انقلاب که برگشت پذیر گردید

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

پوهنیار بشیرمومن

«حقیقت را با بیطرفی مطلق وبا روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو کنید » دکارت
در 28 حمل 1357 میر اکبرخیبر یکی از جذاب ترین چهره های ملی وازجمله اساس گذاران حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از نفوذ وسیع در میان نیروهای چپی وفیگور های ملی-سیاسی ونظامی بر خوردار بود، توسط شبکه جاسوسی K.G.Bوعمال آن به شکل مرموز ترور گردید (نه توسط داود خان) .اما جای تعجب است که نه تنها این مسله از طرف رفقایش در طول حاکمیت چهارده ساله شان مسکوت گذاشته شد، بلکه دیگر از آن «اکبر شهیدان» یادی هم نکردند. با همین انگیزه ظاهرا انتقام ورهائی رهبرا ن حزب دیموکراتیک خلق، که مظاهرات ضد حکومت داود خان را به راه انداخته بودند (نظر به قانون منع تظاهرات رهبران یکی پی دیگر دستگیر وبه زندان افگنده شد ، گرچه داودخان وعده دستگری قاتل را داد ولی انقلابیون برایش موقع ندادند) بیست ونه سال قبل نظامیان « خلقی » حرکتی براه انداحتند که درنتیجه با قتل عام و بیرحمانه خاندان پریزدنت داود وبدست گرفتن قدرت سیاسی منجر شد وهمین رخ داد بنام « انقلاب ثور» مسما گردید. اندر این باب چه محققین ونویسنده گان داخلی وچه خارجی فراوان نوشته اند . در میان تمام این نوشته ها سند دقیق دال بر شرکت نیروهای نظامی روسی تا هنوز وجود ندارد . اگر چنین چیز وجود میداشت بخصوص بعد از فروپاشی اتحاد شوروی که آرشیف K.G.B به بازار برآمد حتما این مطلب مانند مطالب دیگر افشا میگردید، ویا از جانب آن عده رهبران وکادرهای حزب دموکراتیک که به پای بوسی مجاهد ین رفتند(که مجاهدین بچشم بگیلها به آنها مینگریستند) چیزهای به رسانه های گروهی راه پیدا میکرد. حتی منابع معتبر اتحاد شوروی تا هنوز حرف از عدم آگاهی شان از چنان قیام میزنند. میگویند «خداوند را کسی نه دیده ولی از روی علایم آن میتوان به وجود آن پی برد». وقتی کمی دقت کنیم میدانیم که علت خود کامه گی وخود محوری وبی اعتنائی امین در برابرسفیر شوروی بیانگر عدم شرکت نظامیان آنها است .دراین میان بخش نظامی پرچم هم کاملا بی اطلاع بود وتا اخر هیچگونه دستورمبنی بر شرکت ویا عدم آن هم بدست نظامیان نه رسیده وشرکت نظامیان پرچم فقط از روی روابط وشناخت ها ی شخصی صورت گرفته است (این سخن به آن معنی نیست که قیام ثور از جانب جناح پرچم تائید نشده برعکس نه تنها از جانب پرچم بلکه از طرف تمام حلقات وگروه های منشعب حزب دیموکراتیک خلق وهواداران اش انقلاب ظفر آفرین ، شکوهمند و برگشت ناپذیر خوانده شده است.) هدف از این مقدمه چینی این است که آقای عبدالوکیل سابق وزیر امور خارجه جمهوری افغانستان در طی یک مصاحبه در ژینو با دو تن ژورنالیست بنامهای pierre allan en aummr kley « شکسته نفسی »کرده است که : «من یکی از شرکت کننده گان انقلاب ثور هستم »و می افزاید «که در این قیام روسها هم شرکت داشتند، وشاهد شرکت نظامیان روسی میباشم ». عجب ادعای بلند پروازانه ، نویسنده این سطور بر این شدم که حتما آقای وکیل شب زیاد باده نوشی کرده وصبح هم پخملیسه ( خمار شکن) نکرده و شش جدی را با هفت ثوراشتبا ه نموده ،مرحوم غوربندی در اثر خویش بنام « نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان » چنین می نگارد: « طرفهای اخیر شب ( روز شش جدی وشب هفت جدی ) عبدالوکیل . . . ، در حالیکه یونیفورم نظامی افسرا ن شوروی را به تن داشت واز طرف دونفر سربازان روسی مسلح به کلاشین کوف همراهی میشد در داوازه دفتر لوی درستیز ظاهر شد وما که با دستان بسته به روی دل افتیده ودر اسارت قوای اشغالگر بودیم ابتدا اورا خیال کدام افسر روسی کردیم .