مقدمه یی برگزارش پروژه آبیاری نیمروز طرح ونگارش دکتورروستائی

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

کاندیدای اکادمیسین سیستانی

قبل از اینکه ازپروژه آبیاری وزراعتی نیمروزسخن بگویم، لازم می بینم از گذشته تاریخی این سرزمین قدری یادکنم. نیمروز یا سیستان(دلتای هیرمند)،سرزمین معروف وزرخیزی است در گوشۀ جنوب غرب کشور که امروز سه کشورافغانستان وایران وپاکستان را در یک نقطه با هم پیوند میزند. این منطقه که درآن آثاروبقایای دوره های مختلف تاریخی فراوان است از لحاظ تطور تاریخی و اشکال تمدنهای که در آن یکی بعد از دیگری جاگزین شده، ونیزاز این جهت که محور حماسه های کهن ملی ومهد تهذیب اوستائی بشمار میرود،برای درک وفهم تاریخ منطقه کمال اهمیت را داراست.
سیستان(نیمروز) همچنانکه در دورۀ اسلامی یکی ازنقاط معمور وزرخیزکشور وکانون پرجوشش نهضت های رهائی بخش بوده است، بدون تردید در دوران های قبل از اسلام نیز از لحاظ اقتصادی واجتماعی پیشرفته بوده وهمانا توان مندی اقتصادی آن همواره توجه کشور کشایان وفاتحان شرق وغرب را به آن معطوف میداشته است. چنانکه به عنوان نمونه میتوان قشون کشی کوروش هخامنشی واسکندرکبیر ودیگرجهانکشایان را بسوی شرق از طریق سیستان نام برد.
این منطقه از لحاظ وفرت آب با داشتن رودخانه های خروشان ومتعددی چون: هیرمند، ارغنداب، فراه رود، خاشرود،وغیره درگذشته دارای اقتصاد زراعتی پیشرفته ونیروی بشری قابل ملاحظه بوده وبقایای شهرها وقلعه ها وبرج وباروهای از هم فروپاشیده فراوان آن ، گواه زنده این مدعا میتواندباشد.

پروفیسر بارتولد ، دانشمند ومستشرق نامدار روسی از قول داکتر بلیو انگلیس که خود سیستان رادر۱۸۷۲ دیده

مینویسد:" هیچ نقطه یی درافغانستان مانند سیستان از هوا وهوس های آدمی صدمه ندیده است.تا چشم کار میکند، خرابه متصل خرابه افتاده است. این خرابه ها حاکی از ادواری است که ایالت سیستان مجد وعظمت وجلال وشکوه فراوان داشته است. فقط استقرار یک حکومت مترقی وعادل میتواند این خرابه ها را به شهرستانها وآن خارزار را به تاکستان های سرسبز مبدل سازد."(رک: جغرافیای تاریخی ایران از بارتولد)

