جورابهای از گوشت

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

ANOINETTE DE JANG نویسنده:

ترجمه وتخلیص: سیف الرحمن س

(تکرار قتل های دسته جمعی در افغانستان)

یادداشت مترجم:

بعدازانکه رئیس جمهور ایا لات متحد (بارک اوبا ما )دستور تحقیق قتل های دسته جمعی ماه نومبر2001

میلادی راکه توسط جنگ سا لار مشهور عبدالرشید دوستم به همدستی قوای خاص امریکا در شمال کشور

صورت گرفته صادر نمود ؛ کشتار دسته جمعی اسیران طالبان ( طالب ها ) به موضوع داغ وبحث بر-

انگیزصفحات اول روزنامه ها در داخل ونشرات بیرون مرزی درخارج از کشورمبدل گردید.

با آنکه اهداف مرموزسیاسی درعقب این تحقیقات درشرایط پیچیده سیاسی کشورنهفته خواهد بود وعاملین

اصلی فاجعه(عبدالرشید دوستم و مؤتلفین اتحادشمال ؛ رامسفلد وزیردفاع وقت ایالات متحده ؛ جنرالان ار-

دوی انکشور وکارمندان سی.آی . ای دخیل درموضوع ) مجازات نخواهد شد ولی حد اقل موضوع قتل ها

ی دسته جمعی دوباره سرزبانها افتا ده ود ر اذهان یکبار دیگر زنده شده است ؛هرگاه تحقیقات بعد ازگذشت

هشت سا ل و اندی بخوبی پیش برود چهر های اصلی نا قضین حقوق بشر که مؤتلفین و متحدین آ قای رئیس جمهور کرزی میبا شد یکبار دیگر به نما یش گذاشته خواهد شد .ا زجانب

هم در آیندۀ نه چندان دور با به میان آ مد ن حکومت قوی مرکزی عاری از شروفساد توسط عناصر ملی و

وطنپرست امکان به محاکمه کشاندن ناقضین حقوق بشررا که ازهمین حا لا زمینه سازی میشود ( ازشروع

کودتای هفت ثور1357 الی سقوط امارت طالبان نومبر 2001 ) میسر خواهد بود .

ازاینرو بی مورد نخواهد بود تا یکبار دیگر هموطنان عزیزم را درمورد قتل های دسته جمعی مؤتلفین و

متحدین دیگری آقای حامد کرزی ( جنرال ملک و محقق ) که در ماه می 1997 م در شهر مزار شریف

صورت گرفته در جریان گذارم .

باید گفت که قتل های دسته جمعی ماه می 1997 م بار نخست در روزنامه پر تیراژ هالندی بنام

؛ صفحه 25 مؤرخ 28و29 ماه دسمبر 2002م ( در یکشماره ) تحت عنوانNRC- Handelsblad

بقلم خانم« انتونیتی ده یانگ»تحریر وبچاپ رسیده که ترجمه حاضرنیز قبلأ(ماه Sokken van vlees

جدی 1381) در شمارۀ 144و145 ؛ صفحات 134- 136 ماهنا مه وزین وبا اعتبار دعوت بمدریت محترم

طارق بزگر بچا پ رسیده وچون موضوع جنایات جنگی و تحقیق دوسیه قتلهای دسته جمعی طی

روز های اخیر به موضوع داغ روزنامه ها ودیگرنشرات جمعی مبدل گردیده ؛ لذا بااستفاده ازفرصت

خواستم ترجمه حاضر را یکبار دیگر غرض توجه خوا ننده گان محترم بنشر رسانم ویاد ان انسانها ی راکه دسته

؛دسته به کشتا گاههافرستا ده شدند در اذهان زنده نگهدارم تا باشد روزی قاتلین مردم افغانستان برویت اسناد

وشواهد دست داشته به محاکم جنا یات جنگی کشانده شوند .