اما زمانیکه به فحش دادن شروع کرد . . . او را بجا آوردیم و شناختیم ». آقای غوربندی ادامه داده مینویسد: « با سلاح مرا تهدید کرده گفت (منظور وکیل است) : خاموش! شما حق گرفتن نام وطن را ندارید. امین وطن را به غرب تسلیم میکرد. به دستور ،C.I.A با پاکستان سازش مینمود ما از تمام این پروگرام های امین خاین خبر بودیم» وکیل در حالیکه پیوسته فحش میگفت ودشنام میداد از اتاق خارج شد». آری او در شش جدی نظر به قول مرحوم غوربندی شرکت داشته نه در هفت ثور . شگفت انگیز است، خودش بدتر از آن کرد که امین میکرد ،برای خود معامله را مباح میداردوبه دیگران حرام . به هر حال در انقلابات کلاسیک مسله سرنگون کردن نظام واز بین بردن تمام ساختار هاست، جانشین کردن واستقرار نیروهای انفلابی در همه دستگاه های حکومتی از وظایف مهم این دولت است. بر همین مبنا در انقلاب ثور 1357 این نیروهای انقلابی بودند که تمامی ارگان ها ودستگاه های اداری را اشغال کردند. تحت نام انقلاب وحفظ آن تمامی نیروهای که در حکومت قبلی مشارکت داشتند، زندانی ویا از حکومت ترد گردیده اند. درهمه عرصه ها ی زنده گی انقلابیون دخالت کرده اند،حتی تعداد زیاد ی عناصرکه در ابتدای انقلاب شرکت داشتند ، ضد انقلاب شناخته شدند، وآنها را از حزب ودولت اخراج ، زندنی و سر انجام عده ء را اعدام کردند. درهمان روزهای گرما گرمی انقلاب موی سفیدی را پرسیدم که کاکا چه گپ است؟ گفت : « جان کا کا انقلاب است، کوها را چپه میکند وچقوری ها را پر میکنند» بلی خوانند ه عزیز انقلاب ثور چنین کرد. آنهای که هیچ چیز نداشتند صاحب همه چیز شدند و آن های که یک زنده گی شرافت مندانه داشتند از دست دادند این مطلب هم در بین مردمی عادی، تعداد انقلابیون(دار ونبود اکثریت « خوشبخت » انقلابیون در یک خانه مکرویان وپوست های حزبی ودولتی محدود میشد ) وهم در بین ضد آن (مجاهدین، دارای ثروت های فلمی شدند که به هیچ وجه قابل مقایسه با« ملحدین» نیستند) صادق است. حتی انفلابیون در بین خود هم نه توانستند کار را به اهل کار بسپارند ، انجینر وداکتر را در راس بخشهای نظامی، و آدمهای غیر مسلکی را در سمت های تخصصی نظر به درجه مقاربت ورفاقت های شخصی جابجا کردند ودر توزیع منازل رهایشی ودیگر امتیازها هم بیعدالتیها صورت گرفته واکثرا کسان که همه زنده گی خود را به انقلاب وقف کرده بودنداز این امتیاز بی بهره ماندند ولی یک تعدادکه در خوب ترین نقاط شهر کابل دارای منازل شخصی بودن و از امکان مالی بهتر بر خوردار بودند ویا ازجمله خیش وتبار مقامات حزبی ودولتی بودند ویا توان پلو دادن و. . . را داشتند زیاد تر مستفید شدند وحتی چنان مثال های وجود دارد که از یک خانواده از شش تا ده اپارتمان را گرفتند در حالیکه خانواده های دیگر دو یا سه شهید دادند وچند دیگر آن در دفاع از انقلا ب می جنگیدند ویا مامورین بی واسطه که سالها در نوبت بودند ، از این امتیاز محروم بودند . طبیعی است حکومت که به خشونت به قدرت برسد با خشونت وبی عدالت هم حفظ شود.