مکماهون درگزارش تاریخی ایکه به مناسبت حکمیت و مطالعات خود درمورد سیستان طی سال۱۹۰۳- ۱۹۰۵ نموده بود، به حاصلخیزی اراضی سیستان تماس گرفته مینویسد:" حاصلخیزی بی مانند زمین سیستان وفراوانی اب رودخانه هیرمند ومعاونین آن، این ایالت راغنی ترین سرزمین ها از حیث محصولات زراعتی قرارداده است. ایالت سیستان با مختصر سعی وکوشش مصرثانی خواهد گشت، چونکه یک زمانی بسیار اباد ومعموربوده، شهرهای پرجمعیت داشته وسکنه آن غنی وبا ثروت بوده اند، شک نیست که باردیگر به همان اندازه آباد ومعمور خواهد گشت."(رک: سیستان سرزمین ماسه ها وحماسه ها،از این قلم، ج۳، فصل ۱۲)
لاردکرزن، نایب السلطنه هند بریتانوی،در اوایل قرن بیستم،که به اهمیت سیاسی واقتصادی سیستان ، از هرکس دیگر توجه زیادتر داشت، ضمن گزارشی به حکومت انگلیس نسبت به آینده آن اینطورابراز امیدواری کرده است: « چه باید گفت به آن آثار بی شمار تاریخی که فرسنگ ها خرابه های آن امروز امتداد دارد؟ اگرسیستان در دست مردمان جدی وحسابی (مقصود انگلیسها است)قرارگیرد وآبیاری درست بشود، ایا نخواهد توانست به ترقیات ادوار گذشته خود برسد؟ من امیدوارم آنروز بیاید. آینده سیستان بسته به اتخاذ اصول صحیح اداره کردن آب هیرمند است بوسیله هبدرولیک که از تضیع آب جلوگیری کند.رود هیرمند امروز بطرف شمال(از حد رودبار) جاری است. زیادی آب درنیزار وباطلاق هدر میرود.وضع طبیعی سیستان هم طوری است که هیچ مانعی وجود ندارد از اینکه هیرمند به زمین های وسیع جنوب(زمین های منطقه گودزره و تراخون ورود بیایان و رامرود در دست چپ هیرمند) سواربشود وآنها را آماده کشت وزرع کند. با ایجاد یک اصول صحیح وعلمی آبیاری در آنجا این ایالت استعداد آنرا دارد که محصول فراوان بدهد.«( رک:فصل یازدهم، اثرفوق الذکر)
دانشمندان دیرین شناس بن المان تحت ریاست پروفیسر فیشر طی سالهای۱۹۷۱-۱۹۷۳ میلادی آثاروبقایای تاریخی نیمروز رادر منطقه کده، پوست گا ودشت امیران، موردمطالعه قراردادند وسرانجام نوشتند که :طی قرون ۱۲- ۱۵میلادی نیروز وسراسرسیستان از یک کلتور غنی ومدنیت قابل ملاحظه مبنی برسیستم منظم شبکه های آبیاری وکانالهای متعدد ووسیعی ایکه از هیرمند به هرسو کشیده بودند، برخورداربوده است.طرز ساختمان منازل با استفاده از خشت خام وبشکل گنبدی وبکاربردن خشت های بزرگ پخته در تزئینات ساختمانها، با تخنیک های مختلف هنری، نمایانگر طرز وروش هنر معماری عنعنوی دوره های قبل ازاسلام درخراسان وسیستان میباشد.فیشر رئیس هیئت علاوه میکند:کثرت انبوه خرابه های نیمروز رامیتوان نتیجه تحاجم وحملات مکرر فاتحانی چون:اسکندر، چنگیزخان، تیمورلنگ، وغیره در ادوار مختلف پیش وپس از اسلام دانست. سکنه محل پس از هربار تخریب شهرها ونهرها وبندهای آب برای ادامه حیات وبقای خود مجبور بودند مجدداً به اعمار منازل واحداث بندها واصلاح نهرهای مخروبه بپردازند. فقط از قرن هفدهم وهژدهم به بعد است که دیگرسیستم منظم آبیاری در منطقه برهم میخورد وتراکم ریگ های روان درنهرها وشهرها، درمزارع وزمین های زراعتی وسرازیرشدن سیلاب های مدهش بهاری مردم را چنان عاجز ساخته که دیگر قدرت اعمار مجدد آن سیستم آبیاری سابقه را درخود ندیده اند، بالنتیجه حاصلخیزترین منطقه افغانستان به صحرای بایر وبی آب وعلف مبدل شده است. تحقیقات تاریخی وباستان شناسی نه تنها برای روشن ساختن گوشه یی از تاریخ اسیا کمک خواهد نمود، بلکه می باید امکانات یک طرح عصری را برای عمران وسرسبزی مجدد منطقه با وسایل تخنیک مدرن جسجو وپیشکش کند.(همان اثر، ج۱، صص ۷۳و ۷۵)
