای گروپ تقسیم میگردد  وهرعضوو  گروپ  درسمت  مربوطه  بکار گماریده میشود تا در براورده شدن هدف  سهم اش را با در نظرداشت موقفی که دارد ادا نماید . این رهبری است که با درنظر داشت سلسله مراتب  و درسطوح مختلف اعضای گروپ را بکا رمیگمارد، بخاطر باید باشد که رهبری فردی نیز دارای اهمیت بخود میباشد رهبر بصفت یک نماد سخنوری ، هم آهنگ کنندهء وتصمیم گیرنده عالی وبادرایت میتواند با تغیر وضع سازما ن  را  سمت  وسو  بهتر  داده ازهرنوع گزند ومتلاشی شدن سا زمان را نجات دهد.                

چرا یک شخص به رهبری گما شته میشود؟.

  آنکه یک شخص دریک گروپ بحیث یک رهبرمتعهد گردد ویا نگردد؟ وابسته به پاداش هزینه ویا مصارف مالی ایکه توسط خودش ویا پیروانش سازماندهی ویا پرداخته  میشود  ضروری  پنداشته  میشود ، پاداش ویا وجهه مالی برای رهبری دارای دوبُعد میباشد :        

یک :بد ست اوردن رضایتمندی از انجام وظا یف موفیقیت امیز.                                       

دو: حاصل پاداش  از فعالیتهای  رهبری درخود ، که    شامل   براورده شدن   نیازمندیهای   اجتماعی ، عاطفی وروانی بمنظور غلبه برموانع ودرعین حال از فراهم شدن آن نیازمندیها رضایت  حاصل شده باشد . بناً افرادیکه عهده  دار  رهبری  میشوند  ضرورت به وجهه مالی نیز دارند  تا درپیشبرد فعالیتهای شان مثمر واقع شود .                                                    

کسیکه عهده دار رهبری میشود ممکن است با یک سلسله ناهنجاریها  مواجه شود  مثلاً  علاوه از صرف زمان وانرژی  مواجه  به  تحمل فشار ،    اضطراب، ضربت متقابل وتند ، از دست دادن موقف  وموقیعت ، وسرزنش درصورت  شکست.  او  همچنان    دوستی اعضای   گروپ  را  که  به   قیمت   گزاف   بد ست اورده بود نیزازد ست خواهد داد که  با از د ست دادن دوستان موقف واعتبارش نیزخد شه دارخواهد  گردید،  از محبوبیت اش  کا سته خواهد شد  وبه شهرت اش لطمه خواهد زد وزمانیکه ازقدرت ورهبری کنار رود درانزوا قرارخواهد گرفت ، و مورد خصومت پیروان خود قرار خواهد گرفت  که  با  این  همه  ناهنجاریها اکثراً بعضی از رهیران ممکن است  مواجه گردند.       

ولی بهر صورت شخصیکه رهبر میشود با قبول همه مشکلات و پرابلمها مسولیت را با اگاهی ازتمام پرابلمها میپذ یرد    وخود را  در آینهء  دید همکاران وپیروانش بجلوه میگذارد ولی هستند کسانیکه  با در نظرداشت یک سلسله ناگذیریها از قبول رهبری اباء میورزند که این ناگذیریها را ذیلاً یاداور میشویم :            

اولاً: رهبری را پیروانش ازانجهت پیروی میکنند چونکه آنها  میدانند  که  بیدون  رهبری  نیل  به هدف غایی ناممکن است .                                  

ثانیاً: با پیروی ازرهبر اکثریت  پیروان  باآنهم در واقیعت امر از تصمیمگیری  گروپ  غرض  نیل به موقیعت های خاص  بعضاً شانه خا لی میکنند.  وبا ر مسولیت را برشانه ء رهبر میگذارند.                   

ثالثاً: اکثریت پیروان نسبت اضطراب و یا به نسبت ا حساس ترس ازمسولیت از پذیرفتن بعضی  مسولیتها طفره میروند وهنگام شکست با ر ملامتی را بردوش رهبر میگذارند .                                             

پس دراینصورت آن کسی  که به رهبری تعین میگردد این را میداند   که   ارتباط   به  وجوه  ما لی ومصا رفات نا شی ازفعل وانفعال بین تقاضای اوضاع و ویژگی افراد داشته ،آنهایکه مهارتهای  خوب  دارند میتوانند با درنظر داشت مشخصا ت  اعضای  گروپ که بر نتایج  اعمال خوب وبد انها  درشرایط  مختلف تاثیرات متفاوت میگذارد آنرا بهتر درک نماید .   انواع رهبری:  ازمد تها  اکثراً  در ین تلاش اند تا رهبری را طبقه بندی نمایند ، ولی با درنظرداشت قول وقرار ما زومبر(Mazumber)  سه نوع رهبری را میتوان نام برد:

سنتی، اداری،کاریزمتیک (عطیهءالهی) * رهبر سنتی اقتدار وا توریتی خودرا از  راه   نسبت دادن به حالات  وشرایط  سنتی  وعنعنوی بد ست می اورد.مثل برهمن  که رهبر  سنتی  جامعه هند پذیرفته شده است .                                                

* رهبر اداری یا بیروکراتیک که اقتدار واتوریتی اش را ازطریق   انتخاب  نمایند گا ن  ویا بشکل انتصا بی بدست می اورد.                                          

* رهبر کاریزمتیک   (خدا داد) که   خود ش   اقتدار واتوریتی اش را خلق مینماید ، مثل رهبر یک حزب، رهبر مذهبی ، رهبر اجتماعی ویا رهبر انقلابی.             

