سال ۱۳۸۷ درافغانستان باچالش ها ګذشت

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times



تنها دو روز ديگر تا پايان سال 1387، وقت باقي است؛ سالي كه توأم با ناكامي هاي بسياري نسبت به سال هاي گذشته بود و خونين تر از سال قبل فرا رسيد .
عمده ترين مشكلي كه در اين سال در كنار مشكلات سياسي و همچنين اقتصادي و اجتماعي داخلي به چشم آمد و توانست چالش هاي بسياري براي افغان ها خلق كند، مسئله فعاليت هاي خودسر نيروهاي خارجي توأم با افزايش تلفات غيرنظاميان بود .
در طول سال 87، علي رغم تمام وعده هايي كه از سوي مبارزين با تروريسم به خصوص آمريكا براي بهبود اوضاع در افغانستان سر داده شد، اين نيروها بيش از هر زماني، در راستاي مبارزه با تروريسم، ناهماهنگ و بي هدف عمل كردند و به نوعي، صحنه جنگ افغانستان را به صحنه يك جنگ فرسايشي مبدل ساختند كه اين جنگ، هم افزايش تلفات افغان هاي بي دفاع و هم نظاميان خارجي را به دنبال داشت، به گونه اي كه در طول اين سال، تلفات غيرنظاميان و نيروهاي خارجي، به بالاترين ميزان خود در طول هشت سال گذشته رسيد .
از سويي ديگر، نيروهاي خارجي در طول سال گذشته، بي مهاباتر از قبل، فرهنگ، عنعنات و آداب و رسوم افغان ها را ناديده گرفته و با تلاشي هاي متعدد خانه به خانه،‌ هيچ احترامي به اين ارزش ها نگذاشتند و آن ها را لگدمال كردند. حتي نيروهاي خارجي در مواردي، محافل عروسي مردم را هدف قرار داده و آن ها را به ماتم سرا مبدل ساختند .
به دنبال كشتار غيرنظاميان و تلاشي هاي خانه به خانه، مردم افغانستان، خشمگين تر از گذشته، به صحنه آمده و نسبت به اين كشتار، فعاليت خودسر و بي توجهي به جان مردم، اعتراض كردند كه طي روزهاي گذشته مشاهده شد تظاهرات هاي مردم، به صحنه تظاهرات هاي مسلحانه تبديل گرديده و مردم نيروهاي ائتلاف و پوليس افغانستان را هدف قرار دادند .
با اين وجود، طي سال گذشته، نيروهاي خارجي مستقر در كشور، با گذشت هر روز، بيش تر به سوي مبتلا شدن به سرنوشت ارتش سرخ شوروي در افغانستان گام نهادند و با تبديل شدن صحنه اعتراضات مردمي به صحنه تظاهرات هاي مسلحانه و خشونت آميز، به نظر مي رسد حس ضد نيروهاي خارجي و جهادي مردم، بار ديگر زنده شده و اگر وضع به همين منوال پيش برود، آينده روشني در انتظار نيروهاي خارجي و همچنين دولت تحت حمايت آن ها نخواهد بود .
افغانستان در طول سال هاي گذشته، به صورت روز افزون با چالش‌ ها و بي ثباتي هاي بيش تري روبه رو بوده و اين روند، در سال 1387 نيز پي گيري شد و اين سال نسبت به سال گذشته خونين تر و نابه سامان تر بود. در اين سال علي رغم افزايش تعهدات دولت افغانستان و جامعه جهاني براي ايجاد ثبات در كشور و وجود برخي دست آوردها، باز هم كار چنداني صورت نگرفت و سال 87، وخيم تر از 86 فرا رسيد .
حال نگاهي داريم به ارزيابي وضعيت سياسي امنيتي افغانستان در ابعاد مختلف در سالي كه گذشت :
وضعيت سياسي امنيتي افغانستان در سال 1387 كه پيوندي ناگسستني با يك ديگر دارند، بسيار متشنج و نابه سامان بود. در اين سال، هم تنش هاي بسياري در روابط سياسي افغانستان وجود داشت و هم وضعيت امنيتي كشور كه با چالش هاي بيش تري نسبت به سال هاي قبل روبه رو بود .
