حکیم روان
کشور باستانی و چند هزار ساله ما تاریخ خونبار ولی پر افتخار دارد .مردم دلیرو غیور این خطه با لشکر کشی های جباران بزرګ ، چون سکندر کبیر، چنګیزیها ، استعمار جهانخوار برطانیه کبیر و ابرقدرت اتحاد شوروی وغیره دست و پنجه نرم کرده ، از استقلال و حق خودارادیت خویش با دلیری و شجاعت بې نظیر دفاع نموده و سرافګندګی تاریخی نصیب متجاوزین و دشمنان خود نموده است . افغانها در دفاع از حقوق ، ازادیها و شرف خویش نه تنها در برابر دشمنان خارجی حماسه ها آفریده اند ، بلکه وابستګان داخلی آنهارا نیز به سرنوشت باالمثل دچار نموده ، و درفش مبارزه عادلانه را همواره برافراشته نګاهداشته است . با این ترتیب مبارزه علیه تجاوز و دفاع از آزادی و حقوق انسانی ، مضمون اساسی فرهنګ مردمان مارا تشکیل میدهدو به سنت مهم و پر افتخارحیات اجتماعی مردم افغانستان مبدل ګردیده است . روح آزادیخواهی مردم ما در طول قرون متمادی شایان تحسین و ستایش جامعه بشری بوده است.
سه دهه اخیر در تاریخ پر از فراز و نشیب کشور ما دشوارترین و دردناکترین مرحله از زندګی مردم ما به شمار میرود .درین مدت افغانستان کشور محبوب ما به مرکز تقابل و رویاروئی های خونین ابر قدرتهای جهانی مبدل ګردید . رقابتهای ابرقدرتها در کشور ما ملیونها قربانی را از میان مردم ما ګرفت . بعد از پایان رویاروئی آشکار، نیروهای جهالت ، خشونت ، وحشت وبربریت از یکسو و عناصر خائن و وطنفروش از متن نیروهای مترقی از سوی دیګر به استشاره بیګانګان به شکلی عجیبی در آمیختند و حکومت دوکتور نجیب اله راطی یک توطئه خائینانه سرنګون ساخته و پلان مشترک انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی، دوکتور نجیب اله وسازمان ملل را نقش بر آب ساختند . قدرت دولتی بګونه فاجعه آمیز تعویض ګردید، قوای مسلح کشور این سپر مطمئن دفاعی تمامیت ارضی ، حاکمیت ملی و استقلال افغانستان را طبق میل دشمنان کشور ما مضمحل ساختند ، به جز اداره خاد و ګروهی از جنرالان کودتاچی و معامله ګر ، تمام دستګاه اداری دولت را در مرکز وولایات فرو پاشیدند . رقابتهای مسلحانه بین ا لتنظیمی به منظور انحصار قدرت سیاسی ، و فراهم آوری زمینه های چپاول ثروتهای عامه و خصوصی آغاز ګردید. کابل عزیز ما را به کام تباهی و ویرانی فرو برد،دهها هزار انسان بی ګناه و مظلوم را کشتند، باندهای مسلح اجیر بر سرنوشت ملی و سیاسی مردم رنجدیده ما حاکم شدند،سرمایه های ملی و خصوصی چور و چپاول ګردید،دفاتر دولتی تا میز و چوکی والماری وفرش و منازل شخصی تا دستکهای سقف و کلکین ها و دروازه ها به غارت رفتند ، ملوک الطوایفی های مطلق العنان جای حکومت مرکزی را ګرفت،نظام اقتصادی کشور راکد ګردید، جنګ وحشت و خشونت راقانون زندګی ساختند.
کانونهای معرفت را به سنګرهای جنګهای تنظیمی ، زندانهاو شکنجه ګاههای اختطاف شده ګان بی ګناه مبدل ساختند،کله انسان این وطن به نام خدا ودین میخکوب و رقص های مرده ها بر پا ګردید ،از همه بد تر اینکه قدرت طلبان وحشی ، تلاش نمودند تا خصومتها و نزاعهای تنظیمی خویش را شکل جنګهای قومی و منطقوی بدهد ، برای این منظور محلات زیست مردم را هدف حملات نظامی راکتی وتوپخانه و بمباردمان های هوائی قرار دادند ، شیادان مسلمان نمای پشتون تبار،محلات پشتون نشین وشیادان مسلمان نمای تاجک تبار محلات تاجک نشین وهزاره نشین را مورد حمله قرار داده وبعدأ سم خصومت قومی، مذهب و لسانی را به خورد مردم به خون و خاک کشیده شده کشور میدادند. �
�
ملوک الطوایفی جهادی در سراسر کشور بیداد میکرد که لاشخوران طالبی به جان مردم افتیدند و آدمخوران جهادی را تامشهد ایران وکولاب تاجکستان تعقیب کردند، و استبداد طالبی چون کابوس جانکاه بر حیات سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان مستولی ګردید.
نقش اسامه بن لادن به حیث نماینده سلطنت عربستان صعودی و سرلشکر بنیادګرایان و تروریستان کشورهای عربی و افریقائی در جنګ نا اعلام شده علیه افغانستان و حضور نیروهای اتحاد شوروی ، در فروبردن افغانستان به تاریکی های قرون وسطائی نه میتوان نادیده ګرفت . وی که عنوان هیرو و قهرمان جهان اسلام و فاتح « معرکه آزادیبخش » را کسب کرده بود ،و در اثر تبلیغات وسیع و پردامنه سپونسران جنګ علیه افغانستان شهرت قهرمان افسانوی را از خود ساخته بود با استفاده از شهرت ، پول فراوان ، امکانات فوق العاده و پشتیبانی همه جانبه حکومت سعودی ونظامی ګران پاکستانی ، رهبران تنظیم های جهادی و جمله اتحاد نا مقدس جنګ علیه افغانستان به کارزار سازماندهی شبکه وسیع بین المللی القاعده آغاز نمود.
