چنــــد ســـوال از آقای دستگیر پنجشـــیری

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نــــصـــیــرســهام

«در وضع مشخص کنونی دو ملت مخالف ومختلف در کشور
مادر برابر همدیگر قرار دارند . یکی ملت حاکم . دود یگر
ملت تحت ستمهای گوناگون اجتماعی ،ملی ،جنسی ،و و و
تبعیض قبیله یی . »

از اختراعات سوسیولوژست طراز نوین معاصر اکادیمسین
دستگیــــر پنجشیــــری



در چند هفته اخیر مدافعین حقوق «شخصیتهای ملی ؟!» د ست و آستین برزده اینجا و آنجا در دفاع از چند فردی که گویا شخصیتهای ملی اند ،مینویسند . به همین سلسله آقای دستگیر پنجشیری نیز انگشتان رنجه کرده با سیاه کردن روی چند صفحه چیزی از ده گفته و چیزی هم از درختان. گرچه با نوشته های ایشان که اکثرا" سر و ته اش معلوم نمیباشد آشنا بودم و به همین دلیل کمتر زحمت خواند ن آنها را به خود میدادم ،اما این بار که در نقش وکیل مدافع به ضم خودشان« نیروها و شخصیتهای ملی» ظاهر شده اند ،خواستم چند سوالی که از لابلای نوشته شان در ذهنم ایجاد شده است،مطرح کنم .
پنجشیر ی صاحب خواسته اند در نوشته شان به نقد و بررسی یک مقاله آقای میر عبدالواحد سادات بپردازند
که این نقد سبب شده است تا بر اقوام و افراد گوناگون تاخت و تاز صورت بگیرد . قبل از طرح سوالات یاد آوری این مطلب را ضروری میدانم که خدمت پنجشیری صاحب و دوستانشا ن«شخصیتهای ملی»
عرض کنم که قصد دفاع ازآن نویسنده را ندارم زیرا متیقنم که آقای سادات دلایل ،منطق و اسنادی برای نوشتن همچو مطلبی داشته است و باور کامل دارم که بخوبی توان دفاع از نوشته اش را نیز دارد ؛بناء برمیگردم به نوشته پنجشیری صاحب زیر عنوان طویل و عریض « از همبستگی ووحدت کدام ملت دفاع کنیم ؟ ملت خشخاش سالار ...»
درین مقالت آقای دستگیر پنجشیری به بهانه نقد و بررسی کار آقای سادات ، بدون ارتباط موضوع، گاه به توضیح ماهیت دولت کرزی پرداخته و گاهی هم داکتر نجیب مرحوم را از گور بیرون آورده مورد طعن ولعن قرار داده است ،در آغاز ملیتی را خاشخاش سالار ساخته و به قوم وتبار دیگری (سادات) توهین وتحقیر روا داشته است ،در جایی از حقوق زن و سایر شهروندان سخن گفته وجایی هم از جنایات حزب اسلامی حکمتیار قصه کرده است ،در قسمتی از کودتای شهنواز تنی روایت کرده و خودرا از شریک جرمی بودن وی مبرا دانسته و در قسمت دیگر از «عقب نشینی پیروز مندانه» یکتعداد جنرالان و افسران اردوبه کشور های همسایه گفته است . (عجب پیروزمندی ،قاضی القضات صحرایی تیرباران میشود ،مسوول دفاع وعدل کمیته مرکزی حزب ترور و ریس جمهور کشور بدون باز پرس حلق آویز میشود و نامش گذاشته میشود عقب نشینی پیروزمندانه .)
با چنین پرش از بامی به بامی سر وته مقاله باز هم گم شده و تلاش صورت گرفته است تا کنه و ماهیت اصلی نوشته که قرار گرفتن در موضع سکتاریزم یک قوم و در ضد یت با اقوام دیگر قرار گرفتن است،پنهان شود ؛مگر پنجشیری صاحب فراموش کرده اند که دیگر مردم مارا خوب میشناسند و میگویندکه :

« به هر رنگی که خواهی جامه میپوش من از طرز خرامت میشناسم »

به چند نکته از نوشته جناب پنجشیری صاحب توجه میکنیم
ایشان قبل از شروع مقاله این نظم شانرا نوشته اند :

پشتون و بلوچ خلق ترکمان وطن تاجیک و هزاره گان جوشان وطن
شــادم که به رویش نو آغاز کنـد شــــاداب شـــــود دره و دامــان وطن