بخش امنيت :
شروع سال 87، شروع خوش يمني براي افغانستان نبود. در تاريخ 8 ثور اين سال، مراسم شانزدهمين سال گرد پيروزي جهاد مردم افغانستان با حمله تروريستان و سوءقصد به جان رئيس جمهور و همراهان او، مختل شد و در حين پخش سرود ملي كشور، به صحنه گريز و فرار مهمانان و از همه مهم تر سربازان اردو و پوليس ملي مبدل گردید. با اين سوءقصد، تروريستان نشان دادند كه از توانايي عملياتي بالايي برخوردار شده و نويد سالي توأم با چالش هاي بيش تر را دادند كه در واقع امر هم، چنين بود. از سويي ديگر، در نهايت مشخص شد كه تروريستان با نفوذ در دستگاه امنيتي كشور، چنين حمله اي را تنظيم كرده بودند و اين مسئله، وجود فساد و ضعف مفرط ارگان هاي امنيتي را ثابت ساخت .
به دنبال اين مسئله، مسئولين امنيتي به ولسي جرگه خواسته شدند تا استيضاح شوند، اما آن ها با وعده اين كه ضعف از سيستم است و من بعد در تلاش هستند ناكامي ها خود را جبران كنند، از زير تيغ استيضاح گريختند، اما بعد از آن، وضعيت امنيتي تغيير چنداني نيافته و باز همان آش بود و همان كاسه !
در تداوم همين ضعف و ناكارآمدي بود كه در ماه گذشته، چهارشنبه خونين كابل علي رغم وجود شواهدي از قبل، رقم خورد و شورشيان طالبان توانستند چندين وزارت خانه را هدف قرار دهند. در اين بين گرچند نيروهاي امنيتي براي جلوگيري از تلفات بيش تر موفق عمل كردند، اما اين موفقيت، به هيچ وجه ضعف آن ها را تحت الشعاع قرار نداد .
در كل، نيروهاي امنيتي افغانستان در سال 1387، نتوانستند در حد انتظارات، ظاهر شوند و آن ها با ضعف عمل كرد و ناتواني استخباراتي، نتوانستند اعتماد مردم را نسبت به خود جلب كنند. در طول اين سال، حادثه اي كه در مسير ولسوالي بالامرغاب ولايت بادغيس رخ داد، حادثه اي بس المناك براي نيروهاي پوليس و اردوي ملي بود، زيرا آن ها در كمين نيروهاي طالبان، متحمل خسارات بسياري شده و بيش از ده تن شان، به اسارت طالبان درآمدند .
همچنين بايد گفت كه حاكميت دولت در مناطق ناآرام جنوب،‌ در سال گذشته كم تر شده و طالبان توانسته اند حضور پيدا و پنهان بيش تري در جنوب داشته باشند. به همين دليل است كه قسمت اعظمي از خاك هلمند و قندهار در تصرف طالبان قرار دارد و ولايت هاي ناآرام ديگر نيز تقريبا با سرنوشت هلمند و قندهار، روبه رو هستند .
در طول سال 1387، طالبان با استفاده از خلاهاي موجود و فرصت هايي طلايي كه دولت و جامعه جهاني با ضعف در عمل كرد خويش به آن ها دادند، توانستند سال خونين تري را نسبت به گذشته رقم بزنند. اين سال هم براي نظاميان خارجي خونين تر بود و هم براي مردم ملكي كه در اين سال، كشتار غيرنظاميان به گونه اي باورنكردني نسبت به سال هاي قبل، بازهم افزايش يافت .
افزايش تلفات ملكي در اين سال، ناشي از ناهماهنگي هاي بيش تر ميان نيروهاي خارجي و همچنين ميان آن ها و دولت افغانستان بود. دولت افغانستان طي سال هاي گذشته به خصوص در سال 1357 بارها خواهان هماهنگي هاي بيش تر در مبارزه با تروريسم شد، اما توجه چنداني به آن صورت نگرفت و هنوز هم كه هنوز است، نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا و ناتو، بر اساس گزارش هاي نادرستي كه به دست مي آورند، اقدام به برخي عمليات ها و تلاشي خانه هاي مردم مي كنند كه در نهايت چيزي جز تلفات ملكي و خشم مردم را نصيب نشده اند .
در اين بين، مردم افغانستان جدي تر از سال هاي گذشته، به دنبال تلفات ملكي، خشم و اعتراض خود را ابراز كرده اند، دست به تظاهرات هاي اعتراض آميز گسترده اي زده و حتي تهديد كرده اند كه عليه نيروهاي خارجي،‌ دست به قيام مي زنند و در اين اواخر هم شاهد بوديم كه در يك مورد، تظاهرات مردم، به تظاهراتي مسلحانه تبديل شد كه شديدتر شدن اعتراض هاي مردمي، آهسته آهسته حساسيت هاي ضد نيروهاي خارجي افغان ها را بيدار و زنده ساخته و سرنوشت سربازان شوروي را براي نيروهاي خارجي حاضر در كشور، متصور شده است .