قرار معلومات مبسوطی از کتاب «طالبان او اسلامی بنسټ پالنه » اثر نویسنده چیره دست و تاریخ نویس ګرانمایه کشور پوهاند دوکتور محمد حسن کاکړ ،میخوانیم:
« اسامه در اولین سفرش به پاکستان پول هنګفتی را جهت کمک به مجاهدین افغان ، تسلیم رئیس حزب جماعت اسلامی پاکستان قاضی حسین احمد نمود . وی دوباره به منظور کمک های بیشتر به کشورش بازګشت . بن لادن به شمول احمدشاه مسعود به تنظیم های عبدا لرب رسول سیاف،ګلبدین حکمتیار و برهان الدین ربانی کمکهای مالی میکرد، وبا آنها روابط نیک داشت .قسمت بیشتر کمکها به سیاف میرسید ، چون وی مانند بن لادن بر تعلیمات وهابی تأکید میکردو بر علاوه نطاق برجسته زبان عربی بود . کمکها به سیاف صدها ملیون دالر تخمین میشود . »
همین منبع از قول ژورنالست پاکستانی احمد رشید، مینویسد : « از سال ۱۹۸۲ الی ۱۹۹۲ حدود( ۳۵۰۰۰ ) رضاکاران مسلمان از ۴۳ کشور شرقمیانه افریقای شمالی و شرقی، آسیای میانه و شرق دور در جهاد افغان شرکت داشتند . از جمله ( ۱۵۰۰۰ ) آن از عربستان صعودی بودند .سر انجام ۱۰۰۰۰۰ افراطی مسلمان در صدها مدرسه جدید دولت نظامی دیکتاتور ضیأالحق تربیت و آموزش نظامی دیدند . به قول وی رضاکاران عربی را حکام عرب ، از زندانهای قاهره ، الجزایر ، و کشورهای خلیج رها کرده و توسط طیارات جهت جهاد به پاکستان اعزام نمودند . »
بن لادن به کمک دوکتور عبداله عزام، ایمن الظواهری ، دوکتور فضل مصری ، ابو عبیده ، محمد هاتف ابوفرج یمنی ، ابوایوب عراقی و غیره اساسګذاران القاعده ، اولین کمپ بزرګی را جهت پذیرش و تربیت رضاکاران فوق الذکر ،در حومه پشاوربر پا نمود . درین باره اسامه بن لادن میګوید: «برای اینکه با این ملحدین مقابله کنم ، سعودیها مارا به حیث نماینده خود در افغانستان تعین نمودند.من در پاکستان در نزدیکی مناطق سرحدی افغانستان در پشاور مسکون شدم . درین جا رضاکارانی که از سلطنت سعودی وسایر کشورهای عربی و مسلمان می امدند ، می پذیرفتم و اولین کمپ خودرا در آنجا ساختم ، این رضاکاران توسط افسران امریکائی و پاکستانی تربیت میدیدند، سلاح را امریکائی ها و پول را صعودیها تهیه میکردند . من کشف کردم که این کافی نیست تا تنها در افغانستان بجنګم ، ما باید در تمام جبهات بجنګیم کمونستی باشد یا غربی . »همین اثر ص ۲۷۹
اسامه بن لادن به منظور دست یافتن به اهداف خویش با استفاده از امکانات وسیع خویش ، کمک و یاری نزدیک عبدالرب رسول سیاف ، مولوی جلال الدین حقانی ،برهان الدین ربانی و سایر رهبران جهادی ، برای تربیت و اموزش امور نظامی تروریستان ،کمپهای چون البدر نمبر یک ، البدر نمبر دو، الفاروق ،خالد بن ولید، ابوجندال ، سلمان فارسی ،معاویه و کمپ خالدان سیاف بر پا نمود و درین کمپ ها هزاران تروریست از صعودی ، مصر ،لیبیا، یمن، الجزایر،اردن، امارات عربی ، فلپائن ، چین، چیچنیا، تاجکستان ، ازبکستان و غیره توسط ماهران آی-اس –آی پاکستان تربیت میدیدند . درین کمپها بو �که علاوه بر افغانها تروریست های برای کشمیر هند ، چیچنیا ، ازبکستان و تاجکستان ،چین واندونیزیا ، فلپائن ، کشورهای عربی و اروپا تربیت میشدند . در همین کمپها سازمانهای نظامی – تروریستی پاکستانی ، چون لشکر طیبه ، سپاه صحابه ،جیش محمدی ، جماعت اسلامی ،حرکت المجاهدین، حزب المجاهدین ،نفاذ شریعت ،حرکت الا نصار، لشکر اسلام جمعیت العلمای اسلام ، تحریک طالبان و دهها ګروه و ګروهک های افراطی دیګر تربیت دیده اند.
بن لادن چنانچه ګفته بود ، اهداف وسیعی را در برابر همرزمان خویش قرار میداد:
هدف اصلی این تلاشها در وهله اول برهم زدن صلح و ثبات در افغانستان بود و به دوام آن مطابق نقشه های آی-اس-آی و آرزوهای ضیاالحق رئیس جمهور سابق پاکستان و مشوق اصلی طاعون بنیادګرائی و تروریسم بین المللی، کشاندن تدریجی کشور تاریخی ما به آتش و پرتګاه نابودی بود.