بگمان غالب این پارچه مربوط میشود به روزگاریکه آقای پنجشیری انترناسیونالیستی فکر میکردندواندیشه شان از سطح خیل و تبارگاهی فراترمیرفت و یادی از « هزاره گان جوشان» و پشتون بلوچ هم میکردند . اما میشود سوال کرد که آقای پنجشیری ! مگر حالا هم همینطور میاند یشید؟ که یقینا" نه . زیرا اگر شما حالا هم به همین نظرمیبودید،چنین اشتباه بزرگی نمیکردید که ملیتی را در بست خاشخا ش سالاربگویید . با اطمینان میتوان گفت که خودتان هم میدانید که خاشخاش سالاری مربوط قوم و ملیتی خاصی در کشور ما نیست . عده از همان تفنگ سالاران است که حرفه عوض کرده بر مسند خاشخاش سالاری تکیه زده اند. اینکه شما آنرا اختصاصی ساخته اید ،کار شما است اما مطمئن باشید که خلق خدا میدانندمافیای تفنگ ومافیای خشخاش از یک چشمه سیراب میشوند .
سوال د یگری که از هرپراگراف مقاله پنجشیری صاحب میتواند مطرح شود،کاربرد اصطلاحات خود ساخته طالبان افغان تبار، طالبان پشتون تبار،برتری خاهان قبیله گراو امثال آنست که همه بوی گند تفرقه اندازی و جدایی طلبی و پشتون ستیزی از آن میاید . ایشان سعی میکنند که طالبان را فقط مربوط قوم پشتون قلمداد کنند به همین دلیل در توضیح شناخت آقای سادات میگوید که پیوند قومی با طالبان ندارد . این دگر قابل باور نخواهد بود که آقای پنجشیری ندانند که طالبان مربوط یک قوم و یک میلیت نیستند ؛یقینا" به حیث یکی از نمایندگان ارشد پان تاجیکیزم خبر دارند که یک تعداداز تاجیکان ولایات تخار و بدخشان در صفوف طالبان فعالیت دارند و فراموش نکرده اند که در زمان حاکمیت طالبان همه ادارات ولایت پکتیا را طالبان بدخشی رهبری میکردند .به همین ترتیب از دیگر ملیتها نیز طالب وجود دارد .
آقای پنجشیری ! مگر همینطورنیست؟
جناب پنجشیری صاحب که پشتون را معادل افغان وافغان را در معادلت با پشتون میبینند، سعی دارند هر خرابی دوران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیتهای مجاهد ین ـ طالبان را به شکلی از اشکال بدوش پشتون « افغان» بیندازد . مثلا"در چور و چپاولی که در زمان حاکمیت مجاهدین صورت گرفته است صرف ازقوماندانان حزب اسلامی حکمتیار نوشته است که اینرا تاراج کردند و آنرا دزدیدندو فروختند .
از جنا ب پنجشیری صاحب به حیث یک پژوهشگرکه ناظر جریان حوادث در کشور بوده اند میپرسم که مگر تنهاافراد و قوماندانهای « افغان تبار» حکمتیار بودند که مرتکب آن همه جنایت،قتل،ترور،ویرانی ،آتش سوزی ،چور و چپاول دارایی های عامه و تجاوز به عفت و ناموس مردم شدندیا از سایر گروپها و باند های تفنگ بد ست ؟
جالب است اگر محقق و دانشمندی در برسی ها و پژوهشهای شان از چور و چپاول دیگران یادی کنند ، عاجل از جانب پنجشیری صاحب محکوم به قوم پرست و نژادپرست و برتری جو میشود چنانچه در جایی از نوشته شان به آدرس دانشمند گرامی سیستانی صاحب که در یکی از نوشته های شان از تاراج معادن و سنگهای قیمتی وطن یادآوری کرده اند،با ارائه یک بیانیه انقلابی فتوا داده اند که همه داشته های مادی و معنوی وطن مال مردم وبیت المال است و اما اینکه از بیت المال که و چگونه استفاده میکنند ،د یگر چشم پنجشیری صاحب از دیدن و زبان شان از گفتن آن عاجز است .
پنجشیری صاحب در بررسیها و قضاوتهای شان چنان زیر تاثیر مناسبات قومی و سمتی و محلی قرار دارند که از واقعیتهایکه گاهی خود تنظیمها و گروپها به آن اعتراف کرده اند ، چشم میپوشد مثلا" این جمله : « ...
اعضای جبهه مقاومت ملی اشتباهاتی کرده گهگاه مواضع و سینه های یکدیگر را نشانه گرفته اند...»
آقای پنجشیری ! واقعا" چنین نشانه گرفتن ها را اشتباه میدانید یا به خاطر خوشی دوستان و خیل و تبار تان میگویید ؟ مرحبا با این قضاوت . ببینید شما خود در همان روز ها در کابل حضور داشتید که میان پوسته های شورای نظار و جنبش ملی در میکروریون سوم جنگ در گرفت و در نتیجه آن هفتادو دو نفر جان باخت . اینرا که یک نمونه کوچک از هزاران است هم شما از جمع اشتباهاتی میدانید که گهگاهی از آنان سرمیزد؟ چه میتوان گفت بشما جز اینکه بگوییم دید از چشم بصیرت تان فرارکرده است .
سوال د یگر در مورد افغان و افغانستا ن است و پنجشیری صاحب نیز در شمار آنانی اند که فکر میکنند در وضیعت وحالات کنونی مردم ما با هیچ دشواری دیگر روبرو نیستند و همه مشکلات به پایان رسیده است و اگر چیزی باقی مانده همین تغیر نام افغانستان به خراسان است زیرا با استفاده از نام کنونی هرچه بود و نبود پشتونها خوردند و ایشان پس ماندند. در ینمورد بیتی از یک نظم پنجشیری صاحب را به یاد شان میاورم چون مطمئن هستم آن احساس دیگر برای شان وجود ندارد و همه آن حرفها را فراموش کرده اند . جناب شان در نظمی زیر عنوان پیک دوستی گفته اند :

