نقیب الله رادمل
قبل از آنکه روی اصل موضوع بپردازم میخواهم اندکی درموردخود بنویسم. من ازجمله کسانی هستم که راه حزب ( ح . د.خ.ا)را خود پیدا کرده وبه حزب و آروزهای نیک آن پیوستم وتاکنون که هدف و جوهر مبارزه ام را انسان و رفاهیت جامعه وسلم محیط انسانی ودر قدم اول انسان ، جامعه و محیط انسان افغان
و منافع ملی افغانستان، رفاه ، صلح و شگوفایی کشورم تشکیل میدهد هیچ وقت ازگذشته ام پشیمان نبوده وبه آرزوو اهداف نیکی که با حزب ( چه زمانیکه حزب ما ( ح . د.خ.ا) و چه زمانیکه بادرک واقعیت های جامعه ما حزب خودرا با شرایط وخواست زمان و خصوصا خواست مردم ما عیار ساخت ونام با وقار حزب وطن ر�
� حمل میکند) یکجا بوده و هستم ، افتخار مینمائیم.
حزب ما در طول تاریخ خویش فراز و نشیب های زیادی را دیده است ودرمقابل آن اعضای خزب عکس العمل های متفاوت نشان داده اند. من یکی ار اولین کسانی بودم که در مقابل تصمیم تغییر رهبری در پلینوم هجدهم عکس العمل منفی داشتم ویکی وخلص تا سالهای زیاد دو جا حق العضویت میپرداختم.و بنابر همین دلیل بامجازات...وغیره هم مواجه شده ام. ازجمله میتوان ازیک وظیفۀ غیر لازم درجنگ شکستاندن محاصره زابل که همراه با محترم شفیق الله توده ئی عاجل به قندهار و زابل فرستاده شدم، یادآوری کرد.
اما بعدها به پیروی از اشخاص متعهد به منافع ملی کشورش بمطالعه تاریخ و ازجمله مطالعه عمیق اسناد حزبی وحوادث اخیر پرداخته و به این نتیجه رسیدم که باید گذشتۀ خویشرا انتقاد کرد. درقدم اول فهمیدم که اندیشه وسیاست مصالحه ملی را درک نکرده بودم که با آن اگر برخورد خصمانه نداشتم ، تائیدش هم نمیکردم.اما اکنون میدانم و شاهد آن هم بودم که سیاست مصالحه ملی و اندیشه فلسفی آن ازکدام جای صادرنگردیده ووارد افغانستان نشده است. این سیاست ضرورت زمان و تاکنون بحیث یک استراتیژی ناب است . اندیشه فلسفی این سیاست باید غنی میشد مگر اندیشمندان ما را توطئه ها و سکوت مرگبا�
� بعد ازسقوط مجال نداد. امروز بعضی از قلم بدستان و منتقدان محترم در رابطه به مصالحه ملی میگویند که " مصالحه باکی ؟ و ازطرف کی؟ " . من با معذرف خدمت شان عرض میکنم که آنها از مصالحه ملی صرف مصالحه رابحیث یک واژه ومعادل آشتی معنی کرده ، فهم بیشتری ازآن ندارند و از جانب دیگر این مفهوم و اصطلاح سیاسی را از محتوای " ملی" آن خالی ساخته ارائه میدارند که درست نیست.
حالا آهسته آهسته به اصل موضوع می آیم. در وحله اول من چند سوال دارم. اگرچه این سوالات خودرا دروقت وزمان آن از مرحوم محمودبریالی پرسیده ام.مگر جواب به بعد موکول شده است.یعنی جواب بدست نیاورده ام .
1. آنعده از اعضای رهبری حزب ( اعم از کمیته مرکزی ، دارلانشأ ، بیروی سیاسی) که مخالف برخورد انتقادی گذشته حزب، تغییرات در اسناد معتبر حزبی، ساختار تشکیلاتی و بالاخره نام حزب بودند و مرحوم شهید نجیب الله رادررابطه به ایدیولوژی دوران ساز طبقه کارگر تکفیر میکردند، مخالفت خودرا علنی در جلسات حزبی ابرازنمیداشتند. ( در جلسات حزبی رأی موافق ودر بیرون مخالفت).« هراس ازچه؟ آنها که از قلعۀ کرنیل – پلچرخی و پایۀ دار نمیترسیدند».
2. آیا آنها در آن زمان مفهوم "ایدیولوژی زدایی" را که در اسناد کنگره آمده است، میدانستند ویا خیر؟ اگر میدانستند و محافظه کار هم بودند. پس چرا رأی موافق دادند؟
3. آیا در مقابل سیاست مصالحه ملی که این سیاست را بعضأ به مرحوم کارمل هم نسبت میدهند، طرح دیگری داشتند که رد شده باشد؟
بعضأ اشاره میشود که مرحوم کارمل صاحب مصالحه را ازموضع قدرت (زور) مطرح کرده بود و مرحوم شهید نجیب الله آنرا از موضع ضعف . اولا همین سخن عاقلانه نیست. مصالحه نه ازموضع ضعف و نه هم قدرت مطرح میشود.زیرا طرف صاحب قدرت طرف دیگررا وادرا به تسلیمی میسازد نه مصالحه. و ازموضع ضعف ممکن طرح شود مگر اولأ طرف قدرت آنرا نمی پذیرد او تسلیمی میخواهد و ثانی اینکه عمل فوق که مطرح شده است یک مصالحه صرف در جنگ است.نه مصالحه ملی و میتواند همان آشتی و آتش بس باشد که مرحلۀ اول و ابتدایی مصالحه ملی است نه بیش از آن.