چنانچه به قدرت رسیدن به اصطلاح مجاهدین ، همراه با تباهی و ویرانی کامل کابل عزیز ، محروم کرد ن کشور از اردوی ملی ( این سپر مطمئن دفاع کشور و عامل بازدارنده مداخلات خارجی در امور داخلی کشور ) قتل و قتال دهها هزار باشندګان شریف کابل ومحو ونابودی پلانیزه شده تمام ارزشهای مادی و معنوی ، ګواه روشن برین ادعا است.
مجاهدین افغان و افغان- عربها یکجا با تروریستان پاکستانی در کشمیر هند ، آذربایجان ، چیچنیا ، تاجکستان ، ازبکستان و بوسنیا عملأ می جنګیدند و حضور شان در جنګها کاملأ مشهود بود ، ولی امریکا و کشورهای غربی خاموشی محیلانه اختیار نموده بود ، و هیچګاه مداخله تروریست های افغان و عرب- افغانها در کشورهای مستقل خارجی که به منظور صادر نمودن به اصطلاح انقلاب اسلامی به این کشورها صورت میګرفت ،توسط علمبرداران آزادی ، حقوق و دموکراسی ، تا امروزحتی در حرف انتقاد نه ګردیده است.
اسامه بن لادن بعد از خروج نیروهای شوروی، در اګست ۱۹۸۹ ظفرمندانه به کشور متبوعش عربستان صعودی باز ګشت . بن لادن که در نتیجه تبلیغات ګسترده اتحاد نامقدس جنګ اعلام نا شده علیه افغانستان شهرت بسزائی در جوامع اسلامی و خاصتأ در میان ګروهها و حلقات بنیادګرا کسب نموده بود ، به مرکز جاذبه نیرومند این نیروها تبدیل ګردید . وی با اغتنام فرصت و استفاده از مهارتهای که در مدرسه پاکستان فرا ګرفته بود، بلاوقفه به تشکیل (( کمیته شیخهای بیدار )) وتو سعه شبکه القاعده مبادرت ورزید و به منظور پوشش مالی فعالیت های تبهکارانه آن ، کمک های شیخ های ثروتمند عربستا �صعودی و کشورهای خلیج را جلب نمود . کمیته وعظ واصلاح نیز فعالیت میکرد و مسلمانان را علیه خانواده سلطنتی به مبارزه دعوت میکرد.
اسامه با همدستی عده قابل ملاحظه اعضای خانواده سلطنتی و اراکین حکومتی، طبق پروګرام القاعده ، مبنی بر مبارزه علیه جهان «کفری »و سرنګونی رژیم های « مرتد » و وابسته در کشور های اسلامی و ازین طریق برپائی نظامات اسلامی نوع جهادی - طالبی ، از یک موضع نیرومند از سلطنت صعودی تقاضا نمود تانیروهای مستقر امریکائی را به خاطر حفظ مقام و منزلت عربستان صعودی در میان مسلمانان جهان ، از آن کشور خارج سازند . با در نظر داشت نقش آمریکا در قبال مسئله فلسطین و رفع خطر حمله احتمالی صدام حسین بر عربستان صعودی ، حضور نیروهای امریکائی در آن کشور از نظر بن لادن و عد �از اعضای خانواده سلطنتی هیچګونه توجیه نه داشت . اسامه و همفکران وی حضور ۲۰،۰۰۰ نیروی نظامی امریکا را در عربستان صعودی یورش صلیبی بر اسلام تلقی کردند.
اراده خلل ناپذیر بن لادن برای برانداختن حکومتهای « مرتد » کشورهای اسلامی به حیث « هدف نزدیک »ومبارزه آشتی ناپذیر با ایالات متحده امریکا بمثابه اتکاء نظامهای « مرتد »، منحیث « هدف دور »،و شهرت و محبوبیت فزاینده وی در بین صاحبان ثروتهای باد آورده تیل از یکسو و از سوی دیګر فاصله فاحش بین ارزوهای بن لادن وستراتیژی نظامی امریکا در خاورمیانه ومنافع سلطنت وابسته صعودی ، جناح حاکم با درنظرداشت فشارهای سیا، بر آن شد تا اسامه را در منزل اش تحت نظارت قرار دهد . بن لادن در ملاقاتی ، شهزاده نعیف وزیر داخله عربستان صعودی را،که اقدامات علیه وی را عملی میکرد، خائن به اسلام نامید. این پرخاش و کارزارهای ازین ګونه بر فاصله های موجود و اختلافات �ا بینی افزود و خانواده سلطنتی تصمیم ګرفت ، تا اسامه را بعد از سفر احتمالی اش ، ممنوع الدخول اعلام دارد.
بن لادن از ترس دولت صعودی و امکان ترور توسط اجنتان سیا ، بکمک اعضای فامیل خود توانست ، اجازه سفر به پاکستان را حاصل کند .از انجا به افغانستان رفت و تلاش نمود تا همکیش های خود ، برهان الدین ربانی ، ګلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود را با هم آشتی نمایند . چون تلاشهای شان به نتیجه نه رسید ، بار ملامتی را به دوش دوست صمیمی و همنظر خویش ترکی الفیصل رئیس استخبارات صعودی انداخت.
به تعقیب آن حملات تروریستی در ریاض و ظهران عربستان صعودی صورت ګرفت و مسئولیت آنرا ګروههای وابسته به بن لادن متقبل شدند. چهار نفر به اتهام ارتکاب جرم به اشد مجازات محکوم شدند، آنها عمل خود را جهاد نامید، و نسبت حضور نیروهای نظامی امریکائی در عربستان صعودی ، جهاد را فریضه هر مسلمان خواند، و حکومت صعودی را به عدول از اسلام متهم نمود و خود را از پیروان اسامه بن لادن خواندند.