جورابهای از گوشت :



درگورهای دسته جمعی واقع غرب شهر مزارجسد صدها انسان دریافت گردید واحتمال میرود که اجساد

مذکور اجساد طالبانی باشند که در ماه نومبر سال 2001م در شهر محاصره شده قندوز ( کندوز ) تسلیم

شده اند . درابتدا آنها( ائتلاف شمال ) طالبان راازشهر محاصره شده کندزذریعه کانتینرها به مزار وازانجاه

به شبرغان مرکز قدرت عبدالرشیددوستم منتقل نمودند .دوستم یکی از چهرهای باقدرت ائتلاف شمال ومعاون

وزرارت دفاع افغانستان میبا شد ؛ اسیران طا لبان را در کانتینر های فلزی در بسته ؛ بدون مفرزه ها

و هوا کش ها در گرمای شدید زیر آفتاب سوزان پهلوی هم نشانده ؛ در حالیکه انان همۀ امید های شانرا به

زنده ماند ن از دست داده بودند غرض دریافت مقدار ناچیز رطوبت پنجه های دست و پای یکدیگرر ا در

دهان گرفته و می مکید ند ؛ به مزار و بعدأ شبرغان فرستاده شدند . نشریه « نیوزویک » چا پ ایالات –

متحده از قول یکتن از دریورا نی که در انتقال طالبان از قندز سهم داشت منویسد که :ا نان طبق اوامرو

هدایات افراد دوستم مجبور گردیدندتا در انتقال اسیران براساس روش دلخواه آنان ( افراد دوستم)سهم گیرند.

ازاینروصدها تن انان در کانتینرهای بدون هوا ؛ آب وغذا زنده گی شانرا از دست دادند . دریورانیکه

میخواستند مجراها ( سوراخها ) در کانتینر ها غرض داخل شد ن هوا بسازند توسط افراد دوستم تهدید گر

دیده وما نع این عمل شان میشدند .

همراه با داستا ن فوق درمجله نیوزویک عکس ازقسم 595امریکا نیز بچاپ رسیده. درعکس نشان داد

شده که اسپ سواران امریکا ئی یکجاه با دوستم مصروف صرف غذا میباشند . ازینرو سوال مطرح میشود که

درقتل های دسته جمعی سال 2001 غیر از افراد دوستم دستها ی دیگری نیزدرعقب پرده وجود دارد.



در آستانه حوادث یازدهم سپتمبر کشف گورهای دسته جمعی سبب ناراحتی چندان در جوامع بین

المللی نگردید ؛ زیرا انان در مورد کشته شده گانی دیگری می اندیشیدند . در عکس العمل کشف قبرهای

دسته جمعی لخدر ابراهیمی فرستاده خاص سرمنشی سازمان ملل برای افغانستان گفت : باید تحقیقات درمورد

پیشبرده شود ولی درمورد زنده ها نیزباید فکر شود .

باید یاد آور شد که قتل اسیران جنگی در افغانستان یک حادثۀ اتفا قی نبوده ؛ گرفتن قدرت سیاسی در



افغانستان ازسالها بدینسو برمبنای خون ریزی ها انجام پذیرفته وگروهای مختلف سیاسی افرادگروهای مختلف ایتنیکی را همواره دشمن خوانده واسیر میگرفتند .



- سال 1997 م من همراه بایکتن از رهنما از شهر مزار جانب دشت لیلی حرکت نمودم ؛ ازآنجا به

دولت آباد که فعلأ به رسول آباد مسمی است رسیدیم . اینجا ه ساحه قدرت و نفوذ رسول پهلوان است.