4. ازتسلیمی قدرت دولتی به احمدشاه مسعود و به نماینده گی وی به یک ترکیب ساخته شدۀ اسلام آباد در وزارت امور خارجه ازجانب وکیل ویرامورخارجه و شرکأ همه مردم افعانستان و جهان اطلاع دارند.
بعد چنین مطرح شد که گروهی از افراد حزبی، دولتی و نظامی به سرکردگی مرحوم بریالی کودتا کردند. قدرت دولتی را تصرف و به زودترین فرصت قدرت دولتی را به شورای نظارانتقال داه و مانع تطبیق پلان صلح ملل متحد شدند. چرا همه متهمین لب بستند و هیچ جوابی ارائه نکردند( هان یا نی)؟ مگر غیر مستقیم چنین اعترافاتی وجود داشت. مثلأ
الف – نگارنده شخصا" بحیث شاهد تا هنوز زنده هستم. همان شب که از تلویزیون با کلمات زشت و نهایت دشمنانه اعلان گویا « فرار!» شهید نجیب الله پخش شد با یک دوست خویش لطیف جبارخیل به کمیته مرکزی شعبه قوای مسلح رفتیم تا در جریان حوادث قرار گیریم. محترم علومی صاحب رئیس شعبه به شعبه نبودند. پرسیدیم کجا هستند ؟ در جواب گفتند. در قرار گاه نظامی درتعمیر کمیتۀ کنترول و نطارت حزبی، انجا رفتیم. رفقا همه جدا" مصروف امرونهی و هدایات بودند. چندین تلیفون و دستگاه مخابره. مرحوم بریالی ، توده ئی ، علومی، انجنیر نعمت و چند جنرال نظامی دیگر حضور داشتند. سوالات ما و جوابات �
�نهاو صحبت های دیگرزیاد بود که از حوصله این نبشته بدور است. صرف یک موضوع را به این ارتباط یاد آوری مینمائیم و آن اینکه تلیفونی آمد. طوری معلوم شد که آنطرف خط میخواست کدام شخص در کدام مقام نصب گردد. اعصاب مسئولین امورخراب شد. هرکدام چیزی گفتندوخندیدند. مگر انجنیر نعمت با قهر گفت " گاورا ما چپه کردیم حالا هرکس امتیاز میخواهد". خود قضاوت نمائید!
ب- بعد از انتقال قدرت به شورای نظارازجانب ؟؟؟ مجاهدین از طریق وسایل اطلاعات جمعی اعلان میکردندکه بعد ازفتح ظفرمندکابل، فتح کجا و کجا ... که احساسات محترم نورالحق علومی را جریحه دار ساخت. وی از طریق بی بی سی صدا بر آورد " او بیادر کدام فتح ؟ انتقال مسالمت آمیز قدرت بود".
ج- از یکی از درجه داران دولتی وقت که نمی خواهم نام ایشان را بگیرم، پرسیدم که چطور میدانستید که نجیب الله از کشور خارج میشود؟ در جواب گفت ما از یکطرف اطلاعات داشتیم و از جانب دیگر این جزء پلان پنج فقره یی ملل متحد بود. بنا" چندماه قبل به رفیق جنرال رزاق وظیفه داده شده بود تا جلو خروج ایشان را بگیرد.
د- بعد از چند روز از سپردن قدرت دولتی به شورای نظار نگارنده در مکروریون سوم رفیق محترم سید نسیم میهن پرست را دیدم. احوال پرسی کردیم. موصوف اظهار داشت که توسط جهادی ها از خانه برده شده و توقیف شده بود. چون همچو واقعات زیاد بود. تأسف خودرا اظهار کرده و بر وضع تبصره کردیم. باهم وعده نمودیم تا فردای آنروز نزد مرحوم بریالی در مکروریون اول برویم وجویای وضعیت بعدی شویم. فردای آنروز زمانیکه ما به دروازه بلاک رسیدیم رفیق بریالی با یکنفر دیگر عازم کدام جایی بود. بما گفت بالا بروید توده یی است. حرف من و از اویکی است. ما بالا رفته داخل اپارتمان شدیم .آنجا جنرال
عبداللطیف که درآن وقت استادپوهنتون نظامی بود نیز حضور داشت. محترم توده یی صاحب عقب میز نشسته و گفت چه سوال دارید؟ محترم میهن پرست رو طرف من کرده گفت رفیق «نگارنده» سوال دارد.ما باهم زیادصحبت کردیم که صرف یک قسمت آنرا به قضاوت دوستان میگذارم : رفیق محترم توده یی صاحب فرمودند " ازوضع فعلی طوری استنباط میگردد که شاید آمر صاحب شورای نظار بقول خود دربرابر ما وفا نکند. ما میتوانیم صرف باقومانده بابه جان قدرت را دوباره بگیریم.مگر نگاه کردن قدرت کار ساده نیست. شما تشویش نکنید. کمی انتظاربمانید. جای ما تثبیت خواهد شد. واگر نشد. طبق هدایت رهبری که بشما وسا
یر رفقا اطلاع داده میشود، عمل خواهیم نمود".