اقدامات فوق العاده بن لادن ونکوهش دوامدار وی از خانواده سلطنتی، نسبت دوستی با امریکا واجازه حضور نیروهای امریکائی بدون دلایل موجه و رفتن او بدون استیذان حکام صعودی به کشور سودان نزد دوست ورفیق اخوانی اش ، حسن ترابی که در نتیجه کودتا به قدرت رسیده بود، شاه فهد را عصبانی کرد و با
یک اقدام بی سابقه ، اسامه را از تابعیت عربستان صعودی محروم نمود.
اسامه در سودان بلا فاصله تمام عرب-افغانها ( مجاهدین جنګ افغانستان ) را دور خود جمع کرد.
حملات تروریستی بر اهداف امریکائی در مګه دیشو سومالی و یمن نیز به بن لادن و طرفداران وی نسبت داده شد.
امریکا و عربستان صعودی بر سودان فشار وارد نمود ، تا اسامه را از سودان خارج سازند .ګاهی این فشار تا جائی رسید که مقامات سودانی مجبور شدند ، از اسامه بخواهند ، تا سودان را ترک ګویند .بعضی از آګاهان بر آنند که حکومت سودان حاضر بود تا اسامه را به عربستان صعودی و یا هم ایالات متحده امریکا بسپارند. امریکائیها از صعودیها خواستند ، تا اورا زندانی نمایند ، ولی از نظر حکام صعودی حضور وی در عربستان صعودی ، باعث تحریک و تشجیع بنیادګرایان میګردید ، ضمنأ در حالیکه با حضور وی در عربستان صعودی موافقه نه داشتند، از زندانی شدن وی توسط امریکا هم هراس داشت
، چون این امر باعث افشای روابط وسیع ، تنګا تنګ و نزدیک بن لادن با خانواده سلطنتی میګردید . این امر پرده از سیاست های ریاکارانه و خائینانه سلطنت صعودی در مورد علایق پنهانی آنها با بنیادګرایان جهان اسلام به منظور شیوع
وهابیت بر میداشت.
امریکائیها نسبت اینکه اسنادی لازم و کافی برای دستګیری و توقیف وی در دست نداشتند ، ومحاکم ایالات متحده اورا برائت میداد ، از دستګیری وی اباء ورزید.
با لاخره در نتیجه فشار ایالات متحده و عربستان صعودی و خواست مقامات سودانی ، اسامه در ماه می ۱۹۹۶ به افغانستان بازګشت . وی با درخواست رهبران جهادی افغان با همراهی سه همسر ، سیزده اولاد و دوازده محافظ عربی در یک طیاره دربست به افغانستان امد . وی در اګست ۱۹۹۶ از کمپ ژوره خوست که سیا بودجه ساختمان انرا به عهده داشت ، و در نزدیکی سرحد افغانستان با پاکستان جهت تربیه نظامی مجاهدین احداث ګردیده بود، یکجا با ګروههای مسلح تروریستی پاکستان اولین بیانیه خودرا مبنی بر جهاد علیه امریکا که به ګفته وی عربستان صعودی را اشغال کرده بود، صادر نمود.
سیا ګروهی را برای زیر نظر ګرفتن فعالیتها وروابط بن لادن ایجاد و مخفیانه به افغانستان ګسیل داشت.
به تعقیب ګروهی ویژه دیګری را برای به چنګ اوردن بن لادن به پاکستان و افغانستان فرستاد . فعالیت های این ګروه بن لادن را وادار ساخت ، تا به مناطق امن تر چون کابل یا قندهار برود.
انفجارات سفارتخانه های امریکا در نائیروبی و دارالسلام در اګست ۱۹۹۸ بن لادن را زبانزد عام وخاص کرد.
چند روز بعد امریکا بر پایګاه بن لادن در ژوره که به کمک و بودجه امریکا ساخته شده بود ، حمله راکتی نمود اردوګاههای البدر ، خالد بن ولید، و معاویه که توسط بن لادن و تروریستان سپاه صحابه و حرکت الانصار
(فعلأ لشکر اسلام ) استفاده می شدند، هدف حمله قرار ګرفت .ولی بن لادن به کمک استخبارات نظامی پاکستان ازین حمله جان به سلامت برد . لست طویل اتهاماتیکه محکمه نیویورک علیه بن لادن ترتیب داده بود ، به کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا اجازه داد تا علیه بن لادن متوصل به اقدامات فوق العاده ګردد.
ان محکمه تا انجام این حمله بن لادن را به علت حمله ۱۹۹۳ مګه دیشو وطی آن مرګ ۱۸ نفر امریکائی ، بمبګذاری در ریاض سال ۱۹۹۵ و طی آن مرګ ۵ نفر امریکائی ،انفجار ظهران عربستان صعودی در سال ۱۹۹۶ و طی آن مرګ ۱۹ نفر امریکائی ، بمب ګذاری در عدن در سال ۱۹۹۲ ، بمب ګذاری در مرکز تجارت جهانی در نیویورک در سال ۱۹۹۳ ، حمله سوءقصد علیه رئیس جمهور کلینتون ، د ر فیلیپین در سال ۱۹۹۴انفجارات سفارت خانه های امریکا در نایروبی و دار السلام وطی آن کشتن ۲۲۰ نفر در سال ۱۹۹۸متهم مینمود.
آیا در تمام این واقعات نقش بلاواسطه بن لادن مشهود است ؟ تا چه حد اتهامات امریکائیها درین زمینه وارد است ؟ درحالیکه بن لادن این اتهامات را رد میکند ولی حملات بر این اهداف را جهاد نامیده و مسلمانان جهان را به پشتیبانی و تداوم آن دعوت مینماید . بر علاوه این یک حقیقت انکار ناپذیر است که تمام این حملات کار دست آنهائیست که در مکتب الخدمات بن لادن حین جهاد افغانستان تربیت دیده اند.