دولت افغانستان و نماينده گان مردم در شوراي ملي نيز در طول سال 1387، بيش تر و شديدتر از گذشته، در برابر كشتار غيرنظاميان عكس العمل نشان داده اند و حتي به دنبال اين كشتار و عدم توجه به خواست آن ها از سوي نيروهاي ائتلاف و ناتو، تهديد كرده اند براي فيصله در مورد حضور نيروهاي خارجي در افغانستان، به آراي مردم رجوع خواهند كرد .
اين اعتراض ها، صحنه روابط افغانستان را با جامعه جهاني به خصوص آمريكا و ناتو در سال 87، به خصوص در ماه هاي اخير آن، متشنج و تنش آلود ساخته بود .
اين اعتراض ها در نهايت نتيجه داد و توافق نامه اي ميان نيروهاي ناتو و ائتلاف با وزارت دفاع براي كاهش كشتار غيرنظاميان به امضا رسيد، اما هنوز چند روز از امضاي اين توافق نامه نگذشته بود كه نيروهاي خارجي به خصوص نيروهاي آمريكايي، اين توافق نامه را نقض كردند و در حالي كه بررسي موارد مشكوك و تلاشي خانه ها را به نيروهاي اردوي ملي سپرده بودند، باز اقدام به تلاشي خودسر منازل مردم و كشتن غيرنظاميان بدون هماهنگي با مردم نمودند .
بخش سياسي :
1ـ سياست داخلي :
صحنه سياسي افغانستان در سال 1387، با نزديك تر شدن به زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري، صحنه پر جدل و پر تنشی بود، به خصوص اين كه از ابتداي اين سال، گفت وگوها و مشوره هايي از سوي رئيس جمهور با مقامات مختلف دولتي‌، نماينده گان مردم، رهبران جهادي و مقامات بين المللي در افغانستان براي تعويق برگزاري انتخابات، جريان داشته است .
جالب اين جاست كه اين توافق بدون اين كه مشكلات موجود بر سر راه برگزاري انتخابات مطرح باشد، صورت گرفته و در همان ابتدا، رئيس جمهور و ساير بزرگان اين كشور، بي اعتنا به قانون اساسي، از كنار آن گذشته و آن را نقض كرده اند .
پس از اين، اين توافق، بهانه هاي لازم را براي سهل انگاري كميسيون انتخابات در انجام وظايف خود طبق قانون اساسي، فراهم ساخت و اين كميسيون براي برگزاري انتخابات رياست جمهوري هم زمان با انتخابات شوراهاي ولايتي در خزان سال 1388، آماده گي گرفت و زماني كه كارهاي عملي در اين راستا آغاز شد، توافق پشت پرده به اصطلاح بزرگان كشور فاش شد و همه از نقض گسترده و پايمال شدن قانون اساسي باخبر شده و نسبت به آن، به صورتي گسترده، اعتراض نمودند .
با اين وضعيت، صحنه سياسي افغانستان، روز به روز رو به تشنج و تنش بيش تر گام نهاد و در نهايت سبب شد تا كميسيون مستقل انتخابات، تاريخ نهايي برگزاري انتخابات را با 3 ماه تأخير، 29 اسد سال 88 اعلام كند كه البته با حمايت هاي پيدا و پنهان رئيس جمهور و جامعه جهاني، روبه رو شد، اما باز چالشي ديگر به ميان آمد و آن مسئله خلاي قدرت پس از اول جوزاي سال آينده است كه تاهنوز لاينحل باقي مانده است. در اين بين، رئيس جمهور به دنبال كار خويش پس از اول جوزاست و احزاب و مخالفين او، به دنبال پايان كار او و روي كار آمدن حكومت موقت تا برگزاري انتخابات هستند، ولي هنوز فيصله اي قطعي براي آن، كه مورد پذيرش همه‌گان واقع شود، به عمل نيامده است .
در واقع، در يك ارزيابي از عمل كرد حكومت در سال 87، مي توان به اين نتيجه رسيد كه قانون اساسي و ديگر قوانين كشور، كم تر اهميتي براي مجريان قانون نداشته و آن ها بيش تر بر اساس سلايق و مصلحت هايي كه انديشيده اند، عمل كرده اند .
