نګاهی به نقش تاریخی قبایل مرزی در سرنوشت افغانستان!

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
(ارقام و حقایق در مورد  مناسبات اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی و اهمیت جیوستراتیژیک قبایل مرزی افغانستان!)
فصل اول
(قسمت اول)
فرستنده زلمی نصرت مهمند از دنمارک
سخنی چند با خواننده
 
اثر حاضر پیامد کار خستګی نا پزیر وارث محمد « وزیر» است، که بر پایه ای آن نامبرده در سال ۱۹۹۰ میلادی تیزس کاندید دوکتورای خویش  در علوم  تاریخ را در انستیتوت روابط بین المللی وزارت خارجه فدراسیون روسیه دفاع نمود ، و در سال ۱۹۹۸ میلادی بر ګردان پشتوی این اثر را به چاپ رساند و به دسترس خوانندګان قرار داد.
نویسنده  در نوشتن این اثر روز های زندګی ګرانبهای خویش را چنان سرمایه ګذاری کرده است ، که برای نخستین بار در فرآیند شناخت علمی مسایل مربوط به قبایل پشتون سر زمینهای شرق افغانستان و سرنوشت پُر آشوب و پُر آوازه ای انها، یک اثر علمأ تنظیم شده بر بنیاد میتودولوژی نوین دانشپروری به پیشګاه اهل پژوهش و دانش پیشکش نموده است. معنی این ګفته این است که پرداخته های اثر موجود در میان  دها و صدها اثر علمی  که در درون کشور و بیرون مرز های آن به مسایل قبایل پشتون افغانستان پرداخته اند، یک نوشته ناب و یک آغاز دارای ارزش دانشپردازانه و علمی میباشد .
این اثر در پنج بخش : پشګفتار ، یاداشتها ، مأخذ و نتیجه ګیری سرهمبندی ګردیده که با سر سخن از نویسنده و « سخنی چند در بارهَّ این نوشته و نویسندهَّ آن » از  محترم سلیمان« لایق» آراسته ګردیده است .
برګردان این اثر ګاهی با بکار بستن دو متن پشتو و روسی همزمان صورت ګرفته است وهرګاه در ساختار جملات زمانی ناهمګونی هایی با متن پشتوی آن به چشم میخورد ، یګانه دلیل آن بکاربرد همین دو متن بوده و در معنی و مضمون ایده ها و اندیشه های نویسنده هیچګونه تصرف و مداخله ای صورت نګرفته است .
به نظر من برخی ارقام و احصائیه ها ، نامګذاری ها و بر چسپ های بکار برده شده  در متن اثر قابل بازنګری جدی بوده که به باور کامل، نګارنده اثر در زمان لازم به آنها خواهد پرداخت . البته این نارسایی ها به هیچوجهه از ارزش میتودیک این اثر نه می کاهد .
سهمګیری بایسته ای زلمی نصرت در کار آرایش و پيرایش برګردان و نشر این اثر قابل ارجګذاری و ستایش میباشد .  با به  سر رسیدن پخش  و نشر انترنیتی این اثر تلاش خواهد شد تا  این متن به شکل کتاب به دست چاپ سپرده شود که در آن صورت با تمام مقدمه ها و پیشګفتار ها یکجا با مأخذ آن به دسترس خوانندګان ګذاشته خواهد شد .

با سپاس بی پایا
ن

ف . غرزی
قبایل نوار شرقی :مرزها ، شمار و ترکیب  باشندګان!

سر زمینهای  مناطق  شرقی و جنوب شرقی افغانستان ترکیب پیچیده ایست  از کوهستانات ،  دره ها ، دریا ها  و دشت های پهناور که از منطقهء « دیوانه بابا» مربوط علاقداری برګمټال  ولایت کنر  و رشته کوه های پامیر در ولایت بدخشان  در شمال کشور آغاز و سپس به جانب غرب و جنوب غرب در استقامت خط نام نهاد « دیورند» ادامه یافته و تا منطقهء «الاجرغی» ولایت زابل دامنه کشیده است. با در نظر داشت ویژه ګیهای ملی-اتنیکی ، اجتماعی- سیاسی، نظامی- ستراتیژیک و اقتصادی مناطق نامبرده میتوان ګفت ، که بزرګراه ترانسپورتی کابل- غزنی-قلات – فندهار سرحد قبایل مرز های شرقی را در داخل کشور تشکیل میدهد. افزون بر آن ولایت وردګ، واقع در جوار این شاهراه و نیز بخش های غربی ولایات غرنی ، زابل و قندهار که بوسیلهء بزرګراه یاد شده از « مناطق قبایلی»جدا ګردیده نباید با « مناطق قبایلی»  اشتباه شوند.