رسول رهبری گروه پهلوانان ازبک بالباسهای محلی همانندکه خاصه خود انان می باشند ؛ بعهده داشت

ویک سال قبل بقتل رسید .دربین اهالی منطقه گفته میشد که جنرال دوستم ویرا بقتل رسا نده است . زیرا

رسول شخص پرقد رتی بود ودوستم خواست وی راازسرراهش بردارد .درمورد رسول نیز داستانی در

بین اها لی منطقه بر سرزبانها بود : میگویند وی روزی گلوی یکی معشوق های خانم هفتمش رادربرا

بر چشما ن اعضای فامیلش برید . شخص رهنما در جریان صحبت هایش گفت : وی ( رسول پهلوان )

رهبرعزیزو دوست داشتنی بود وروز مرگ وی همه میگریستند .رهنما علاوه نمود ؛ روزی به سواری

اسپ ازین دره میگذشتم ؛ در بالا سنگها ی دو کنار دره اطفال منطقه چنین نوشته بودند : رسول پهلوان.

دوماه بعد در مزار ائتلاف شمال با رنگهای پریده طی نشستی تصمیم گرفتند تا در برابر طالبان مقاومت

نمایند؛که در ان علاوه از افراد دوستم باید گروه پهلوانان نیز سهم میگرفتند .درینموقع ملک برادررسول

غرض انتقام خون برادر در خفا با طالبان متحد گردیده وچندی بعد یکجاه با طالبان جانب مزاربراه افتادو.بعد از مقاومت مختصرشایع گردید که دوستم با افرادش فرارنموده است . بدینترتیب ملک

به کمک طا لبان در شهر مزار قدرت را بدست گرفت . ملک طی کنفرنس مطبعوعاتی گفت :

« من فزند اسلام هستم.... » وی دستار بسر بست وخودرا آمادۀ کار با طا لبان نمود . مزار درین موقع

آمادۀ دخول طالبان گردید.

برمبنای عقاید باشنده کشور در مزار مقبره داماد حضرت پیغمبر اسلا م (حضرت علی «ک» ) قراردا

رد . موقعیکه جوانان طالب بکمک ملک داخل شهر مزار شدند ؛ با تعجب و دهان های باز جانب مکان

مقدس نگاه کرده ودراطراف ان قدم میزدند ؛ مگر قبل از انکه انها دستهاوپا های شان را شسته وغر

ض عبادت داخل روضه مبارک شوند ؛ جرقه ها روداده وسه روز بعد آتش قیام شهر را فرا گرفت.

این قیام را گرو ه اقلیت هزاره برعلیه طا لبان که در راس هرم قدرت قرارداشتند به رهبری محمد محقق

براه انداختند . درین زمان ملک وگروه پهلوانان ازبک به همکار جدیدشان خیانت کرده تعهدات قبلی اش را زیر پا نهاده با محقق کنار امد . جنگ خانه به خانه شروع شده ؛ انواع سلاحهای خفیفه بالا بام های

منازل ؛ دکانها ؛ رستورانت ها و ... جا بجا ه گردید. سلا حهای ثقیل مانند توپها ؛ تانکها ؛ زره پوشها

درمواضع شان غرض حمله بجانب مقا بل بحالت اماده باش در امدند . درجاده ها ی شهر ؛ رستورانتها ؛ گذرگا ه ها ؛ زیرزمینی ها ؛ دکانها ؛ منازل و موسسات عساکر طالبان مورد هجوم قرار گرفتند . درین

زمان صدها جسد از قربانیان طالبان در کنار جادها ؛ گذر گاه ها ؛ زیرزمینی ها ؛ منازل و رستورانت

ها به بنظر میخورد . هزارها تن انان زنده دستگیر و اسیر گردیدند .

ـ تابستان سال 1997 من با سفیر ائتلاف شمال در لندن ملا قات داشتم ؛حین صحبت باسفیر

زنگ تیلفون بصدا در امد . سفیر گوشی را بر داشت ؛ عبدالله برایش از نیویارک تیلفون کرده بود. . عبد الله عبدالله که در زمان حاضر ( هدف نویسنده سال 2002 م میباشد ) وزیر خارجه افغانستا ن

میباشد ؛ دران زمان منحیث سخنگوی احمدشاه مسعود ایفای وظیفه مینمود ومن در جریان سفر باوی اشنا

شدم . سفیر بعد از صحبت کوتاه تیلفونی ؛ گوشی را بمن داد . عبدالله هوشدار میداد : « نرو آنجاه امنیت نیست ! » .