در بخشي ديگر، حكومت افغانستان در سال 87، با ضعف بيش تري در عمل كرد روبه رو بود و به همين دليل و شايد مصلحت انديشي هاي رئيس جمهور كه مخالفان وي آن را كمپاين براي انتخابات رياست جمهوري مي دانستند، دست به تغيير و جابه جايي ها در كابينه بزند. در مهم ترين اين تغييرات، وزير معارف سابق به عنوان وزير امور داخله معرفي شد و توانست از ولسي جرگه رأي اعتماد بگيرد. همچنين مي توان به بركناري وزير ترانسپورت و هوانوردي به دليل وجود فساد و ضعف عمل كرد در رسيد ه‌گي به مشكلات حجاج اشاره كرد كه نشان داد رئيس جمهور هم مي تواند در رسيده‌گي به مشكلات مردم، قاطع باشد و به‌دور از مصلحت انديشي عمل كند .
نكته قابل توجه در اين قسمت، اين كه هنوز هم روابط و مصلحت انديشي ها ملاك تعيين مقامات بلندپايه در حكومت افغانستان است و در اين بين، علي رغم شعارهايي كه سر داده مي شود، كم تر به شايسته سالاري و جايگاه آن در انتخابات مقامات، اهميت داده شده است .
همچنين بايد گفت كه روابط ميان قوه مجريه و شخص رئيس جمهور با پارلمان در طول سال 87، همانند سال گذشته، روابط چندان صميمانه اي نبوده و اين روابط، بيش تر خصمانه بوده تا دوستانه. وجود و تداوم چنين وضعيتي، ناشي از ضعف رهبري رئيس جمهور است كه بيش تر خود را مسئول قوه مجريه احساس مي كند، نه تمام قوا كه در حقيقت او وظيفه هماهنگي ميان سه قوه را به دوش دارد و اگر مشكلي در اين ميان وجود دارد، به نحوه برخورد او برمي گردد .
مسئله مذاكره با طالبان، موضوع مهم و حساس ديگري است كه در طول سال 87، بارها و بارها به آن پرداخته شد و رئيس جمهور قاطع تر از هر زماني، اما بسيار ديرهنگام، از طالبان خواست كه پاي ميز مذاكره حاضر شوند و در اين راستا، حتي از عربستان خواسته شد كه در اين بخش، نقش ميانجي را به عهده بگيرد، ولي چون اين درخواست از موضع ضعف صورت گرفت،‌ علي رغم اين كه رئيس جمهور تضمين امنيت جاني رهبران طالب را داد، آن ها حاضر به مذاكره نشدند، در واقع آن ها با پيش شرط هايي كه براي اين مذاكره وضع كردند به خصوص مسئله خروج نيروهاي خارجي از افغانستان، اين مذاكرات را رد كردند .
اين در حالي است كه به نظر مي رسد تاكنون دولت افغانستان صلاحيت چنداني در اين بخش نداشته و هنوز هم معاملات و مذاكرات پنهاني و پشت پرده بسياري از سوي كشورهاي مختلف به خصوص آمريكا و انگليس با طالبان در حال انجام است و آن ها نمي خواهند مذاكره با طالبان، شفاف و صادقانه باشد، به همين دليل، اين مذاكرات علي رغم حرف و حديث هاي بسيار، تاكنون جنبه عملي پيدا نكرده و اگر عملي شود، قطعا مي تواند نتيجه مثبتي به دنبال داشته باشد .
2ـ سياست خارجي :
سال 1387، سالي توأم با بيم و اميد بود؛ بيم از وخيم تر شدن جنگ، بي ثبات تر شدن كشور و قدرت مندتر شدن طالبان و ساير گروه هاي شورشي در مبارزه با ترورريسم تحت رهبري جورج بوش، رئيس جمهور سابق آمريكا و اميد به آمدن تغييراتي جدي در استراتژي مبارزه با تروريسم كه كانديدان انتخابات رياست جمهوري آمريكا وعده آن را داده بودند .
جورج بوش در آخرين ماه هاي كاري خويش به عنوان رئيس جمهور آمريكا دست به تپ و تلاش هاي بسياري براي بهبود وضعيت جنگ هايي كه به راه انداخته بود،‌ زد و در نهايت توانست با امضاي يك توافق نامه امنيتي با عراق، زمينه هاي خروج نيروهاي آمريكا از اين كشور و سپردن مسئوليت ها به دولت عراق را مساعد سازد .