اسامه در افغانستان کمپ های متعددی را برای تربیت و مشق و تمرین نظامی تروریستان کشورهای اسلامی آنهائیکه در کشور های شان نسبت جرایم عدیده تحت تعقیب قرار داشتند، بر پا نمود .افرادی که تحت تعقیب امریکا بودند ، در هیچ جای دنیا ، جز کمپ های بن لادن و طالبان جاهل پناه و تحصن نیافتند.
بن لادن، یکجا با طالبان جاهل و ګروههای تروریستی مسلح پاکستانی ( که دولت پاکستان ،در اثر فشار هندو امریکا ، در افغانستان طالبی جا به جا کرده بود )، علیه افغانها در داخل کشور ، و در خارج علیه امریکا و متحدین آن به حملات خویش ادامه دادند.
کشورهای همسایه و منطقه با مداخلات صریح و بی شرمانه خویش ، خلاف کلیه موازین و معیارهای پذیرفته شده بین المللی ،بر جنګ های داخلی افغانستان روغن می پاشید، و طرفهای درګیر را از لحاظ مالی و نظامی کمک میکردند . کشور باستانی افغانها نسبت بی اعتنائی جهانیان ، به میدان بزکشی همسایه های حریص و فرومایه تبدیل ګردید . آنها از خلاء سیاسی که در نتیجه بی تفاوتی و کناره ګیری امریکاومتحدین آن از مسائل افغانستان بوجود امده بود ، سود بردند ، و فرصت را برای اعمال نفوذ وبه دست آوردن عمق ستراتژیک در داخل افغانستان ، مغتنم دیده و به شدت و دوام جنګ کمک کردند.
طی دهها سال جنګ خانمانسوز ، خونهای افغانهای بیګناه با بی رحمی بینظیر چون جویبارها جاری بود . مافیای جهادی و طالبی ، کشور و مردم قهرمان افغان را بعد از چور وچپاول در حمام خون فرو برد.
سالهای متمادی هیولای مهیب بنیادګرائی و تروریسم چون کابوس جانکاه بر ګلوی خلق رنجدیده افغان فشار می آورد ، و بر روح وروان مردم ما تاریکی قرون وسطائی ظلمت بار سایه انداخته بود.
بن لادنها عملأ به کمک همسایه های افغانستان ، امریکا و متحدین غربی آن ، توانستند مردم افغان را زیر سیطره استبدادی خویش خورد و خمیر کنند . به زعم آنها ، ابر قدرت جهانی شوروی را ( صرف نظر از عوامل متعدد داخلی و خارجی سقوط شوروی ) به زانو درآورده بود و دولت انقلابی افغانستان را بکمک شبکه های استخباراتی خارجی سرنګون کرده بود ، از امکان بعید نه می دید ، که ابر قدرت دیګر جهان یعنی ایالات متحده امریکا ر ا به سرنوشت بالمثل محکوم نماید و حکومت های به اصطلاح آنها « مرتد » را درکشورهای خود سرنګون و نظام به اصطلاح اسلامی مطابق تعبیر خود را برقرار نما ید.
مشاور اسبق امنیت ملی امریکا زبیګنیو برژینسکی ، برخلاف آنچه تذکر رفت ، تصور میکرد که تعداد محدودی از مسلمانان برانګیخته شده و پیآمدهای ان را نه میتوان ، با پایان جنګ سرد و شکست شوروی مقایسه نمود . مقامات امریکائی وقتی متوجه پیآمدهای سیاست های ماجراجویانه خود ګردید ، که «تعداد محدود مسلمانان برانګیخته شده » ، مرکز تجارت جهانی در نیویورک را منفجر وطعمه حریق ساخت
شش نفر کشته و هزار نفر زخمی به جا ګذاشت ، و وقتی متوجه سیاست های خطرناک خود شدند، که همین افراد یعنی متحدین دیروز شان بر برجهای دوګانه تجارت جهانی در نیویورک و قصر پنتاګان وزارت دفاع ایالات متحده امریکا ، در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ وحشیانه حمله بردند، وبیشتر از سه هزار قر بانی به جا ګذاشت . مقامات امریکائی وقتی متوجه شدند که مخلوقات شبکه آسیائی سیا ( آی .اس .آی پاکستان ) تروریستان تربیه شده در کمپ های تربیه نظامی پاکستانی ، به اصطلاح ریګن « آزادیخواهان » با حمله سپتامبر ۲۰۰۱ نه تنها جامعه امریکا ، بلکه همه جهانیان را در شوک عمیق فرو برد ند.
پاکستان بمثابه متحد منطقوی امریکا و متحدین ، هم نه میدانست که اژدهای که در دامن خود علیه افغانستان و هند پرورش میدهد ، ګاهی پاکستان و متحدین وی را بحیث قربانی انتخاب خواهد کرد.
واشنګټن ، فریادهای ګوشخراش افغانها و حتی هوشدارهای مکرر مقامات الجزایری و عده کشور های دیګر را در مورد کمک به مردم رنجکشیده افغان ، برای برقراری صلح و امنیت در کشور جنګزده شان و خروج تروریستان خارجی از افغانستان ، نا دیده ګرفت ، و به بی توجهی و بی اعتنائی خویش نسبت به سرنوشت مردم افغانستان ، تا فرجام فاجعه بار ۱۱ سپتامبر ادامه دادند.
