اکثريت خاموش ومنتظرواقليت پرجوش وبدوران رسيده

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

ذ کريا يوسفزی

تحت اين عنوان خواستم اهداف ،ا رزوها،نيات قبلی وخواسته ها ، ارزوها وهدف فعلی

اکثريت مطلق اعضای حزب ديموکراتيک خلق افغانستان(من انهارا فعلا اکثريت خاموش ومنتظر مينامم ) را که بعد از کنګرۀ دوهم ان نام حزب وطن را بخود ګرفت بيان دارم و

هم درمقابل همينطور اهداف ،ارزوها، نيات قبلی وخواسته ها ،ارزوها وهدف فعلی اقليت

مطلق اعضای حزب (که انهارا من فعلا بنام اقليت پر جوش وبدوران رسيده مينامم ) راو

درنهايت خواست  عمومی جامعه راکه همۀ ما هم جز ان هستيم ،خواست زمان وشرايط ،و

وضعيت فعلی مردم وکشور را بطورفشرده اينجا توضیح نمايم .

حال ميايم به اصل مطلب :

اکثريت اعضای حزب ديموکراتيک خلق افغانستان يا حزب وطن کسانی هستند که ازبين

توده های مظلوم ،بی بضاعت،محروم ولی بادرد وهدفمند کشور  سربلند نموده اند و به

ارزوی شريفانۀخد مت بمردم واوردن تغيرات بنيادی در تمام عرصه های زنده ګی مردم

ووطن عضويت اين حزب پرافتخاررا حاصل نموده اند ، که درين راه شرافتمندان و با

افتخاررزميده ، بعضی ازانها حتی جانهای خودرافدا کردند که روح همۀ شان شاد وبهشت

برين جای شان باد، بايد ګفت که انهائيکه زنده اند بفضل خداوند کم نيستند وتعدادشان به

اضافه از صد هزارنفر ميرسد ويک قدرت عظيمی اجتماعی و سياسی را فعلا هم تشکيل

ميدهند والحال هم خواهان مبارزه درراه ازبين بردن فقر ، بدبختی وبی عدالتی درکشور

بوده ، ميخواهند بادرنظرداشت مشکلاتيکه سرراه شان موجود است دوباره بمثابۀ يک

نيروی عظيم سياسی ايکه ازاشتباهات خود عبرت ګرفته ، با پروګرام جديد ،چهره های

جديد ،پاک ،صادق ومتعهد وارد صحنۀ سياسی وطن ګرديده وخلای سیاسی راکه درعدم

موجوديت انها موجود است پر نمايند ولی اينکه انها چرا در صحنۀ سياسي کشور بعد از

شکست حزب دوباره بروز ننموده اندودرمبارزه د روجودګروهک های سياسي جداشده

وياتولد داده شدۀغيرنورمال وياغير اصولی سهم نميګيرند دلايلی فراوانی وجود دارد که

چند دليل عمدۀ ان بطور فشرده توصيح ميګرد :

١- چون انحلال رسمی حزب اعلان نشده،اعضای رهبری حزب استعفی ننموده وکدام رهبری جديد بميان نيامده است .

٢ -تاحال انهااز طرف رهبری حزب کدام ګذارشی تحليلی را که دران علل شکست حزب توضيح شده باشد نديده ويانخوانده اند

٣ تاحال کدام الترنتيف مؤثرازنګاه مرام،پرسونل کادری ورهبری مطابق شرايط فعلی جامعۀ افغانی وشرايط بين اللملی که خلای  سياسی بوجودامده ناشی از عد م حضور حزب وطن وياحزب ديموکرا تيک خلق افغانستان راپر نمايد بوجود نيامده است .