سلسله کوه های پامیر در شمال شرق نورستان بر این مناطق  فرود آمده و در ولایت لغمان ، کنر ، ننګر هار ، پکتیا و پکتیکا  با نام های سفید کوه و کوه سلیمان  شهرت داشته که پوشیده از جنګلات انبوه میباشد. قُله ای « سګارام«  سفید کوه که فریب ۴۷۰۰ متر بلندی دارد در استقامت جنوب ادامه یافته و نقطه ای پیوند و لایت ننګرهار ، پکتیا، لوګر و اجنسی کورم را تشکیل میدهد. دره های کامدیش، دانګام و پیچ در ولایت کنر و دره های پوشال ،الینګار و الیشنګ در ولایت لغمان  ازدره های مشهور این کوهستانات به شمار میروند. وادی ننګرهار و دره های بزرګ مناطق جاجی، منګل و جدران(ځدران) ساحات  کوهستانی  قبایلی را تشکیل داده که دره های خیبر، کورم، شمل، سپیری، توچی و ګومل در این کو هستانات شهرت تاریخی دارند. دره  خیبردر ادامه ای شرقی سفید کوه قرار داشته که بلند ترین نقطه ای آن ، قله ای « شمشاد»  در  استقامت  جنوب تورخم افغانی واقع است .
جنګلات کوهستانات یاد شده ګنجینه ای بزرګ درختهای بلوط، جلغوزه، ارچه، نشتر و غیره وجود داشته که به صورت غیر فنی به کار برده میشوند . در نتیجه ای بهره برداری غیر مسلکی جنګلات، ساحه آنها به تدریج کاهش یافته که این امر به پروسه ای ایرایسیون یا کمبود خاک کمک نموده و بارندګی های پیهم زمینه را برای په میان آمدن قولها مساعد ساخته که خاک مفیده ای اراضی زراعتی را بلعیده و آفات ګوناګون را به بار میآورد.
دریا ها در مناطق شرقی افغانستان به سه ګروپ تقسیم میشوند .در ګروپ  نخست: دریا های کابل با معاونین آن شامل است که مربوط حوزهء اباسیند میشوند . این شریان بزرګ آب از بلندی های « اونی» سرچشمه ګرفته، در ساحه ای بګرامی دریای لوګر، در حوالی نغلو دریای پنچشیر، در حومه های فرغه یی دریای الیشنګ و الینګار و در مربوطات کامه دریای کنر با آن بیوسته وطی تمام طول ۷۰۰ کیلومتر خویش صرف ۴۰۰ کیلومتر آن در خاک افغانستان جریان دارد .

در ګروپ دوم : دریاهای کورم، کیتو( کیتی)، توچی و ګومل شامل اند . این ګروپ دریا ها نیز مانند دریا های کابل آب خویشرا به دریای اباسین میریزند . صرف ګروپ سوم دریا ها که چندان بزرګ نیستند آب خود را به صورت کل در داخل افغانستان به مصرف میرسانند . اینها عبارتند از دریاهای غزنی و ترنګ که سر انجام در دشتهای غزنی و قندهار میخشکند . اکثریت دریا های منطقه آب خویش را از ذخایر برفی ویخچالها تامین نموده که در موسم بهار از وفور آب مستی نمود و در فصل تابستان تقریبأ بدون آب میباشند.

