بهار

د اونۍ شعر
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

فقیر احمد عزیزی غزنوی

خیمه زد باز خالقانه بهار
با هیاهوی شادمانه بهار
مردگان را حیات می بخشد
از دم گرم مشفقانه بهار
می دمد جان تازه در عالم


باد میمون و جاویدانه بهار
عقده های جمود می شکند
تند و بی باک و کافرانه بهار
ارغوان زار و لاله زار کند
برزن و دشت و کوه و خانه بهار
محشر ایجاد کرده می آید
با غزل های عاشقانه بهار
زایش و رویش و نشاط آرد
گسترد فرش مخملانه بهار
می کند با نسیم خوشبویش
گیسوان عروس شانه بهار
با شکوه خدای گونه رسید
از کران تا به بیکرانه بهار
عالمی را دهد ز نو هستی
با نوا های دلبرانه بهار
دامن افشان رسید و دست انداز
پاک و زیبا و صادقانه بهار
نغمۀ زندگی همی خواند
با دف و چنگ و با چغانه بهار
ای عزیزان خجسته و میمون
باد همگام با زمانه بهار
فقیر احمد عزیزی غزنوی
تورنتو    کانادا