بوگاردوس(Bogardus) انواع رهبری را ذیلاً خاطرنشان میسازد:                                        

رهبری مستقیم  وغیر  مستقیم ،   رهبری  اجتماعی ، اجرایوی  ، و  رهبری مذهبی   و روحا نی  وحزبی رهبری علمی، پیامبران ، قد سین   ، پدری   ورهبری دموکرتیک . ولی سه نوع رهبری بسیار مهم امروزی عبارت اند از:

*رهبری مجریانه

*رهبری کارشناسانه  و

*رهبری آشوبگرانه ویا انقلابی مابانه. که باگسترش فعالیتهای دولتی وکنترول سیاسیی ازقدرت بیروکراتی دولتی طور فوق العاده رو به فزونی میباشد .            

سیستم مغلق صنعتی ونظامی  قادر به اجرات لازم بیدون رهبری کارشنسانه وانقلابی نه بوده  بخصوص هنگا م بحران اقتصادی ورشکسته ،غیرمصون  توام با اضطراب ناشی ازپالسیهای   مستقبل   وبکارگیری نقش درخوراهمیت دریک جامعهء  پرنفوس  مثل هند غیرمقدوروحتی مشکل به نظر می آید.       

روشهای (تکنیکها) رهبری :  

سه   نوع  روش رهبری عبارت اند از :

* روش خودکامگی (استبدادی)

* روش دموکراتیک و

* روش عدم مداخله .          

درنوع روش خودکا مگی  رهبر معمولاً  پروسیجر وروش فعالیت های سیا سیی را دربین گروپ  تعین مینماید.  و درنوع  روش د موکراتیک  رهبر معمولاً اعضای گروپ  را   تشویق  می نماید    که  در اخذ تصمیگری سهم رفقیانه گیرند ورهبر  به کمک  آنها درتعین الترناتیف و بد یل پا لیسی اجرات لازم را بجا می اورد.ولی در روش نوع عدم مداخله  رهبر برای  اخذ تصمیمگیری وترویج فعالیتهای  ابتکاری  برای اعضا اجازه کامل میدهد وتلاش می ورزد که ابتکار عمل وپیشنهادات اش را به حد اقل برساند.ولی درنوع رهبری   اقتدارگرا وابستگی بیشتر به رهبری میباشد ، تحریکات مشخص توام باپرخاشگری  بین  اعضای گروپ توام با فرکا نس  پایین  از  پیشنهادات   برای  اقدامات  گروه  و گروپ سیا سیی ناراض ازفعالیتهای گروهی با کمیت بالا   و کیفیت پایین بهره وری همراه میباشد .
نباید  انکار  ازین  واقیعت  کرد  وآن  اینکه  روش دموکراتیک یک روش ارتباط انسانی بوده که با حفظ روشهای د موکراتیک استوار میباشد .وآن اینکه برای تمام اعضای گروپ  آزادی  و استقلالیت  را  فزونی میبخشد واصول اخلاقی دربین اعضای گروپ  بیشتر نضج میگیرد ،  مگر  با وجود  آنهم   نمیتوان   تمام اجزای دموکراسی رامثل  بهره  برداری   خواسته ها ا زشرایط ،توزیع مهارتها در درون گروه  وانتظارات این گروه توام با یک سلسله فکتورهای زیربط دیگر رابراورده ساخت.                                           

گیبس (Gibbs)  یاداور میشود  که درزمان حاضر اینموضوع درکلتورماعام  گردیده  وآن  اینکه مخالفین دموکراسی باطرح مفهوم اپوزیسیون  ارزشهای  منفی را در نوع روش   خودکا مگی جا بجا می سازند  که اکثریت همچوبرخوردها ناشی ازسا زماندهی طولانی ایدیولوژی طرف مخا لف در روش نوع  خود کامگی میباشد،  تما یل  به  افکا رقد رتگرای  و خود کامگی در افراطی ترین   شکل رهبری  محکوم  کردن  تمام اشکا ل صلاحیت وقدرت دیگران  است.  از مطالعات عملکرد اعضای گروپ  چنین  برمی آید  که  رهبری شکل اقتدارگرا  با درنظرداشت  شرایط  چندی  حاوی مقام بلندی میباشد.واین شکلی از رهبری  ممکن است درتحت اوضاع وشراط بویژه  موثر واقع گردد ، مثلاً درهنگام که  اعضای  گروپ  نیا ز مبرم  به  اقدامات عاجل داشته باشند .                                      

  روش رهبری با درنظرداشت برخورد اعضای گروپ وبا درنظرداشت  شکل  رابطهء  خاصی  که  درمیا ن اعضای گروپ بشمول رهبری  وجود دارد با وظا یف محوله ء دردست داشته را میتوان بخشی از ساختاری گروپ تلقی کرد که قرین بواقیعت میباشد .                

گیب (gibb) می نویسد : این خود  در خوراهمیت است وآن اینکه مادرک مینمایم که استبداد ودموکراسی  دوقطب ازمحتوا میباشد  که  نه  کاملاً  خوب  ونه هم کاملاً بد است.  ولی   نشان  دهندهء روشهای  رهبری متغیراست که باید با تمام عناصر از وضع مثل فرهگ ، شخصیت، محتوی وروابط  بین الوظیفوی  در توافق بینهم قرارگیرند.                                                        

ختم:  با تقدیم سلامها