٤ -ګروهکهای سياسی ايکه به ابتکاربعضی ازاعضای حزب بوجود امده بجز ا زينکه هويت اصلی رهبری انهارا نشان دهددطوريکه يکی ازنويسنده هابنام فريدون عامل درسايت انتر نيتی اصالت

تحت عنوان) ظهور ارتجاع جديد( درمورد اين ګروهک های سياسی می نويسد : ((احزاب یادشده با در نظرداشت "مقتضیات زمان و واقعبینی سیاسی" در ائتلاف های

بیشرمانه باارتجاع معلوم الحال داخل شده و بدین ترتیب به "آرمانها و خواست های دیرینه و بر حق" مردم افغانستان جفا نموده اند. می توان از ائتلاف ح .م. ا و ن.ف.د.ت.ا با تنظیم های جهادی نامبرد . در عوض دفاع و انعکاس خواست ها و

مطالبات مردم زحمتکش افغانستان ، این احزاب شریک " ائتلاف های نا مقدس" با

"نیروهای شکست خورده، عقبگرا و ضدترقی" شده و در آخرین تحلیل جانب ارتجاع

رااختیار نموده اند. به هیچگونه چه فعالیت مستقل این احزاب وچه درچارچوب ائتلاف

ها با ارتجاع داخلی بمثابه"مبارزات سیاسی واجتماعی" به نفع انسان زحمتکش جامعه

افغانی نبوده است . هیچ یکی از این جریانات سیاسی چه به تنهایی و یا چه درچار

چوب ائتلاف های نا مقدس شان نتوانسته اند " دگرگونی های جاری را در جهت

دموکراتیک، رفاه عامه و عدالت اجتماع ی" سمت دهی نمایند زیرا اینها عاری از هر گونه خاصیت و ماهیت دموکراتیک میباشند. با در نظرداشت اساس و پایه های "خطوط کُلی دیدگاه ها و مبانی فکری" ن.ف.د.ت.ا و ح.م .م.ا و احزاب مشابه ، به یقین باید گفت که در آینده نیز اینان نمی توانند " دگرگونی های جاری را در جهت دموکراتیک، رفاه عامه و عدالت اجتماعی" سمت دهند. اینان صرف نقش "ارتجاع مدرن" یا "مدرن ارتجاعی" را ایفا مینمایند.  هیچ حزب یا سازمانی با چنین " خطوط کُلی دیدگاه ها و مبانی فکری" نمی تواند ادامه دهندهء مبارزات داد خواهانهء مردم افغانستان باشد؛ هیچ حزب یا سازمانی با چنین "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی فکری" نمی تواند حامی منافع کارگران، دهقانان و دیگر اقشار محکوم جامعه افغانی باشدبلکه

بر ضد منافع آنها قرار میگیرد. "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی فکری" ن.ف.د.ت.ا و ح.م.م.ا فقط تکرار مرامنامه های متناقض هر دو حزب است و چیز جدیدی به خورد نمیدهد. وحدت حاصله، وحدتی که در اثر فشار صفوف صورت گرفته، وحدترهبران

است . صفوف انقلابی باید بستر مبارزات انقلابی شانرا در یک سازمانی بیابند که حامی منافع طبقات محکوم و محروم است. ))

د يګر هيچ کدام مؤثريت ندارند ، چراکه اګر پروګرام کاری همۀ انها مطالعه ګرددهمه

مشابه بوده يا از پروګرام حزب ديموکراتيک خلق افغانستان وياهم از مرامنامه وپروګر

ام حزب وطن ګرفته شده است ،يکتعداد کلمات وجملاتی مودروز وفريبندۀ غربی ايکه هم

در پروګرامهای انها جا داده شده است  اکثرا کادرهاچی که رهبری چنين ګروپها به

تعريف ومعنی اصلی ان وچګونګی همسويی وتطبيق ان در جامعۀ سنتی افغانستان اګاهی

لازم ندارند،اګر اعضا ورهبری تمام اين ګروهک هادرداخل وخارج از وطن که اګاهانه واز تۀ دل وجان درانها عضويت دارندمحاسبه ګردد ازهزار الی دوهزا اضافه نميګردد ،وديګر کسانيکه وقتا فوقتا در ګردهمايی های انها اشتراک ميکنند کسانی اند يابيکار و ياهم