در رابطه به جنگ افغانستان هم آمريكا و بوش پس از هفت سال حضور، به يك سري نتايج جديد دست يافتند و آن، اين بود كه ريشه هاي تروريسم در خاك افغانستان نه، بلكه در پاكستان قرار دارد و بايد فشارهاي بيش تري به اين كشور براي حضور فعال تر در مبارزه با تروريسم، وارد آيد، اما باز هم اين كشور نتوانست موثر و مفيد عمل كند. آمريكا در اين باره به جاي اعمال فشار بر پاكستان، اقدام به برخي عمليات ها و بمباران هاي بي هدف با استفاده از خاك افغانستان به مناطق قبايلي پاكستان نمود كه نتيجه اي در راستاي كاهش و نابودي گروه هاي افراطي و دهشت افكن، به دنبال نداشت و فقط سبب شد تا حملات راكتي از آن سوي سرحد افغانستان، در داخل كشور صورت بگيرد و تلفاتي البته در ميان مردم ملكي، بر جاي ماند .
در نهايت،‌ با برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا، باراك حسين اوباما توانست با شعار «تغيير»، رأي اكثريت مردم آمريكا را به دست آورد و نه تنها مردم اين كشور، بلكه تمام جهانيان را براي به وجود آمدن تغييرات تازه در سطوح سياست ها و استراتژي هاي داخلي و خارجي آمريكا، اميدوار سازد. يكي از كشورهايي كه به «تغييرات» اوباما دل خوش كرده اند، مردم افغانستان هستند كه منتظر به وجود آمدن تغييراتي جدي در استراتژي مبارزه با تروريسم آمريكا اند .
بر همين اساس، باراك اوباما و دولت وي، از مدتي به اين سو تلاش هايي را براي بازبيني استراتژي مبارزه با تروريسم روي دست گرفته اند و هر از چند گاهي نيز بر ساير راه كارها از جمله توجه بيش تر به بازسازي و راه حل هاي سياسي بحران افغانستان به خصوص مذاكره و گفت وگو با مخالفين، تأكيد كرده اند .
از سويي ديگر، با آمدن باراك اوباما به كاخ سفيد، روابط ميان افغانستان و آمريكا وارد مرحله تازه اي شد و اين روابط، به دليل انتقادهاي اخيري كه از سوي رئيس جمهور افغانستان در راستاي مبارزه با تروريسم، روي كردهاي آمريكا و مسئله كشتار غيرنظاميان صورت گرفت، تنش آلود شد و دو طرف، شكست و ناكامي در جنگ افغانستان را به گردن يك ديگر مي انداختند .
در نهايت اين روابط تنش آلود، با كوتاه آمدن آمريكا و پذيرفتن انتقادات دولت افغانستان، پايان يافت و هيئتي از افغانستان براي حضور در بازبيني استراتژي مبارزه با تروريسم آمريكا راهي اين كشور شد .
در كل، تغييرات محسوسي در سال 87 با روي كار آمدن باراك حسين اوباما، در مبارزه با تروريسم در افغانستان به چشم مي خورد؛ اول اين كه ديگر به تنهايي از جنگ و مبارزه با تروريسم در افغانستان ياد نمي شود، بلكه در تمام سخنان و مصاحبه ها، از مبارزه با تروريسم در افغانستان و پاكستان ياد مي شود و تمام توجهات با گزينش نماينده گان ويژه اي در امور افغانستان و پاكستان، به ريشه هاي تروريسم در خاك پاكستان معطوف شده و دوم اين كه، آمريكا و ناتو، به دنبال اتخاذ روي كردي منطقه اي در راستاي حل مشكلات افغانستان و شنيدن نظرات كشورهاي منطقه و همسايه افغانستان در اين مورد هستند؛ مسئله اي كه تاكنون توجه چنداني به آن نشده بود .
مسئله ديگر، مسئله قانون مندسازي حضور نيروهاي خارجي و چه گونه گي فعاليت آن ها در افغانستان است. دولت افغانستان و نماينده گان مردم بارها نسبت به فعاليت هاي خودسر نيروهاي خارجي، عكس العمل نشان داده و اعتراض كرده اند، اما هيچ كدام علي رغم اين كه بر قانون مندسازي حضور نيروهاي خارجي تأكيد كرده و كميسيون تشكيل داده اند، در اين راستا عمل ننموده اند .
اين انتظار وجود داشت كه هيئت اعزامي افغانستان براي بازبيني استراتژي مبارزه با تروريسم، اين مسئله را به عنوان يك اولويت مهم، مطرح و برجسته سازد، اما توجهي به آن نشد .
از سويي ديگر، در طول سال 87، اختلافات زيادي در راستاي مبارزه با تروريسم و چه گونه گي اين مبارزه ميان آمريكا و هم پيمانان اين كشور بروز كرد و در حالي كه آمريكا بر افزايش نيروهاي نظامي در افغانستان تأكيد مي كرد، كشورهاي ديگر، مخالف اين حضور بوده و بيش تر بر بازسازي و توانمندسازي نيروهاي افغان تأكيد مي كنند. اما اين اختلاف نظر، نشان مي دهد كه هدف مشترك و مشخصي براي مبارزه با تروريسم در افغانستان وجود ندارد و از سويي ديگر، هيچ گونه هماهنگي در اين بخش به چشم نمي خورد، به همين دليل است كه نيروهاي ائتلاف و ناتو، هر روز بيش از روز قبل، در باتلاق جنگ افغانستان فرو مي روند و گرفتار يك جنگ فرسايشي هستند .
در بخشي ديگر، در سال 87، يك سري اميدواري ها براي كاهش قدرت طالبان و ساير گروه هاي شورشي با روي كار آمدن دولت جديد و ملكي در پاكستان و كنار رفتن پرويز مشرف، ديكتاتور اين كشور به وجود آمد، اما حزب مردم پاكستان كه رهبر فقيد خود را در يك حمله انتحاري از دست داده بود، به جاي مبارزه با تروريسم، دو بار اقدام به مذاكره و مصالحه با طالبان علي رغم اين كه آن ها تهديد كرده اند بعد از آتش بس با دولت، تمام تمركز خود را به افغانستان و جنگ عليه نيروهاي خارجي، معطوف خواهند نمود، نموده و دنباله رو سياست هاي پرويز مشرف و دولت او در راستاي حمايت از تروريستان بوده اند .
در اين بين، روابط افغانستان و پاكستان كه در ماه هاي آخر حكومت پرويز مشرف، به شدت تيره شده بود، با آمدن آصف علي زرداري، رئيس جمهور جديد پاكستان و حضور رئيس جمهور در مراسم تحليف او، بار ديگر عادي شد و حامد كرزي از زنده شدن اميدواري ها براي بهبود اوضاع افغانستان و پاكستان خبر داد، اما به نظر مي رسد بار ديگر مقامات پاكستاني از خوش باوري هاي مقامات افغانستان و از اعتماد آن ها، همانند گذشته سوءاستفاده كرده اند .
در طول هفته هاي گذشته، شاهد برقراري چندين پيمان آتش بس و صلح ميان دولت پاكستان و طالبان محلي بوده ايم كه به دنبال آن اعلام شده كه تمركز بيش تري بر مبارزه با نظاميان خارجي در افغانستان صورت خواهد گرفت، اما مقامات پاكستاني نسبت به اين مسئله، واكنشي نشان نداده اند .
مسئله ديگر، اين است كه در سال 87، بر اهميت نقش همسايه گان افغانستان و قدرت هاي منطقه اي به خصوص پس از روي كار آمدن باراك اوباما تأكيد شد و خواسته شد تا روي كرد منطقه اي براي حل مشكلات كشور روي دست گرفته شود .
اين در حالي است كه حضور نظاميان خارجي در افغانستان در طول هفت سال گذشته، روز به روز بر نگراني هاي منطقه اي افزوده و ضروری بود تا از همان ابتدا، به همسايگان و قدرت هاي منطقه اي، در مبارزه با تروريسم، نقشي در خور توجه، داده مي شد، اما چون به چنين مسئله اي توجه نشد، افغانستان همانند دهه هاي گذشته، به صحنه رقابت ها و زورآزمايي هاي بين المللي تبديل شد و هر يك از قدرت ها سعي كردند با نفوذ و مداخله در افغانستان، قدرت مقابل را زمين گير سازند كه اين وضعيت، نقش به سزايي در وخامت اوضاع افغانستان داشته است .
به هر حال، آن چه كه گفته شد، خلاصه اي از مشكلات و چالش هاي هزار و يك رنگ افغانستان در سال 87 بود كه اميد مي رود در سال آينده، اين مشكلات و چالش ها به خصوص پس از برگزاري انتخابات و روي كار آمدن حكومت جديد در كشور، كاهش يافته يا به كلي از ميان بروند
در خاتمه نه باید تجارب سال کی ګذاشت در سال کی می اید تکرار ګردد وسلام رحمت اله زوان .