در حالیکه جهان هر روز شاهد تغیرات بزرګ و تاریخی بود و مراحل مختلف ترقی و پیشرفت را یکی پی دیګر پشت سر میګذاشتند، وفاصله ها بین جوامع بشری از بین برداشته میشد، و جهان به سوی متحد شدن با ګامهای استوار به پیش میرفت ،کشورو مردم صلحدوست ما نسبت وضع قوانین وحشتناک قرون وسطائی توسط جهادیان و طالبان به انزوای هرچه ببیشتر بین المللی کشانیده میشد، و نام نامی کشور ما به تدریج از حافظه مردم زدوده میشد، و به نام کشور یکه تروریسم و مواد مخدر را به جوامع بشری عرضه میدارد، شهرت کسب میکرد، وبه یک چلنج و خطر واقعی برای جامعه بشری مبدل میګردید.
حکومت مغولی مجاهدین و برادر طالب آن ، نصف مکمل جامعه افغانی یعنی زنان مظلوم کشور را به دیده انسان نمی نګریستند ، ومردان از همه حقوق انسانی حتی شنیدن موسیقی محروم بودند، چی رسد به آزادی بیان و عقیده و انتخاب و غیره ارزشهای اجتماعی و مدنی ! مردها حتی اختیار ریش خود را نیز نداشتند و جهال طالبی بنام پولیس مذهبی ، یا ګروههای امر با المعروف انګیزیسیون قرون وسطا ئی را در شرایط قرن بیست ویکم به اجرا دراورده بود.
سر بریدن ، دست بریدن ، پای بریدن ، زیر دیوار کشتن و اعدامها در حضور عام ، ترور شخصیت های ملی و طنپرست و چیزفهم ، دشمنی و خصومت با علم و دانش ، خرد و تعقل به امر معمول تبدیل ګردیده بود . کشور نامدار و تاریخی افغانها به مرکز شبکه جهانی القاعده ، مرکز تروریسم بین المللی و قاچاق مواد مخدر واسلحه تبدیل ګردیده بود . جانیانیکه در سراسر دنیا تحت تعقیب قرار داشتند، در افغانستان امن و پناه می یافتند.
استبداد قرون وسطائی ، ظلمت و تاریکی و جهالت بر روح و روان جامعه مظلوم ما سنګینی میکرد. جنګ داخلی برای تصاحب قدرت میان طالبان و مجاهدین ، این دو روی یک سکه ، هر روز به قیمت خون و زندګی دهها انسان تمام میشد . بر همه روشن بود که دو طرف جنګ توسط دشمنان افغانستان و قاچاقبران مواد مخدر پشتیبانی و تأمین مالی میشد.
فقر و ګرسنګی ، امراض و بیماریهای ګوناګون ، بیکاری و بی وزګاری ، جهل و بیسوادی ، اعتیاد به مواد مخدر، انواع ګوناګون بدبختی های اجتماعی سراسر جامعه را فراګرفته بود . افغانستان کشور محبوب و باستانی مارا به سرعت به سوی ګودال نابودی سوق میدادند. در یک جمله حق کشی ، انسان کشی ، ازادی کشی و فرهنګ کشی با شیوه های ددمنشانه سیاسی و نظامی به اجراء می در آمد.
در حالیکه جامعه ما غرق درشوک از وحشت وبربریت طالبی دست و پا میزد، تراژیدی ۱۱ سپتامبر در شرف وقوع بود ، این تراژیدی، ایالات متحده امریکا و ملل تمام جهان را تکان داد . رئیس جمهور بوش با استفاده از موقع نه تنها طالبان و رهبر القاعده را التیماتوم داد ، بلکه تمام جهانیان را تهدید نمود. وی در یکی از صحبت های شان ګفت که آنهائی که با ما نیستند با دشمن ما اند و ما رفتار جدی باآنها خواهیم داشت و مسئولیت عواقب نا خوشایندبه دوش آنها خواهد بود.
کشورهای زیادی همکاری خویش را در زمینه مجازات مرتکبین ۱۱ سپتامبر از خود نشان دادند . شورای امنیت ملل متحد طی قطعنامه نمبر ۱۳۶۸ خویش ، از دولت های همه کشورها درخواست نمود ، تا در زمینه مجازات هر چه عاجل تر سپونسران ، سازماندهندګان و مرتکبین این حادثه مساعی مشترک نمایند . برطانیه و هسپانیه اولین کشورهای بودند که با ایالات متحده ، اتحاد نظامی علیه طالبان را اعلام داشتند.
هفتم اکتوبر ۲۰۰۱ نیروهای هوائی ایالات متحده و برطانیه بر رژیم تفتیش عقاید طالبان یورش بردند و انارشی ارتجاعی طالبی را در جریان چند روز محدود از هم پا شید.
فروپاشی رژیم منحوس طالبی امیدهای آزادی و عدالت اجتماعی را در قلوب پژمرده هموطنان ما زنده ساخت ، خون ګرم به قلبها و شور و شوق به زندګی بازګشت . کنفرانس بن زیر نظارت ملل متحد با وجود نقائص زیاد شالوده تغیرات مثبت و روند دموکراتیک در جامعه ، بناء نهاد . مردم افغانستان از تصمیمات آن پشتیبانی نمود و جامعه بین المللی تحقق موادات آنرا تضمین نمودند.
به تعقیب آن جامعه بین المللی در کنفرانس های توکیو ، لندن ، برلین ، پاریس و غیره تعدات خویش را ، مبنی بر احیای مجدد تمام ساختارهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی افغانستان ، کمک های مالی و پشتیبانی سیاسی و نظامی به منظور طرد بنیادګرائی و تروریسم و مبارزه علیه تولید و قاچاق مواد مخدرتجدید نمودند . ولی اداره که تحت رهبری حامد کرزی در نتیجه فیصله های کنفرانس بن و لویه جرګه های متعدد بوجود آمد، در زمینه تطبیق تصامیم اتخاذ شده ناکام ماند. پروسه خلع سلاح باندهای مسلح جنایتکار و مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدرطور صادقانه وعملی سازماندهی نګرد ید. پروګرامها دی- دی –آر و دایاک ،در زمینه خلع سلاح ، نتائیج مطلوب نه داد و تولید و قاچاق مواد مخدر نسبت به زمان طالبان افزایش یافت . ګروههای مسلح و قاچاقبران مواد مخدر دشمنان قسم خورده صلح و امنیت در کشور اند، و طالبان را از لحاظ سلاح و مالی پشتیبانی میکنند ، تا جنګ ونا امنی ادامه یافته و آنها به قیمت خون و زندګی انسانها ثروت اندوزی نمایند.