ميخواهند بعضی دوستان ګم شدۀ خودرا درانجا بيابند وياهم کسانی اند که ميخواهند

ارزيابی خودرا از وضع موجوده بنمايند که من هم يکی ازانها هستم ، درينجا سوال پيدا

ميشود که :

ايا حزب وطن ويا حزب ديموکراتيک خلق افغانستان يک الی دوهزار عضو داشت ؟

جواب ان واضحامنفی است ،واګربه انګيزه های ايجاد اين ګروهک ها دقيق شويم وکساني

که دررهبری ان ها قراردارند ازلحاظ کارکرده ګی های قبلی ،روابط ،وکرکتر خصوصی

وشخصی وغيرۀان مطالعه ګردند بخوبی ميدانيم که ايجاداين ګروهک هاياانګيزۀ خارجی

داردودست استخبارات کشور های خارجی درعقب انهااست ،بطور مثال در کنګرۀ ملی ،

نهضت فراګير ديموکراسی وترقی افغانستان (نهضت ميهنی) ، حزب متحد ملی ، ملی

غورځنګ وغيره وياانګيزهای ناسيو نالستی وملی دارد بازهم همين ګروه های ذکرشده و

يکتعداديګر،ويا انګيزه های فرکسيونی داخل حزب دارندبازهم ګروه های يادشده ويکتعداد ديګر ، و يا انګيزۀ سوی استفاده ازنام رهبران قبلی حزب دارد  مانند کسانيکه درعقب

سايت پيام وطن ،سايت انترنيتی اصالت وغيره قراردارند ، وکسانيکه دررهبری اين

ګروهک هاقراردارند هم اعضای عادی حزب نيستند ، کسانی اند ازجمله امتيازديده های

قبلی، افرادنزديک به رهبران ومقامات حزبی ودولتی و غوړه ماران وچاپلوسان انها و

هم کسانيکه سخت دچار مرض مقام طلبی وخود محوری اند  ،خصوصيت عمدۀ اين ګروه ها تبليغات زياددروغين مانند اينکه اينقدر عضوداريم ،ا ينقدر تشکيلات شهری ، ولايتی

وغيره داريم ،امروز اينجا وفرداانجا جلسه داريم،اين کميسيون وان کميسيون وغيره يعنی

ازقطره دريا ميسازند وغيره .

٥ -  اکثريت اعضای حزب اعتماد خودرا بالای رهبری حزب (اعضای بيروی سياسی ،

کميتۀ مرکزی وحتی پائينترازان ) از دست داده اند ، وانها ، ياا فراد مربوط به انها

(علاقمندان فرکسيون،اعضای فاميل ،رفقای شخصی وغيره ) اکنون هم بنحوی از انحا

درتشکيل اين ګروهکهای سياسی رول دارند وانرارهبری مينمايند فکر نميکنم که انها اين اعتباررادوباره به دلايل ذيل بدست ارند :

الف : - بعد از ګرفتن قدرت مقامات حزبی صميميت ونزديکی ايکه قبلا بااعضای حزب

داشتند اهسته ، اهسته به ان خاتمه داده وروی بطرف افرادديګر که منتظرچنين فرصت بودند(افراد ابن الوقت،فرصت طلب،چاپلوس ،معرفی شده ازين وازان طرف ، مقام طلب

وغيره وغيره ) واعضای فاميل ،خويشاوندان، دوستان،همصنفان وغيره اوردند واين يک

اشتباه بزرګچنين رفقا بود ،به اين روش خود از يکطرف اعضای حزب راازخود ازرده

ساختند،ازطرفی ديګر رابطۀ رهبری حزب بامردم که تامين کنندۀ انهمين اعضا وصفوف

حزب بودند تضعيف ګرديد وبه همين ارتباط همين افرادفرصت طلب رهبران حزبی را

درانحصار خود دراورده به انها درمورد قضايا معلومات غلط وناقض داده که اين خود

اغلبا  باعث تصميم ګيری نادرست و حتی غلط درقبال قضايا ميګرديد .