من به عبدالله گفتم : « من پلا ن رفتن به کابل را ندارم » .

عبدالله گفت : « تو نبا ید به کا بل بروی ؛ آنجاه دیگر کدام قانونی وجود ندارد » .

صحبت های عبدالله روشن ولی غیر منطقی وعاقبت نا اندیشانه بود .زیرا وی پذیرفته بود که : در کابل دیگرانسانهای خوبی باقی نمانده ؛ ازینرو احمد شاه مسعود از دره پنجشیربالشکرش طالبان را تعقیب مینماید .

من در جواب ایشان گفتم :

« درست است ؛ زیراکه پنجشیری ها هم تجاوز جنسی نمودند و به چور و چپاول و قتل و قتا ل دست زدند . »

من بعد ازین گوشی تیلفون را دوباره به سفیر دادم .

عبدالله بمن هوشدار میداد : « نرو ؛ آنجاه امنیت نیست ! .» .



زمانیکه من در صحرای ریگی ؛ جا ایکه صدهاا جساد ناشناخته شده طالبان افتاده بود قرار داشتم ؛ در

مورد هوشدارهای عبدالله فکرمینمودم که ؛وباخودمیگفتم؛ وی دقیقآ چیزی را درین مورد میدانست .

درخزان سال 1997 زمانکه در کشور همسایه افغانستان – پاکستان بودم سفیر طالبان قرار اطلاع دست

داشته درمورد قتل های دسته جمعی در شمال اشاره نمود ه گفت : هزارها نفر ازاسیران طالبان در شمال

بقتل رسیده اند ولی جامعه بین المللی درمورد هیچگونه اقدامی نمی نماید .

حرفهای سفیر طالبان نیز آدرست نبود ؛ زیرا صلیب احمر بین المللی و سکرترجنرال ساز مان ملل متحد (کوفی عنان )درمورد اسیران جنگی در شمال افغانستان بوضاحت کامل صحبت نموده بود .

در ان زمان هرکی طالبان رامود ملامتی و سرزنش قرارمی دادند . هرگاه شخصی درکابل بدار آویخته

میشد ؛ همۀ دنیا در برابر انان قرار میگرفتند . ولی زمانیکه چنین واقعات در شمال رخدار ؛ همه از مواضع ودیدگاهای دیگری به ان مینگرستند . کار مندان سازمان ملل در مزار ماه ها حضور نداشتند .

یکی از کارمندان امداد رسانی سازمان ملل در مزار مورد تجاوز جنسی افراد مسلح قرارگرفته وهمکار

دیگرشان درمورد چنین گفت : ما دیگر خانمها را به انجا نمی فرستیم .

جنگ در مزار شدیدتر شده وشکل ظالمانه تری را بخود اختیار مینمود . گروهای ایتنیکی مسلح متعلق به

ملک ؛دوستم ومحقق درینجاه میجنگیدند .درین جنگ ها گلوها وسرهای دهاتن ازشهریان بریده شدند .

تعداد رانیز زنده پوست کردند؛ عدۀ را زنده در اتش انداختند ؛ خانه ها ومنازل شانرا چوروچپاول نمودندوهزارنفر دیگر لت و کوب گردیده وفرار نمودند .

- من بار دوم به مزار سفر نمودم ویکجا با داود کار را اغاز کردم . داود سالها قبل یکجا با ما د رش به ایالات متحده فرار نموده ودرانجاه خورد کلان شده است . داود سالها قبل در جنگ برعلیه روسها

پدرش را از دست داده است . وی یکسال قبل به افغانستان باز گشت نموده خود را « داوید » مینا

مید . داوید گفت : واضح است که جنرال دوستم بر میگردد . عکسهای وی در نقاط مختلف شهر نصب گردیده و ملک نیز فرار نموده است . وی ترس ازاعمال گذشته اش دارد و اگر دستگیر شود جزای سنگین برایش داده خواهد شد .