« ثروت سرشار افغان دوستی شوروی است هرکه این ثروت ندارد از خرد بیگان است»

آقای پنجشیری ! اینکه با درفشانی تان همه ملت تانرا بیخرد ساخته اید ،نمیخواهم تبصره کنم ولی از شما میپرسم که در اینجا افغان بمعنی پشتون بکار برده شده است یا همه مردم وطن ؟ ویا شما که برنامه حزب افغانستان نوین راچهار سال قبل نوشتید ، آنوقت خراسان یاد تان نبود یا باداران هنوز هدایت نداده بودند که نام افغانستان دوباره به خراسان بدل شود . آنوقت افغان همه مردم ما و افغانستان هم سرزمین آبایی و اجدادی ما بود ، مگر چه پیش آمد که تفکر فرا میلیتی یکسو گذاشته شده از موضع پان تاجیکیزم هوای احیای خراسان به سر تان زده است .
جناب پنجشیری صاحب !با اطمینان و باور کامل برایتان میگویم که هر فرد خردورز افغان در مورد گذشتهء این مرزوبوم و افتخارات آن چه از آریانای باستان ،چه ازخراسان و چه از افغانستان حرفی جز این ندارندکه هرچه داشتیم مربوط به همه اقوام ساکن درین مرزوبوم بوده است . خراسان از افغانستان است و افغانستان از خراسان پدید آمده است . مردم ما درینمورد هیچ تشویش و اندیشه ندارند فقط این قلم های مزدور ( بقول خود شما) است که با استفاده نا جایز از باور مردم خود را اجاره دار این یا آن میلیت ساخته از نام آنان مینویسند وبه این وسیله سبب تشدید و شعله ور شدن بیشتر آتش نفاق میشوند .
در پایان این مختصر میخواهم بدون تبصره بیشتر توجه جناب پنجشیری صاحب را به دو نکته دیگر هم معطوف دارم :
ـ در اصطلاحات مربوط به جامعه شناسی معمولا از تقابل و رویارویی اقشار و طبقات متخاصم در یک جامعه حرفهایی آمده است .برای اولین بار از شما خواندم که دوملت در یک جامعه به حیث دو نیروی مخالف و نیروهای حاکم و محکوم در برابر هم قرار میگیرند .
ـ خوانده بودم که در نقد کردن متن و ماهیت نوشته ها مورد ارزیابی قرار میگیرد .اگر در نقد کردن به اصل و نسب نویسنده ،چنانچه شماکرده اید تجاوز صورت گیرد ،فکر میکنم اصول و موازین نقد زیر پا میشود .

نــــصـــیــرســهام

چهاردهم می دوهزارو شش میلادی