شرایط خشک سوبتر اپیکی همراه با فصول ګرم و خشک تابستان- خزان وفصول نسبتأ  مرطوب زمستان ، بهار مشخصات سرشتی- اقلیمی سرزمینهای شرق افغانستان را میسازد . با آنهم این ساحات ګواه موجودیت مناطق دارای میکرواقلیمهای رنګارنګ دیګر نیز میباشد . بخش بیشتر این مناطق وبه ویژه رخ کوهستانها مشرف به جانب شرق بوده و اثرات فصول کوتاه تابستانهای بحر هند را احساس میکند . بنا بر همین دلیل، ساحات جنګلی مناطق نامبرده در ارتفاعات دو تا سه هزار متر در نورستان، کنر، لغمان، ننګرهار ، پکتیا و پکتیکا  واقع ګردیده اند . افزون بر این، برخی دره ها واقع در ارتفاعات نسبتأ پائینتر مشرف به شرق  از وزش باد های سرد غربی در امان میباشند ، مانند وادی ننګرهار ، با وجود نبود آب کافی ، برای کشت و پرورش نباتات چون نیشکر ، مالته ، سنتره و انواع ګوناګون نباتات مدیترانه یی مساعد میباشد .  بخش متباقی« مناطق قبایلی» ، منجمله نواحی هموار و دشتی ولایات غزنی ، زابل و قندهار از موجودیت جنګلها بی بهره بوده و در عوض دارای علفچر های فراوان میباشد که با در نظر داشت همین ویژه ګی ، شرایط مناسب دامپروری را برای کوچی ها مساعد ساخته است . پیمانه ای بارندګی ها در بخش وسیع ساحات نامبرده ناکافی بوده که بدون موجودیت سیستم آبیاری مصنوعی( سیستم میکانیزه) کار زراعت در  انجا ناممکن میباشد .

داشته های زیر زمینی« مناطق قبایلی» افغانستان کمتر مورد کاوش قرار ګرفته است (۱) . بر بنیاد پژویشهای کار شناسان ، داشته های مواد سودمند زیر در این مناطق وجود دارند : تثبیت معدن کورم در چهل کیلومتری شهر خوست ولایت پکتیاکه موجودیت  کورم در سنګهای معدن نامبرده ۴۰ تا ۵۰ فیصد و حجم ذخایر آن تا ۳۵ هزار تن پیشبینی ګردیده است ؛ وجود معدن سنګ بیرلیم در دره نور ولایت ننګرهار ودرهّ پیچ ولایت کنر که حجم مجموعی ‌خائر آن بالغ بر ۵۰۰۰ هزار تن میګردد ؛ تثبیت معادن طلا در قریه ای زرکشان ولسوالی مقر ولایت غزنی که ذخیره آن به ۱۵۱۶ کیلوګرام میرسد ؛ وجود معدن تلک در منطقه ای اچین ولایت ننګرهار با حجم تقریبأ ۱۰ ملیون تن ، وجود معدن مرمر در امتداد شاهراه کابل – ګردیز ، موجودیت ذخایر آسبیست در ولایت پکتیا و لغمان که حجم ذخیره آن تنها در قریه ای شواک ولایت پکتیا حدود ۶۲۰ هزار تن پیشبینی شده است ؛ تشخیص  وجود سنګهای قیمتی چون یاقوت ، زمرد ،امتیست ، ګرنات و غیره در ساحه ای نورستان . در سال ۱۹۷۵ م یک شرکت نفتی فرانسوی وجود ذخائر نفت در ولسوالی کټواز ولایت پکتیا را به کاوش ګرفت که بنا بر عوامل نا پیدا کار آن باز ایستاد . طی سالهای ۷۰ سده  بیستم میلادی در منطقه عینک ولایت لوګر وجود ذخیره بزرګ مس تثبیت شد .

ساحات شامل «  مناطق قبایلی » از دیدګاه تقسیم بندی اداری به ۸ولایت جدا شده که برخی از آنها ( کنر ، ننګرهار ، لوګر ، پکتیا ، پکتیکا ، زابل ، خوست و نورستان ) در مجاورت مستقیم با نوار مرزی « دیورند » واقع بوده و دو ولایت لغمان و غزنی در پشت آنها موقعیت یافته است . در ترکیب این و لایات دو لوی ولسوالی و ۶۹ ولسوالی و علاقداری شامل میباشند .  که در مجموع  ۳۵ فیصد تمام واحد های اداری در افغانستان را در بر میګیرند . با مقایسه ای تناسب رقم  پهنای سر زمین های « منا طق قبایلی » و شمار باشندګان در انجا روشن میګردد که تعداد واحد های اداری در این مناطق در برابر پهنای سرزمین بیشتر میباشد .