مزار حالت هیجانی را بخود گرفته بود . درینجاه د ر روز روشن آدم ربایئ ها صورت میگرفت .

قوماندانان حریفان شانرا نقش بر زمین میکردند وباشنده گان شهر از یک دیگر ترس داشته به

هیچ کس اعتماد نمی نمودند . هیچ کس میل نداشت دیگری را ببیند . خانم ها خارج از ساحه طالبان

مجبور نبودندچادری بپوشند .ایشان خود روسری را بر سر و صورت خویش می اندختند تا از جانب فراد مسلح وقوماندانان از راه گشتانده نشده و مورد تجاوز قرار نگیرند .

روزی در بازار قدم میزدم ؛ داود گفت : اینجاه امن نیست وامنیت وجود ندارد ؛ امکان ان میرود که هر

لحظه حادثه رخ دهد ؛ تو نباید می امدی .

از طرف شب در شهر کا ملآ سکوت حکمفرما بود ؛ شهر تاریک و هیچ کس دران گشت وگذار نمینمود . شهر دیگر به شهر ارواح میماند ؛ تنها اواز فیرهای عساکر هرجاه شنیده میشد . سگها ازترس میلرز

یدند ؛ اشک میریختند و قوله میکشیدند .

صبح روز دیگر از مزار جانب شبر غان ( غرب شهرمزار ) حرکت نمودیم وبعد از طی فا صله قابل ملاحظه به اداره جنرال دوستم رسیدیم . درین جاه دهاتن ازموسفیدان با ریش ها و ستار های سفید انتظا

ر جنرال را میکشیدند . همه جاه را عساکروافراد مسلح گرفته بودند . جنرال بالای تیراس ؛ کناز حوض پرازاب نشسته ؛ مردم غرض ادای احترام بوی خم میشدند وعده نیز دستانش را میبوسیدند . دوستم با

اشاره دست انان را به نشستن دعوت مینمود .

کمی بعد دوستم در مورد قبر های دسته جمعی ایکه جدیدا کشف شده بود صحبت نمود ه گفت :

اینجاه یک قبر دسته جمعی جدیدا کشف شده است . جنرال باا شاره دست یکتن از عساکر ازبک (مربوط افرادمللک ) رانشان داده گفت : او درینجاه بود . درین موقع عساکر دیگر سرباز مذکوررا حاضر نموده

بالای چوکی نشا ند . دوستم خطاب به سرباز مذکور گفت ؛ بلی اقا ؛ بعد پرسید : بگو درینجاه چه

اتفاق افتاده است ؟ عسکر از جایش ایستاد وباز نشست وخواست موضوع را نزدش حفظ نماید . دوستم

کم حوصله شده رشته سخن رابدست گرفت و گفت: " ملک شب هنگام اسیران طالبان را به اینجاه انتقال

داده و برایشان میگفت که ما شما را در برابرافراد خویش تبادله مینمایم ؛ ولی بعد انهارا زنده در چا ها می انداختند . " .

مطالب را که دوستم در مورد چاها اظهار داشت ؛ بعد ذریعه دیگران نیز تائید وتصدیق گردید . تخمین زده میشود که بتعداد 1200 نفر را وی به این ترتیب از بین برده باشد . همچنان در مورد قتل های دسته

جمعی وی (ملک ) در کانتنرها نیز صحبت های درمیان بود .