با پیروزی انقلاب همه آنانی که دارای کدام نقش در انقلاب نبودند وهم عضویت حزب را قبل از انقلاب نداشتند، مدعی شرکت در آن شدند ، به عباره دیگر زمینه خوب برای عناصر استفاده جو ورشد پدیده لومپنیزم مهیا گردید. این عناصر یعنی لومپن ها مردمی متزلزل وابن الوقت هستند وبرق آسا درخدمت هر مقام قرار میگرند، اینها بزودی تغیر عقیده میدهند، به بیان دیگر میتوانند یکروز کمونست روز دیگر مجاهد شوند. معمولا مردمی هستند جاه طلب وقدرت طلب چاپلوسی و شعار دادن به نفع قدرت مندان ،کسب وکاری اساسی شان را تشکیل میدهد . نظر به وضعیت سیاسی دین ورهبر خودرا هم عوض میکنند، این قشر پیوسته در حالت نوسان زنده گی می کند. این پدیده در فقر قانون ودر هرج ومرج بازار پیدا میکند وبا استفاده از چنین موقع است که لومپنها در عقب ماشین قدرت قرار میگیرند ودر همچو لحظات است که لومپنها تا سطح قهرمنان ملی آگاهانه ویا غیر آگاها نه توصیف و تمجید میشوند. تراژدی اصلی زمان آغاز میگردد ، انقلابیون وتحصیل کرده گان که هدف شان اعمار وآبادی وطن بود در عقب لوپنها در حرکت می افتند، لومپن ها به دلیلی اخلاق متزلزل که دارند همیشه در میان جاده کفر ومذهب در حالت نوسان قرار میگیرند یعنی یکروز از اسلام وصف میکنند وروز دیگز علیه آن قرار می گیرند. در تسلط چنین فضا بر آسمان وطن است که عناصر شریف و دلسوز وطن از حزب ودولت کنار زده میشوند وعناصر فرصت طلب در اهرم های قدرت قرار میگیرند وبر اقتضای منافع شخصی وفراکسیونی خویش عمل میکند، نه بر اقتضای منافع ملی وکشوری. علیرغم آن راه که تعقیب میشد راه عملی وقابل تطبیق نبود، بلکه یک راه آرمانی بود، گرچه ،داکتر نجیب اله از تعقیب راه رشد غیر سرمایه داری وسمت گیری سوسیالستی دست بر داشت ودر پروگرام حزب ارزشها ومعیار های ملی واسلامی را اصل قرارداد، به همین ترتیب رهبری جدید بخاطر قطع جنگ وآشتی ملی خود را به هر در ودرازه رساند، ولی عناصر متعصب چپ وراست از داخل وخارج حزب ودولت علیه آن قرار گرفتند. باوجود تمام مخالفتها اوبه تنهائی با تن چند از همکاران اش ، اعلان نمود که تا سرحد مرگ پیش خواهم رفت زیرا این ندای مردم ووطن است. گفتنی است که دیگر اعضای ارشد حزب ودولت در آغاز ازداکتر نجیب جانبداری نمودند ولی در خفا علیه آن قرار گرفتند،تا این که کار او را یکطرفه کردند.چنانچه آقای سرور منگل در سیمنار دهمین سالگرد شهادت داکتر نجیب اله از قول داکتر نجیب چنین گفت: «یک تنه باهمه آنها خواهم زد»، این حرف را مرحوم ببرک کارمل هم در وقتی در مسکوبه عیادتش رفته بودم در جواب تشویش هایم چنین گفته بود که «آنها را (مخالفان در رهبری) مانند مگس به دیوار می چسپانم » بلی اورا رفقای خودش دستان اش را بسته وبه کام مرگ سپردند. اما تعجب آور این است که آقای عبدالوکیل وقتی حفیظ اه امین را خاین میگفت چطور خود یکشبه مجاهد میشود ، ویک شبه رهبر وعقیده راعوض کرد ودر تلویزیون ظاهر شده ، همان رفیق نجیب عزیز دیروز را چنین نامید. نجیب اله رئیس جمهور افغانستان که دزدانه فرار میکرد نیروهای نظامی مانع وی شده وحالا به دفتر ملل متحد پناهنده گردیده است » عجب منطق ، علیه او کودتا صورت گرفته وتمام ارتباطات اش را به شمول تلیفون قطع کردند ولی اوباید دست هایش را از پشت بسته وتسلیم «بغاوات گران» میشد. . خواننده عزیز حالا «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!». آقای عبدالوکیل که قرابت نزدیک به مرحوم ببرک کارمل داشت، در زمان حاکمیت او وزیر مالیه کشور بودزیرا اومیدانست که وکیل فرد بسیار خود خواه وماجرا جو است، مرحوم کارمل متوجه میشود که او در داخل حزب دست به فرکسیون بازی میزند وبالاخره به جای که شایسته مقام اوبود به صفت سفیربه ویتنام فرستاده شد.