« مناطق قبایلی » از دیدګاه وجود قریه ها که بر پایه ای قوانین دولت افغانستان کوچکترین واحد اداری شناخته شده است نیز رقم بیشتر از نصف را نشان میدهد . در این مناطق قریب ۲۱،۵ در صد ساکنان کل کشور در ۳۸۹۳ دهکده به سر برده که ۲۳ فیصد مجموع روستا های افغانستان را تشکیل میدهند . چګونګی شمار افراد ساکن قریه ها وابسته به یکرشته پیش نیاز های است که در شمار آنها میتوان از عوارض طبیعی( کوهستانی و یا غیرکوهستانی بودن مناطق ) ، سرچشمه های آبی ( دریاها ، دندها، نهر ها و کانال های آبیاری ) ، فاصله روستاها از شهر ها و شاهراه های مدرن و پاره عوامل دیګر نامبرد . به ګونه ای مثال ، در ساحات هموار وادی ننګرهار با چنان قریه های بزرګ بر میخوریم که دارای چندین هزار تن باشنده بوده ، در حالیکه در مناطق  کوهستانی ولایت پکتیا و کنر و برخی  ولایات دیګر قریه ها بیشتر کم سکنه بوده که ګاهی حتی شمار شان از  یک هزار تن هم تجاوز نمیکند (۲ ) .

با انکه ترکیب« مناطق قبایلی » از شمار زیاد  قریه های میانه متشکل میباشد ، با آنهم کمبود شمار نفوس شهری در میان باشندګان این مناطق برجستګی ویژه ای این مناطق را میسازد .  به طور مثال ، در سال ۱۹۷۹ م  ۱،۹۷۶.۷۳۸ تن در جمهوری دموکراتیک افغانستان در شمار باشندګان شهر ها ثبت ګردیده بودند ، در حالیکه طی همین مرحله شمار شهر نشین در ولایات «  مناطق قبایلی » صرف به ۱۱۰،۳۸۷ تن میرسید که در مقایسه با رقم  مجموعی نفوس شهر نشین در افغانستان فقط ۵،۶ فیصد را نشان میدهد (۳ ) . با در نظر داشت این فاکت که ۲۱،۵ فیصد مجموع نفوس کشور در این مناطق به سر میبرند ، روشن میګردد که  شمار شهر نشین در« مناطق قبایلی » چهار بار پائینتر از حد وسط میباشد . در میان شهر های بزرګ محلات زیست عشائر پشتون شرق و جنوب شرق افغانستان که در صفحات آمار رسمی درج میباشد ،میتوان از این شهر ها نامبرد: شهر اسعد آباد ( مرکز ولایت کنر که شمار نفوس آن  بدون روستاهای اطراف شهر به ۲۰۸۹ تن میرسد ) ، شهر های جلال اباد و کژه مرکز ولسوالی خوګیانی ( که به تر تیب دارای ۵۳۹۱۵ و ۲۴۶۹ تن باشنده بوده و مربوط ولایت ننګرهار میباشند ) ، شهر های ګردیز و خوست ( که به ترتیب دارای ۹۵۵۰ و ۱۸۶۵ تن باشنده بوده و در ولایت پکتیا موقعیت دارند ) ، شهر شرنه ( ۱۳۹۸ تن نفوس داشته و به ولایت پکتیکا مربوط میباشد) ، شهر قلات( ۵۹۴۶ تن نفوس داشته و به ولایت زابل مزبوط است ) ، شهر مهترلام ( دارای ۳۹۸۷ تن باشنده بوده ودر ولایت لغمان موقعیت دارد ) ، شهر کُلنګار ( ۳۸۹۶ تن باشنده داشته و در ولایت لوګر واقع است ) و شهر غزنی ۳۰۴۲ تن نفوس داشته و مرکز ولایت غزنی میباشد ) . مسافه بزرګراه های ترانسپورتی بین شهر کابل و شهر های نامبرده به قرار اتی است : شهر اسعد آباد ۲۰۷ کیلومتر، شهر جلال آباد ۱۴۷ کیلومتر ، شهر ګردیز ۱۲۲ کیلومتر، شهر قلات ۳۶۷ کیلومتر و شهر غزنی ۱۷۹ کیلومتر. افزون بر شهر های یاد شده ، برخی روستا های شهرک نما نیز وجود دارند که بنا بر یکرشته ویژه ګیها باروستا های عادی همسان نیستند که میتوان مراکز ولسوالی ها و علاقداری ها را در ردیف آنها بر شمرد . در چنین روستا های شهرک نما مکاتب ابتدایی دولتی فعال بوده ، برنامه های  انکشافی منطقوی پیاده شده و تا پیش از بر پایی حاکمیت مجاهدین امور روزمره ای اهالی  با پیمانهء زیاد بر پایه نورمها و ارزشهای حقوقی مدنی و نمایندګان حکومت مرکزی تنظیم میګردید .