جنرال دوستم در جریان صحبت علاوه نمود :

" هزارن نفر از افراد طالبان توسط ملک بقتل رسید ؛ نتنها طالبان بلکه همشهریا ن سرپل نیز. وی در

چهار راهی داخل شهر خانمی را کا ملا برهنه نموده بعد ذریعه مرمی های اتش افزا بالایش فیر نمود

که ساعت ها جسدش در اتش می سوخت . در میمنه هفتاد نفر را عقیم کرد واز مردی انداخت . این

افرادیکه در بیرون منتظر هستند ؛ انها خواهان کمک هستند . انان برادران ؛ پسران ودیگراعضای فا

میل شانرا ازدست داده اند و ازمن خواهان تطبیق قانون میباشند . "

بعد از بیان این سخنان ؛ دوستم خندیده گفت :

رسول یک سگ داشت ؛ وی سگش راخیلی دوست داشت . روزی سگ وی را یکی از سگهای دیگر

منطقه چک زده وزخمی کرده بود ؛ میدانید که رسول چه کرد ؟ جنرال باز خندید وعلاوه نمود : وی

بتعداد 5000 سگ را از منطقه جمع اوری نموده ودستور داد تا همه راسر ببرند ؛ زیرا بنظر وی ممکن

یکی ازین سگها ؛ سگ وی را زخمی کرده باشد .

دوستم درحالیکه تعداد زیاد از مراجعین انتظارش را میکشید از دفتر کارش بیرون شده دربین بادیگاردها ؛ عساکر؛ کارمندان دفاتر وگروه فلمبرداران خویش ناپدید گردید . وی درموتر ( بی .ام. دبلیو ) در حالیکه 20 موتر دیگر وی را عقیب مینمود ؛ نشسته ومحل را ترک گفت . شهریان شبرغان همه با عجله به کنار جاده ها رفتند . عساکرو تفنگ داران دو کنار جاده را غرض امنیت تحت نظارت وکنترول داشتند

وهمه میدانستند که چه کسی در عقب موتر نشسته اند .

بعد از طی فا صله قابل ملاحظه دردشتها ؛ سربازان ازموتر های پی کپ شان بیرون شده واطراف جنرا

ل را حلقه زدند . جوانان همراه با کلاشینکوف ها ؛ راکت های سرشانه ئی وبم های دستی بودند .

درینجاه در کنار د وستم همکارجدید وی محقق نیز ایستاده بود . محقق در هنگام واقعه مزار رهبری گر

وه اقلیت قومی ( قوم هزاره ) را به عهده داشت که من نیزچندین بار به ایشان ملاقاتهای داشتم . محقق

درمورد حوادث ورویدادهای ماه می چیزی نگفت .

بهر تقدیر ؛ درین موقع تعداد از عساکر شروع به کندن کاری درمحلیکه گمان میرفت دران جاه قبرهای دسته جمعی وجود دارد ؛ نمودند ولی چیزی را دریافت نکردند . دوستم عصبانی شده ؛ بازبا عصبانیت دستور داد وخواست خود نیز داخل عمل شود ولی عساکرجلوش را گرفته مانع شدند وخود به محل مورد نظر حمله ورگردیدند. آنها با دستان شان ریگهارا ازبین پاهای شان به عقب می انداختند . البته قابل یاد اوری است که انان بیل وبیلچه را با خود نیاورده بودند

همه دستها به کمر ایستاده بودند .دوستم به زمین خم شده ومشت پرازریگ را بر داشت ؛ بعد سگرتش

را روشن نمود و گفت : " نی ایجاه نه افتاده اند " . بعد چند قدم پیش رفت ؛ نفس در هم کشید و گفت:

" نه اینجا هم نیستند . ".

بعد از لحظه همراه با دوستم غرض صرف نان به قرار گاه نظامی محل رفتیم وشب را نیز در انجاه سپری نمودیم . هنگام شب جنرال با من رفتار دوستا نه را در پیش گرفت . دوستم بعد از صرف غذا مرا به اطاق دیگری رهنمای کرد . درین اطاق تخت خواب زیبا وغول پیکری گذاشته شده بود . وی با دیدن این تخت به غضب امده وگفت : " این تخت خواب در خانه من واقع شبرغان بود ؛ ملک انرا دزدیده

ودرین جاه گذاشته است . " وی با عصبانیت تمام این مطلب را گفت ؛ چیغ زد وبه شد ت دررا بست .