شاید یکی از اشتباهات داکتر نجیب بالا کشیدن چنین افراد واز جمله آقای وکیل تا سطح بیروی سیاسی و وزارت امور خارجه بوده باشد.گذشت زمان درست بودن بر خورد مرحوم ببرک کارمل را نسبت به آقای عبدالوکیل نشان داد. سخن کوتاه اینکه بقولی آقای سرفراز رحیمی تخاری « در مر حله اول انقلاب شاگرد سر استاد را زیر بال اش کرد ودر مر حله دوم استاد شاگرد را شانه گردان کرد» . بدین ترتیب انقلاب 7 ثور توسط همین لومپنها برگشت پذیر وهشت ثور « انقلاب اسلامی » را آغاز پذیر گرداندند که داستان آن اظهرمن الشمس است، زیرا جهانیان تمام شهکاری ها این دوره را به چشم دیدند وفلمهای مستند از آن وجود دارد که «عقل از سر انسان کوچ میکند». اگر مانند جنرال گروموف بر سرپل «دوستی» ایستاده و صادقانه به عقب نگاه کنیم دیده میشود که چه قامت های ،چه نو جوانان نبودند که سر به نیست نشدند ،چه آباده های نبود که خرابه نشد و. . . موجز اینک تمام خونهای پاک شهدا وتمامی ارمانهای انسانی اعضای حزب وهوداران اش فدای خود خواهی هاوعقده های ناعلاج رهبران گردیده ا ست . از برکت چنان لومپنگری ها ، نا جوانی ها وبی قولی ها تمام فضایل دیروز به تمسخر کشیده شد، وقوای مسلح که بخاطر تامین امنیت کشور وخواب های « آلاسکائی» و راحت همین رهبران وکادرهای بزرگوار، به قیمت جان شان دفاع میکردند ،از جانب برخی این قماشها «اردوی جهانخوار» و«دستگاه جهنمی خاد» که خود در آن نقش داشتند و« قیماق آنرا خوردند» نامیده شد وزور گوئیها قومی ، مذهبی وسمتی از هر غار سر بیرون کرد. وچنان فضای بر کشور مستولی گردید ، هر کسی که به عدالت وبرابری ترقی وپیشرفت اعتقاد داشت و از لزوم تلاش جمعی برای تاثیر گذاری بر سر نوشت وسهم شان در کشور سخن میگفت بی عقل ساده ویاوه سرای لقب گرفت. با وجود عقده ترکانیها، زدوخوردها وانتقام گیری ها ، کارهای به نفع مردم نیز انجام گرفته که نمیتوان از آن چشم پوشی نمود ودر مقایسه با سلطنت چهل ساله بابای ملت و حکومت .مجاهدین - طالبان آنرا چنین تفکیک و تعریف کرده میتوانیم:
در دورا ن حاکمیت « ملحدین» صدها باب مکاتب و مراکز صحی مختلف در اطراف واکناف وطن آباد گردید.اینها در سراسر کشور کورس های سواد آموزی رابراه انداختند، سرکها را سفلت کرده اند. موسسات تحصیلات عالی وموسسات خانه سازی توسعه یافت ،هزاران محصل را جهت تحصیلا ت عالی به خارج کشور فرستاده شدند.ایجاد اتحادیه ها انجمنها وهنر موسیقی وسینما رونق گرفت. بدون شک که «انقلاب» ثور در بیداری مردم از «خواب خرگوش» نقش بسزای داشت، خلاصه نیت حزب « پختن پلو برای مردم اش بود ، افسوس که آب آن زیاد شد وشوله شد» . انقلاب ثور یک آزمون گاه برای همه سیاسیون وطن دوست ، عاشقان مردم وکشور نه عاشقان رهبران گردید تا افکار خویش را از سر مورد سنجش مجدد قرار دهند واز عشق های رمانتیک نسبت به « ارمان شهر»، ژست های احساساتی وویرانگرکه مورد آزمون قرار گر فت بطرف واقعیت های جامعه شان حرکت کنند واز افراط وتفریط در این مورد هذر کنند.



منابع ومراجع:



Afghanski kafkan, maskowa mechdonaronaja-1 atnashenaja -1999 ترجمه روسی - (افگانسکایه کفکان ) مسکو، راوابط بین الدول
2-عبدالقدوس غوربندی ،نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان ص،94
3- سرور منگل ، سیمنار دهمین سالگرد شهادت دوکتور نجیب ا له سایت « پیام وطن»
4-الحاج سرفراز رحیمی تخاری برخی یاداشتها واندرزها در باب اوضاع کشور، سایت حزب متحده ملی« مهر»