در اداره دولت کرزی جنګسالاران و جنایتکاران مشهور بالفساد و خونخوار خود را تحمیل نموده و یک اداره فاسد و نا کارآمد را تشکیل داده است . این امر باعث شده است تا اداره در بین مردم تجرید ومنفور و فاقد اعتبار ګردد . کاملأ طبیعی است ، اداره که به اساس سیاستهای نامطلوب کادری بوجود آمده باشد، توان اجرای پلانهای دولتی به نفع مردم را نه داشته ، جز شیوع ارتشاء و فساد ، داشتن انتظاری دیګر خطا است.
دریغا ! که خلق سربلند افغان سزاوار چنین یک اداره بی کفایت و فاسد نیست.
در چنین اوضاع و احوال بود که بتاریخ ۲۲ حوت ۱۳۸۲ در شهر کابل ګهواره نهضتهای ملی و آزادیخواهانه رویداد عظیم سیاسی در تاریخ کشور ما رخ داد . حزب ملی افغانستان به همت بهترین و شایسته ترین فرزندان مردم افغانستان اساسګذاری ګردید . تأسیس حزب ملی افغانستان بعد از رنج و عذاب توانفرسا که نتیجه منطقی حاکمیت لاشخوران قرون وسطائی بود ، با غوغای غیر مترقبه در لایه های مبهوت ، پریشان و ناامید مردمان ما همراه بود . این رویداد انعکاس تجسم یافته صدای در ګلون خفته مظلومان بیدفاع ما ، فریاد و ناله های یتیمان و بیوه زنان افغان و ارمانهای بخون خفته شهدای وطن بد . �
این حزب شیپور زندګی و مارش ظفرنمون مردمان کشور را به سوی آینده های بهتر و انسانی سر داد .ظهور حزب ملی افغانستان در حیات سیاسی جامعه افغانی امیدها و باورهای به باد رفته را دوباره جان بخشید . حزب ملی افغانستان با واقعبینی راه طی شده و تجارب ګذشته را خلاقانه به محاسبه دقیق و عینی ګرفته و در تلفیق با شرایط ، اوضاع واحوال کشور و جهان ، راه روشن و شفاف مبارزه به خاطر تأمین حاکمیت ملی ، استقرار صلح عادلانه ، برقراری قانونیت و مصئونیت ، تأمین حقوق عامه و دموکراتیزه ساختن حیات اجتماعی انتخاب نموده ، که در مرام این حزب با روشنی و صراحت کامل بازتاب یافته است . حزب ملی افغانستان ، طی شش سال موجودیت خود با تواضع وخاکساری خاصه احزاب واقعأ وطنپرست ، با شکیبائی و عزم راسخ ،کار پیګیر سیاسی و اجتماعی را در بین بهترین فرزندان وطن سازمان داد ، طی این مدت بر علاوه تدویر مجلس مؤسسان ، حزب ملی افغانستان به منظور حل مسائل مربوط به حیات داخل حزبی ، روشنی اهداف برناموی و ارائه تحلیل وارزیابی همه جانبه اوضاع سیاسی - نظامی ، اقتصادی و اجتماعی افغانستان ، منطقه و جهان ، کنګره های اول و دوهم حزب را دایر نمود . کنګره های اول و دوم حزب ملی افغانستان نمودار رشد کمی وکیفی حز ب ، طی شش سال کار و پیکار خلاق و افتخار آفرین بود . حزب ملی افغانستان طی این مدت تحت رهبری مدبرانه محترم عبد الرشید ( آرین ) ، وظایف مهم و دارای ارزش حیاتی برای جامعه افغانی را در سر خط امور روزمره خود قرار داد . این حزب اولین حزب سیاسی در تاریخ احزاب افغانستان است ، که طی شش سال موجودیت پر افتخار خویش ، دو کنګره را دعوت نمود و در کنګره دوم حزب ، مطابق روحیه ماده دوازدهم اساسنامه ، رئیس جدید حزب را در فضای رفیقانه و اعتماد بینظیرانتخاب نمود . انتخاب محترم عبدالحی ( مالک ) رهبر جوان و با انرژی ، باایمان و آزموده ، حزب را داخل مرحله نوین تکامل خود ساخت ، و باعث احترام و تعظیم جاودان و ارتقای اعتبار بیشتر محترم ( آرین )درصفوف ورهبری حزب ګردید . اینګونه دګرګونی ها برای سایر احزاب سیاسی با وجود ادعاهای بلند بالا در مورد دموکراسی ، ایدیولوژیهای چپ و راست نا اشنا اند . به این لحاظ حزب ملی افغانستان حزب واقعأ جدید ، با تفکر و اندیشه جدید و عملکرد، شیوه ها و متودهای نوین ، یک حزب جوان ، دموکرات و سنت شکن است.
ما با افتخار اعلام میداریم که حزب ملی افغانستان ، حزب نمایش و تظاهر نیست ، بلکه حزبیست که حرف آن با عمل ، وګفتار آن همراه و همنوا با کردار است.