جهت جلوگیری از طوالت کلام میپردازم به روزهای بعد از نشر ویدیوکلیپ هاازجانب عده ای از سایت ها. عکس العمل ها زیاد بود از جملۀ جالب آن:
اگر صحنه های ویدیو کلیپ ها یک امر عادی بود و قبلا د رکتاب اردو وسیاست در رابطه به همین حوادث تذکر رفته ، پس این همه جاروجنجالها وبرآشفتگی و برآمدن ازکوچۀ ادب وعدم رعایت عفت کلام وقلم برای چه؟
دوم اینکه یکی وخلص باعث یک اعتراف سوچه و پوست کنده گردید. هم از جانب عظیمی صاحب ، علومی صاحب وهم ازجانب وکیل وزیر خارجه اسبق وآنها در انجام این عمل خودرا حق بجانب میدانندوخدمتی هم به حزب ومردم کرده اند.یعنی بین بد وبدتر، بد آنرا انتخاب کرده اندومسالمت آمیزقدرت را انتقال داده اند. بلی قدرت راکسی، مقامی ویاگروهی انتقال داده میتواند که قدرت در اختیارش باشد. اینهاکه تا دیروز زبان نداشتند و در جلسات رسمی حزبی به فیصله های که طرف تائید شان نبود، رای مثبت میدادند. چطور صاحب قدرت شدند، تا آنرا انتقال بدهند؟ معلومدار که شرایط را بر رئیس جمهورذیق ساختند
. توطئه براه انداختند. قدرت را گرفتند تا بعد انتقال دهند.این عمل را درسیاست کودتا میگویند. پس باید به ژورنالیستان و نماینده گان میدیا اذعان کرد که بعد ازاین گفته شود سقوطدولت نجیب الله در اثر یک توطئه وکودتای حزبی - نظامی ، وسقوط قدرت کودتاچیان حزبی- نظامی از جانب مجاهدین درحالیکه عده ای ازرهبران کودتارا درپهلوی خویش حفظ کردند.این دقیق است وبس.
وبالاخره عکس العمل دیگریکه بسیار جالب است و عجیب. آن عبارت است از بروزیک تعداد وکلای مدافع بی خبر وخود گماشته با اهداف نادرست ، گاهی از لندن و گاهی از هامبورگ ونمیدانم از کجا های دیگر...
چرا جالب و عجیب است ؟ بخاطریکه:
• این وکلای مدافع خود گماشته ای اند که کسی آنها را بحیث وکیل دفاع خویش تعیین نکرده است.
• مجانی هستند. مزد نمگیرند. خوش هستند که خودشان را خلیفه و پسرشانرا پسرخلیفه میگویند.
• هدف را غلط کرده اند. یعنی بعوض آنکه از مؤکل خویش دفاع نمایند، براشخاص دیگراگرراست نیافتند، تهمت می بندند( باغبان میگوید چرا سیب دزدی میکنی.دزد میگوید تو چرا برای خانم خود بوت نمیخری)
• بی خبر، کر ویا شاید کور هستند.اطلاع ندارند که متهمین وقت اعتراف کرده اند و میگویند ما بااین عمل خویش دربین بدوبدتر، بد را انتخاب کرده ایم. حیات و ناموس حزبی هارانجات داده ایم(؟). جلوفرار رئیس جمهورراگرفته ایم.( خود پاسپورت های خودرا گرفته و با کمال احترام و راحت راهی دیارخارج شده ایم . راه برگشت به آغوش برادارن هم باز است. درمقابل چشمان تان شما را مثل رمه به جبهه برادران برده میتوانیم...)
در اخیر این وکلای مدافع خود گماشته را باکمال احترام متوجه میسازم که برادران مؤکلین شما بجرم خود اعتراف کرده اند. منتهی عمل خودراموجه میدانند( بلا درپس چند نفری که « هفتادهزار» کشته شد. ساختار دولتی، اردو و هست بود کشور خراب شد و شما حزبی ها پراگنده شدید). شما لطفا از دشنام دادن وتهمت بستن به آدرس دیگران بس کنید. هرکس گناهی کرده خود باید جواب بدهدو موئیده براو باید تطبیق شود. این دلیل نیست اگرازگلبدین پرسیده شود که چرا شهر کابل را راکت باران کردی؟ درجواب بگوید چرا دوستم برمال وناموس مردم تجاوز کرده است؟ در حالیکه هردو نزد مردم مجرم بوده وهرکدام م
سئولیت اعمال خودرا دارند.
والسلام