همپا با کاوش در ساختار ملی- اتنیکی باشندګان« مناطق قبایلی »میبایست به پژوهش ویژه ګیهای منحصر به فرد مناطق یاد شده نیز پرداخت . این مناطق بزرګترین حریم تمرکز باهمی پښتونهای افغانستان را تشکیل میدهد . بر پایه ای آمار ثبت شده در ضمیمه ای پنجم کتاب احصائیه ، در سر زمینهای نامبرده کتله ای بزرګ نفوس کشور ، یعنی ۳،۲۲۹.۱۱۲ تن به سر میبرند که در مجموع رقم ۲۱،۵ فیصد را در کل نفوس کشور در بر میګیرد . در ترکیب اتنیکی قبایل پشتون کماکان پنجاه قبیله  ای بزرګ و خیلهای آنها شامل میباشند .  پیش از همه میباید روی این نکته مکث نمود که در میان شمار باشندګان سر زمینهای شرق ، پشتونهای قبایل درانی کمتر بوده ، در حالیکه پشتونهای قبایل غلجایی از کثرت بیشتر برخوردار میباشد ( قریب ۷۵۰ هزار تن) که به ویژه اکثریت مطلق اهالی ولایات زابل ، پکتیا، پکتیکا و غزنی را تشکیل میدهند .  به منظور بررسی سر شمارانه ای قبایل بزرګ ، به جاست که پزوهش خود را از شمالی ترین نقطه ای « مناطق قبایلی » به طرف جنوب در امتداد مرز های پاکستان آغاز و سپس به ارزیابی ای باشندګان  « ولایات عقبی» ( لغمان و غزنی) ببردازیم .

صافی ها  

قبیله صافی یکی از قبایل بزرګ پشتونها به شمار آمده که شمار شان در داخل افغانستان به ۲۵۰ هزار تن پیشبینی شده است . بیش از ۵۰ فیصد اهالی ولایت کنر( ۱۰۲،۳ هزار تن) را صافی ها تشکیل میدهند . صافی ها در چند واحد اداری ولایت نامبرده به سر میبرند ، از آن جمله : ۷،۱ هزار تن در شهر اسعد آباد، ۱۱،۲ تن در علاقداری نرنګ ، ۴،۶ هزار تن در ولسوالی سرکاڼی ، ۱۹۱۸ تن در ولسوالی چوکی ، ۹،۹ هزار تن در علاقداری نورګل ، ۳۲،۸ هزار تن در ولسوالی درهّ پیچ ، ۱۹،۵ هزار تن در علاقداری چپه دره و برخی نقاط دیګر به سر میبرند .  یک بخش صافی ها در ولایات همجوار ننګرهار و لغمان نیز به سر میبرند . شمار صافی ها در ولایت لغمان به ۴۰ هزار تن بالغ میګردد که قریب ۱۲،۸ فیصد باشندګان ولایت یاد شده را در بر میګیرد که از آن میان ۱۰،۹ هزار تن در شهر مهترلام ، ۲۵،۶ هزار تن در ولسوالی الینګار و ۴،۳ هزار تن  در ولسوالی الیشنګ زندګی میکنند . در ولایت ننګرهار نیز شمار صافی ها بیشتر از ۵۰ هزار تن تخمین شده است  که ۳،۵ هزار تن در شهر جلال آباد ، ۲،۸ هزار تن در علاقداری بټیکوت ، ۴۴،۱هزار تن در ولسوالی کامه و ۱،۴ هزارتن در ولسوالی کوز کنر به سر میبرند . بخش زیاد مردمان این قبیله طی سده های نوزدهم و بیستم میلادی از چهار چوب مرز های مناطق تآریخی زیست خویش مجبور به کوچیدن شده و در لحظه کنونی اکثریت باشندګان علاقداری کوه صافی ولایت پروان و ولسوالی تګاب ولایت کاپیسا را تشکیل داده و با مناطق قبایل پشتون ساحات مرکزی افانستان آمیخته اند . بر پایه برخی شواهد روستاهای صافی ها در ولایات شمال افغانستان  و بیشتر از همه در ولسوالی امام صاحب نیز به چشم میخورد . بدینګونه در لحظه ای کنونی صافی ها دارای سر زمین واحد و مشترک نبوده ، تا اندازه ای زیاد با اقوام و ملیتهای دیګر آمیزش  یافته که شاخه های مسکونی این قبیله در مناطق ګو ناګون فاقد روابط اقتصادی و پیوند های عشیروی میباشند .
ادامه دارد