نکته یی که میخواهم به ارتباط نظر پروفیسر فیشر آلمانی متذکرشوم اینست که سیستان در سراسر قرون وسطی وبخصوص از قرن هفتم تا اواخر قرن چهاردهم میلادی دارای جمعیت کثیر و شبکه های منظم آبیاری بوده و در همین دوره هفتصد ساله یکی از معمورترین نقاط کشوربشمار میرفت و ازجهت فراوانی تولیدات کشاورزی خود، به" گدام غلۀ آسیا"واز لحاظ عمران وسرسبزی وطراوت نخلستانهایش به "بصرۀ خراسان"شهرت یافته بود.
چنانکه ميدانيم در شرق بطور عام و در سرزمين های ايران و افغانستان و آسيای ميانه بطور خاص، آب وآبياری مصنوعی، يکی از پر اهميت ترين مسايل احتماعی و اقتصادی اين جوامع است . هر وقتی که شبکه های آبياری براثر هجوم های ويرانگر صدمه ديده و از ميان رفته اند، مردمان محل مستاصل شده و مجبور به ترک خانه و محل زندگی خود شده اند. بدبختانه سيستان نيز در اثر يورش خانمانسوزتيمورلنگ درقرن چهاردهم (۱۳۸۳م) و تخريب بيرحمانه شبکه های آبياری و بندهای آب که بر رودخانه هيرمند قرارداشت ، آن را به ويرانه موحشی مبدل کرد. و اين ويرانی شبکه های آبياری در دوره جانشينان تيمور نيز تکرار شد وبالنتيجه يکی از معمورترين و ثروتمندترين مناطق کشور از عمران افتاد و خراب وخراب ترشد و در دوره های صفوی ونادری نيز نتوانست کمر راست کند ورونق پارينه را از سر گيرد. ریگ های سیار دست دردست بادهای لجام گسیخته طبیعت داده ومجاری آب وآبیاری ودهکده ها را چون کفن سفید زیر پوشش خودگرفته است.
امروز هرکه از فراه تا نیمروز یا از لشکرگاه از کرانه های هیرمند تا زرنج مرکز ولایت نیمروز ویا از دلآرام تا زرنج مسافرت کند، در طول سیصد کیلومتر مشاهده خواهد کرد که خرابه های حیرت آوری یکی بعد از دیگری افتاده وتا گلو در زیر ماسه ها و ریگ های روان غرق اند که جغد هم بیم دارد شبی را برکنگره حصار آنها سپری کند. این اثار وبقایای فراوان تاریخی در سیستان بیانگر غنا وثروت سرشار سیستان در باستان زمان اند.
زمینهای سیستان( نیمروز) به سبب خاک میدۀ خود( از نوع گل رس) که از ته نشین شدن رسوبات رودخانه های بزرگی چون هلمند ومعاونین آن وفراه رود وخاشرود وخوسپاس وهاروت رود وغیره ، در طول هزاران سال تشکیل یافته ، خیلی حاصلخیز وپر فیض است وچون رطوبت رابخوبی نگهمیدارد، انواع نباتات وکشت غلات در آن فوق العاده بسرعت نمو میکند وحاصل میدهد، اما بشرطی که آب لازم وکافی داشته باشد.
با آنکه نیمروز در مقایسه با سایر ولایات کشور، از بیشترین منابع آبیاری وزمین های حاصلخیززراعتی برخوردار است، اما متاسفانه از زمانی که این سرزمین مورد طمع وچشم داشت استعمار انگلیس در نیمه دوم قرن ۱۸ قرارگرفت وسرانجام موجب تقسیم آن میان دوکشور(افغانستان وایران) گردید(۱۸۷۲) .برمبنای این تقسیم افغانستان مکلف ساخته شد تا یک مقدارآبی را که صد درصد از کوه پایه های افغانستان سرازیرمیشود و۹۹ در صد در خاک افغانستان جریان دارد، به همسایه غربی خود ارزانی کند.