ب - در بعضی موارداتخاذ سياست کادری نادرست در بخشهای دولتی وحزبی وعدم در

نظر ګرفتن عدالت درتوزيع بعضی مکافات  وغيره .

ت : - عدم موجوديت ديموکراسی درحزب ورجحان دادن به مرکزيت، يعنی هر فيصلۀ

ايکه از طرف رهبری ګرفته ميشود صددرصد صحيح وقابل اجرااست ، ودرفهم ودانش

رهبری حزبی هيچګونه ترديدی نبايد داشت ،که همين امرباعث شد که ګنګره های بعدی

حزب بوقت وزمان ان داير نګرديده ، پرابلم های درونی حزب زياد وحتی باعث بوجود

امدن فرکسيونهای مهلکمخفی درحزب ګرديده ودشمن دران لانه نمايد وهم حزب نتوانست

پروګرام جديدی مطابق بشرايط جديد وتقاضای زمانه وجامعه ازهرلحاظ تدوين نمايد ،

همان بود بجای اينکه حزب جامعه راازهرلحاظ رهبری نمايد خوددنباله رو شرايط وقضاياګرديد.

ث : - رهبری يک حزب زمانی قابل تمجيد است که درشرايط بحرانی تصميم عاقلانه

ګرفته ،حزب حزبی ما بهردليلی که بوده ،خواه شرايط جنګ سرد ،شرايط داخلی وخارجی

وغيره

ناکام بدر امدند ،بعدازسقوط حاکميت جمهوری افغانستان هم صدای از انها بالا نګرديد و

حزب و جامعه رادرحالت بی سرنوشتی رها نمودند.که ا ز نګاه اکثريت مطلق اعضای

حزب اين عمل انها يک عمل نابخشودنی اس ، ايشان بااين عمل خود نتنها بخود ، ګذشته

وايندۀسياسی خود،خانواده،دوستان ورفقای خود جفا کردند بلکه بخرمن ارزوها،دس اوردهای سالها زحمات خودشانونهالهای ايکه بدست خود شان غرس ګرديده بود اتش افروختند ،حزبيکه راکه درصفوف ان هزاران هموطن بادرد ،بااحساس ،پاک ،صادق،مسلکی،کدر

های فنی درجه يک کشورد رتمام عرصه ها تنظيم بودند  يکسره بيدون سرنوشت  رها و

حتی يک ګذارش ويا يک رهنمود که دربرګيرندۀ چند سطرباشد نثاران ننمودند،درمقابل به پابوسی مرتجع ترين و فاسد ترين نيروهای زمان ما ( جبهۀ متحد ملی ) وکرزی

) ديدوبازديدهاوارتباطات علنی ومخفی (شتافتند حال ميايم درمورد اقليت مطلق اعضای

حزب که انهارا من فعلا بنام ) اقليت پرجوش وبدوران رسيده مينامم ) ، ترکيب انها و

خواسته های انها  :

طوريکه تذ کر ګرديد خوشبختانه تعداد چنين افراد درحزب مازياد نيستند ولی انهارا نبايد

ناديده هم ګرفت چراکه انها باخصوصيت ذاتی ايکه دارندبه بسيار ساده ګی ميتوانند درهرحالت ازضعف های موجوده درسياست کادری وعدم موجوديت د يموکراسي حقيقی در

حزب استفاده نموده  بر پستهای کليدی تکيه زنند وحزب رابه بيراهه بکشانند که برامدن

سمارق ګونۀ  فريد احمد مزدک ويکتعدا دديګر از مثال خوب اينها است که چطور حزب ودولت انرا دست بسته به ارتجاع و دشمنان هستی وترقی وطن تسليم نمود ترکيب اين