کله رند غوندې ملا واقف د راز دی د کتاب د مسئلو زبان دراز دی
زه مرئې د هغه چا یم ترې ځاریږم چې د زړه سره یې جوړ د خولې آواز دی
( ح . م . ا ) از بدو تأسیس خویش با متانت و پیګیری در جهت بسیج ، اتحاد و همبستګی نیروهای ملی و دموکراتیک به تلاشهای سازنده خویش ادامه داده و درین راستا با اتخاذ مواضع روشن ، ګامهای عملی ، استوار و تزلزل ناپذیری را برداشته است.
با تأسف باید ګفت که بعضی از شخصیت ها ، حلقات و سازمانهای سیاسی موجود و مدعیون پر طمطراق منافع ملی ،صلح ، دموکراسی ، عدالت و قانون ، جرأت و جسارت از خودګذری در برابر منافع عامه را ندارند . آنها همه چیز حتی مردم و وطن را قربان منافع شخصی و ګروهی خود میسازند . آنها میخواهند در هر صورت رهبر و لیدر باقی بماند . شرط هر نوع مصالحه و سازش ، اتحاد و وحدت هما نا، پذیرش رهبری و لیدرشیپ آنها است . پذیرش رهبری شان معیار وطندوستی ، انساندوستی و مترقی بودن ، نه تنها برای دیګران ، بلکه برای رفقا و همقطاران شان نیز است ، اګر کسی از رفقااش جرأت ان �قاد از رفتار و کردار شان کرد ، در انتظار توطئه ها و بدنامیهای زیاد باید باشد ، چون آنها مقدس و خطا ناپذیر اند . همه مکلف به اطاعت از رهبر اند . این کرکتر و خصوصیات منافی با دموکراسی ، عدالت و انصاف است ، چیزیکه برای جامعه ما اهمیت حیاتی دارد . بر علاوه این خصوصیات ریشه در فرهنګ استبدادی دارد . این رهبران هیچګاه در باره مذاکرات با احزاب ، بمنظور وحدت و اتحاد، به اراء و نظرات اعضای سازمانهای خود مراجعه نمی نمایند ،و بدون اعتنا به ضرورت جامعه ، به دلخواه خود مذاکرات را نفی و به بن بست مواجه میسازند ، و فراموش میکنند که نبودن اخلاق وحدت و
اتحاد ، سازش و توافق ، تعاون و همکاری با مخالفین سیاسی ، فاجعه را در سیاست افغانی بار آورده است.
ما با آواز بلند از همه وطنپرستان و اعضای معصوم و پاکدامن احزاب سیاسی دعوت به عمل میاوریم ، تا بیش ازین جلو نفاق و دوروئی رهبران هیپوکریت را سد نمایند ، آزادانه ،با تفکر جدید ، اندیشه و خرد به سوی وحدت واتحادعمل روی آورند. تنها انسان آزاد ، از آزادی خود و دیګران دفاع کرده میتواند.
بدون ترس از اشتباه ګفته میتوانیم که اکثریت عظیم اعضای احزاب سیاسی یکصدو وچندګانه انسان های متعهد ، شریف و پاکدامن اند و هدف همه شان خوشبختی و سعات مردم ، ترقی و شګوفانی افغانستان عزیز است ، ولی همه شان را خلاف خیر و صلاح مردم و وطن ، تقسیم نموده اند.
در حالیکه وضع فلاکتبار موجود کشور ، دوام جنګ و خونریزی ، از همه آنهائیکه واقعأ و صادقانه در مورد صلح دموکراسی و رفاه اجتماعی می اندیشند ، میخواهد، تا با احساس مسؤلیت در برابر انسان و انسانیت از خودپسندی ، خودمحوری ، خودکامګی ، امتیاز طلبی ، تحمیل و فشار ، تعصب ،کینه توزی ، انتقامجوئی ، خصومت و دشمنی بپرهیزند
به تواضع و ازخودګذری ، حراست و دفاع از منافع ملی ، مصالحه و سازش ، برادری و برابری ، احترام و باور متقابل ، همکاری و تعاون روی بیاورند .
حزب ملی افغانستان مجموعه شخصیتهای شریف و آزموده شده ، دارای شعور عالی ، احساس پرشور وطنپرستی و انتباه اجتماعی است ، کسانیکه دارای نیروی سرشار مبارزه بخاطر تأمین عدالت اجتماعی و سعادت حقیقی مردمان کشور اند . حز ب ملی افغانستان حز ب خیر و صلاح همګانی است . این حزب با عزم و همت مختص به خود با عشق و حرارت فراوان درفش مبارزه به خاطر پیشرفت و ترقی ، سربلندی و افتخارات کشور را بر افراشته است ، و با درنظرداشت کوهی عظیمی از مشکلات، صادقانه ومصممانه با ګامهای متین و استوار یکجا با مردم غیور خود، راه را به سوی آینده های تابناک خواهد کشود.
ما باور داریم که تعهد و صداقت حزب ملی افغانستان به اهداف ملی و وطنی خویش ، و قدرت ابتکار این حزب در عرصه تفکر و عمل سیاسی ، سطح عالی آمادګی آن برای ګذشت و انعطاف ، تعاون و همکاری ، به بحران مزمن اعتماد بین نیروهای ملی و دموکراتیک پایان خواهد بخشید . و بالاخره نیروی متحد قوی وتأثیر ګذار سیاسی از میان خرابه های فعلی در صحنه سیاسی کشور سر بیرون خواهد کرد ، که بتواند امر عظیم صلح ، بازسازی کشور ، تحکیم و تعمیم دموکراسی ،قانونیت وعدالت را عملی و یقینی سازد.
حکیم روان
محیط مرګبار ورستاخیز حزب ملی افغانستان
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode