در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هرملتی که مردم صاحب قلم نداشت
سلیمان لایق ، از فعالین سیاسی پر سابقه وشخصیت ملی افغانستان است که روز اوعید به عمر ۹۰ سالگی در المان درگذشت. او از اعضای اولیه و بنیانگذار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، وزیر اقوام وقبایل ، عضو شورای انقلابی، ریس اکادمی علوم ؛عضوبیروی سیاسی پس از انقلاب بوده است. او از سرشناسان بی مانند شعر پشتو ودری ، فرهنگی وسیاسی افغانستان بود
.
کمتر کسی را در تاریخ ِ معاصرمان میشناسیم که بهقدر ِ او سرنوشتش با سرنوشت وطنش، به عناوین ِ مختلف مانند شاعر سیاستمدار ادیب داستانسرا و سخن پرداز جذاب در زمانهای ِ گوناگون و هر زمان به دلیلی و بهانهای و هدفی، عجین بوده باشد. او بیش ازهفت دهه، از زمان نوجوانی تا لحظه مرگ، از فکر افغانستان و آیندۀ ملت افغان دور نشد. عشق او به افغانستان گاه در هنگام جوانی توام با مبارزات گوناکون بود اما هرچه بر سالهای عمرش افزوده شد، آرامتر و سنجیدهتر و داناتر اما همچنان با عزمی آهنین در راه ِ آنچه میااندیشید برای ِ کشورش بهترین است، قدم برمیداشت.
او ازطرفداران صلح وراه وروش مسالمت آمیز بود و درمواقع بحرانی به عنوان یکی از نماینده های حزب درمقام یکی از اعضای هیات صلح ، در راه پایان دادن به جنگ وتامین صلح و امنیت درمنطقه نقش موثری ایفا نموده است.
در طول عمر خود هم می آموخت و هم به دیگران آموزش می داد چون عشق داشت، عاشق بود به کتاب، کتابخانه، علم، تحقیق ومحقق و در نهایت افغان وافغانستان!
او یک خوشبین ِ ابدی بود، گوئی هنوز دهها سال وقت دارد. بنظر میرسید که از جایگاهی که برای خود کسب کرده بود، صرفنظر از همۀ سختیها، راضی بود و از اینکه کسانی را از میان دشمنان ِ سوگند خوردهاش سر انجام در کنار خود داشت، گوئی از درون به خود میبالید و از کسانی که هیچگاه حاضر نشدند به او دست دوستی بدهند و همچنان بر دشمنیها پافشاری کردند، خود را تنها کنار میکشید و دیگر کمتر حرف از آن به زبان می اورد!
طرز دید لایق صاحب در اواخر زندگی، به جهان وکشورش دیگر ارمانی نبود؛ تفکر او تا انتهای
افقهای دور و آیندهای که کمتر کسی قدرت ِ دید ِ آن را داشت، در پرواز بود. خوشبینی ِ عجیبی او به آیندۀ افغانستان گاه انسان را مبهوت میکرد که او در این بساط جهنمی چه میبیند که اینهمه امیدوار است. هرچه بر عمرش افزوده میشد، در عقایدش دلیرتر و بیپرواتر میگردید. از هیچ انتقاد به شخص خود و نحوۀ برخوردش نسبت به مسائل کشور نمیرنجید و گهگاه خود نیز یکی دو جمله در حمله بخود به حرفهای مخاطب میافزود. اهل ِ خشم و هیاهو و پاسخگوئی به دشنام های دشمنانش که کم هم نبودند – نیز نبود. آنچه را که حقیقت میدانست، بیپروا بیان میکرد. چنانچه درین شعر خود میگوید:
بازی زشت سیاست جز فریبی بیش نیست حیف آن عمری که در این بازی رسوا گذشت
شاخه ی خار بیابانم که از شبخون باد از تصادف راه من بر کوچه ی گل ها گذشت
اکادمسین سلیمان لایق دنیا را بهنوعی دیگر میدید و نتیجه گیری میکرد؛او پیش از هر چیز یک انسان والا بود؛ او بدی بسیار دید، اما بدی نکرد. نام سلیمان لایق هر گز از قلم نخواهد افتاد چون صاحب قلمان زیادی بخود دیده است و امید است در این های و هوی زندگی های مدرن و گسترش وسایل ارتباطی و فضای مجازی نیز روز به روز بر آنان افزوده شود و این بیرق صاحب قلمی همچنان برافراشته بماند!
برای ِ من اگرچه او را بیشتر از راه نوشتهها و گفتههایش و فقط یگان وقت حضوری میشناختم دوسال قبل که برای آخرین بار اورا دیدم هنوز خیلی استواربود واز آن مجلس بسیار فیض بردم ، او انسان فرهیختهای بود ؛او با تسلط که برتاریخ و سیاست و فرهنگ و ادب افغانستان و جهان داشت همیشه میتوا ن از او آموخت حتی پس از مرگش !فقدان این فرهنگی سترگ کشور مبارز راه آزادی وعدالت را به خانواده ، دوستان ، روشنفکران وفرهنگیان کشورتسلیت میگوییم. .
روح لایق صاحب شاد ویاد شان جاویدان باد !