اقليت عبارت انداز افراد فرصت طلب ،شهرت طلب،مقام طلب ،چابلوس،وانهايی اند که هميشه درپی نزديکی،خويشاوندی ، نشست وبرخواست با شخصيت های معروف وبا امکانات در همه عرصه ها اعم از سياسی ،اقتصادی،دولتی وغيره ميباشند،اين کتيګوری افرا د مورد نظر خودراازضعف های موجودۀ افراد با امکانات وقدرتمند از طريق دادن

مهمانی،رشوتوتحايف،توصف بيمورد وغيرواقعی وغيره تطميع نموده وازين طريق خود

صاحب مقامات عالی درهمه عرصه ها ميګردند ،متاسفانه  بانبودن ديموکراسی واقعی در حزب ما ګاه ګاهی چنين افراد ازموقع استفاده نموده ودربخشهای مهم دولتی و حزبی

باشيوۀ ياد شده جای ګرفتند وسيستم کادری حزب را خدشه دار ساختند وباعث دلسردی و

عدم باور اکثريت اعضای حزب بالای اعضای رهبری حزب ګرديدند،چون اينوع افراددر

موجوديت يک حزب قوې و ديموکراسی واقعی نميتوانند به ارزوی خود که خودمحوری ورهبری،قدرت ومقام طلبی وغيره است برسند ، لذا الحال هم مانع تشکيل حزب قدرتمند

ګرديده  وبه ايجاد چنين ګروهکهای سياسی مبادرت ميورزند ، وطبق عادت ومرضی

ايکه دارند به اين مسئله خوش شده و خود را تسليت ميدهند که بنام های چون رئيس

تشکيلات مؤقت، رئيس مجلس مؤ سسان ، رئيس حزب ،پيش کسوت ، پس کسوت ،

اعضای کميتۀ مرکزی،ولايتی، کشوری وغيره وغيره ياد شوندوچند نفربيکار،چاپلوس و

توصيف کننده را دراطراف خودداشته باشند ،ودرهنګام نشست های شخصی بابلند نمودن يک پيک انقلابی اتشين شوند وازيکديګر توصيف نمايند،وعده های ګوناګون بدهند ، ولی

وقتيکه نشه پريد ديګراز هيچ چيز خبری نباشد . ولی اينها اين مسئله را بايد درنظرداشته

باشند که صفوف حزب فعلا همان سربازان عادی حزب نيستند که چشم بسته ا زاوامر

افراديکه جهت رهبری به انها تحميل ميشداطاعت بی چون و چرا نمايند ، نوجزب ترين

عضو حزب انوقت دارای تجربۀ سياسی اضافه از ٢٥ سال را دارند، وباهمه مسايل باديد وسيع کهناشی از تجربۀدوران کار،شکست تلخ وتحميل شدۀ حزب ،وديدن ومطالعۀ سيستم

های سياسی کشورهای مختلف است برخورد مينمايند.ودرنهايت ميائيم بخواست عمومی جامعه که ماهمه هم جز ان هستيم در يکعنوان مختصر ولی دربرګيرندۀ مفهوم عظيم که

درمضمون قبلی من تحت عنوان :

(( ديوه ځواکمن، مترقي، عدالت غوښتونکياوديموکراسي پلوه غورځنګ د منځ ته راتلو اړتيا )) يعنی ضرورت ايجاد حزب ويانهضت قوی مترقی ، عدالت خواه وديموکراسی