عساکرشب هنگام با بیل ؛ کلند وبلدوزرها شروع به کندن قبرها نمودند . جنرال ازطرف روز بالای قبرها گشت و گذار نموده وصدها جسد را ملاحظه کرد . در کنار تپه بتعداد زیاد از پا ها رنگ عوض کرده انسانهارایافتند . باید یاد اورشد که درمحل مذکور تعداد زیاد از پوچک های مرمی وقطی ها ی

خالی کوکا کولا نیز افتاده بود ومعلوم میشد که فیر کننده بعد از فیر انر نوشیده است .

علاوتآ باید گفت که ؛ درین محل بتعداد زیاد از استخوان های اعضا بد ن وجمجمه ها ( کاسه سر)

انسانها ؛ لباسها ؛ بوتهای پلاستیکی وکلاها قندهاری که طالبان انان رابسر گذاشته وبالایش دستار می

بستند ؛ نیز افتاده بود .

جسد یک فرد که تا حال خراب وپوسیده نشده ودست هایش را از عقب به لنگی بسته بودند ؛ نیز در

ینجاه دیده میشد . طبعآ که این جسد ؛ جسد یک طالب وهنوز ریش در صورتش با قیمانده بود .

اجسا د نیمه خراب شده طالبان نیز از زیرریگها بیرون شده ؛ پوست روی اجساد ریخته و چملک شده

بود . این اجساد اکثرآ روبه دل ( روبه شکم ) در قبر ها افتاده بودند که ؛ " هنوز جورابها در پاهای شان

دیده شده وهمه پر از گوشت های تکیده شده پا های شان بودند " .

با دید ن این صحنه ها من شوخی کنان گفتم : "مگر این اسکلیت ها فراموش کرده اند که ؛ پا های شانرا ازقبرها بیرون کرده اند ؟ " .

درین وقت یکتن از عساکر ؛ یکی از اجساد را که هنوز کاملا خراب وپوسیده نشده بود ازمیان قبر بر

داشته وروی زمین پرتاب نمود . من با دیدن این صحنه دیگر نتوانستم بشوخی فکر کنم . سربازانکه در

کنارم ایستاد بودند ؛ تف کرده و اب دهان شان را بزمین انداختند .جنرال خود جانب اجساد نگاه ننموده و خواست قبرهای دیگری رانیز دریافت نماید . جنرال بسان هنرپیشه سینمای " بالیود " با ژست ها وحر

کات مندانه عاری از حقیقت گفت : " باگشت 20 سال من هنوز باچنین موارد عادت نکرده ام " همکارم

داوید با دیدن چنین واقعیت ها بکلی رنگ پریده درمانده بود ؛ ویگفت : من ازینها نفرت دارم وبعد ادامه

داد ؛ من دایم درمورد پدرم فکر میکنم وشاید وی نیز در بین چنین قبرها افتاده باشد .

- درسال 1997 موارد قابل توجه از تصفیه های قومی در شمال این کشور بملاحظه میرسید که شامل

تصفیه های قومی نگردیده و تحقیقات قابل قبول نیز در مورد پیشبرده نشده است. درین سال طالبان دوبا

ره برمزاردسترسی حاصل نموده وتعداد زیادازافراد یکی ازقلیت های قومی ( قوم هزاره ) برمبنای تصفیه های قومی بقتل رسیده وطالبان اجازه بررسی موضوع د رساحه مورد نظر را نمی دادند؛ زیرا

انها نمیخواستند حوادث گذشته را تکرار ببینند . همین طور صلیب احمر بین المللی خبر داد که صدهانفر درکانتنرها نیزبقتل رسیده . سازمان حقوق بشرامریکا گذارش داده است که تعداد این کانتینر ها به 35 میرسد .



با عرض ا د ب و احترام

سیف الرحمن سیف

20 . جولای . 2009