طلب  است به رشته تحرير درامده بود ياداوری نمايم که د ريک قسمت ان امده است

)) نو د دغو پورتنيو ټکو په پام کي نيولو سره له هر وخت نه د مخه د يوه ځواکمن ، مترقي، عدالت غوښتونکي او د يموکراسي پلوه غورځنګ چي د افغانستان د نن او سبا اړتياوو ته ځواب ووايي اړتيا ده٠ ددي کار د پاره که چيري د ملګرو په منځ کي د اعتماد فضا را منځ ته شي، نيکه سياسي اراده موجوده وي ، د اشتراک په وجوهو اتکا وشي ، صداقت او د يو او بل نظر ته پاملرنه او احترام وشي او جمعي ګټي په پام کي ونيول شي او هغو ته پر خپلو ګټو ترجيح ورکړل شي ، لومړي قدمونه واخستل شي، حوصله مندي موجوده وي ، د غرور نه کار وانه خيستل شي، يو او بل تخريب نکړي ، په يو او بل تقصير او ګناه وانه چول شي او داسي نور٠ نو پدي توګه لکه دا ټولي ايجاد شوي حلقي ، سازمانونه او ګروپونه چي د يوځاي کيدو چيغي وهي (ځيني يي حتي د جبهي ناري وهي٠ که دا جبهه جوړونه د ګوند نه د جلا شويو حلقو او ګروپونو تر منځ هدف وي ، نو دا ښکاره د يوه ځواکمن غورځنګ د جوړيدو په لار کي سبوتاژ دي ځکه جبهه د يوه واحد ګوند د اعضاوو ترمنځ هيڅ مفهوم نلري) او د همدي هدف د تامين د پاره د تفاهم کميټي ، کميسيونونه او داسي نور تشکيلات جوړ کړيدي نو بايد پدي لاره کي عملي اقدامونه وکړي او هغه داده چي په لومړي سر کي د دغو مختلفو ايجاد شويو د تفاهم د ډلو تر منځ د يوي مشترکي جلسي د رابللو د پاره کار وشي او وروسته دلته په يو پراخ تفاهم يا د حسن نيت په کميټي يا کميسیون چي په هغي کي د ټولو حلقو، سازمانون و، انفرادي شخضيتونو استازي وي کار وشي او د وروستنيو کارونو پلان دي جوړ شي او د هغه په رڼا کي دي نور کارونه پر مخ بوتلل شي٠ ددغي مشترکي د تفاهم يا حسن نيت د کميټي د جوړولو په کار کي د حزب د پخوانيو رهبرانو، سپين ږيرو او مؤثرو کدرونو رول با ارزښته ده دوي کولاي شي د دي لاري ځوان کدرونو ته په سياسي پروسه کي لاره همواره کړي ، مؤقته انتقالي رهبري دي جوړه شي چي دوي تر کنګري پوري دا تشکيلات رهبري کړي ، پدي ترڅ کي دي دا پخوا جوړشوي تشکيلات د خپل انحلال اعلان او ورته دي تحقق ورکړي بايد وويل شي چه پدي موقته انتقالي رهبري کي دي د پخوانيو جوړ شويو ګروپونو او

احزابو رهبري عضويت ونلري ٠((

دراخير درصورتيکه ماخواهان ختم تراژيدی چندين سالۀ افغانستان عزيزباشيم بايد نه بخواست اقليت پرجوش وبدوران رسيده که تقسيم حزب مارا به جزاير،ګروهکها وپارچه های

بلکه بخواست اکثريت خاموش ومنتظرکه عبارت از احيای دوبارۀ حزب ما باهمان قوت

ووسعت ان ولی باپروګراميکه مطابق تقا ضاهای فعلی جامعۀ مابوده وچهرههای جديد که

پاک،وطندوست وصادق بوده وحسا سيت های در جامعه دربرابرانها وجود نباشد ګوش

فرادهيم ودرجهت براورده ساختن اين هدف والا باتمام امکانات ما مبارزه نمائيم ،تااز يک

طرف خلایسياسی ايکه از عدم بروز مادر عرصۀ سياسی کشور بوجود امدهپرګردد و از

طرفی ديګر چون مشکلاتکشور ما تااندازۀبزرګ هستندکه تشکيلات کوچک قاد ربه حل

ان نميباشد. بايد تسکيلاتی بوجودايد که قادر بحل اين مشکلات باشند.

ذکريا يوسفزی

جرمنی

٢٩،١٢،٢٠٠٨