از زمان تقسیم سیستان، تایکصد سال بعد افغانستان به سبب اختلافات خود با ایران برسر استفاده ازآب رودخانه هیرمند، هیچگونه پروژه زراعتی دراین ساحه روی دست نگرفت وبالنتیجه بخش های بیشتری از زمین های زراعتی خاره گردید و دهقانان بسیاری از نیمروز مجبور به مهاجرت به ایران در منطقه ترکمن صحرا شدند وبا عرضه نیروی کارخود صحرا ها و باطلاق های شمال ایران را به کشتزارهای سرسبز و پنبه زارهای شگفتی آور مبدل کرده اند .
درسال ۱۹۷۲ (حوت ۱۳۵۱) معاهده تقسیم آب هیرمند بین حکومات افغانستان وایران به امضاء رسید(۱) وگویا اختلافات یکصد ساله برسر استفاده از آب هیرمند رفع گردید. از این ببعد است که حکومت بفکر عمران منطقه نیمروز می افتد.و برای اولین بار حکومت در دوره جمهوری داودخان ،یک گام بزرگ در جهت انکشاف اقتصادی منطقه با طرح یک بندآب گردان در ناحیه کمالخان برداشت ونیز پروژه آبیاری مرکز نیمروز( زرنج ) واطراف آن را با کشیدن نهرلشکری از هیرمند روی دست گرفت.نهرلشکری بطول بیش از پنجا کیلومتراز محل آغاز تا انجام امتداد یافت ومردم به عمران مجدد منطقه امیدوار گردیدند.اما با حدوث کودتای خونین ثور ۱۳۵۷، ستاره اقبال مردم نیمروزدوباره افول نمود وهمه امیدهای مردم محل را به یاس ونا امیدی مبدل کرد. تمام وسایل وتدارکات بندکمال خان از سوی دزدان مسلح ایرانی وپاکستانی بغارت برده شد. گفته میشد ۲۰ هزار کیسۀ سمنت وصدها تن سیخ گول ودیگر لوازم یک بندآب که در بندرکمال خان ذخیره شده بود همه به غارت رفت. تا اینکه حادثه ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ در امریکا رخ داد و امریکا برای انتقام کشی از طالبان که اسامه بن لادن را پناه داده بودندبا تقریباً چهل کشور جهان بر کشور ما هجوم آوردو ظرف دوماه طالبان را از قدرت به زیرکشید. امریکا ودیگر کشورهای غنی جهان درپهلوی مبارزه با پدیده تروریزم برای احیاء مجدد افغانستان دست کمک دراز کرده اند ومیلیاردها دالر برای بازسازی این کشور کمک نموده اند.

سرنوشت پروژه آبیاری نیمروز:
در اوضاع واحوالی که میلیاردها دالر به افغانستان برای احیاء مجدد کمک میشود،واین کمکهاباید در جهت انکشاف وبازسازی کشور به مصرف برسد. یکی از شخصیتهای وطن پرست بادردو بادرک کشور ما،جناب دکتورروستائی مقیم آلمان استندکه،دامن همت بکمرزدند وبه فکر عمران مجدد یک گوشه دورافتاده ولی حاصلخیز کشورافتادند،ودرسال ۲۰۰۲ طرح یک پروژه زراعتی وآبیاری را روی دست گرفتتند وبا جلب کمک نهادهای تخنیکی ومالی کشور آلمان خواستتند به یک کتله عظیم هموطنان فقیرودربدرخود خدمتی را انجام دهند. بنابرین کوله بار سفر بستند وبا قبول خطرات حیاتی وتحمل شرایط دشوار زندگی در دشت های سوزان نیمروز، حی میدان وطی میدان گفته باهمراهی یکی دونفرانجنیرآلمانی خود را به کابل وبعد به نیمروز رسانیدند تا زمینه های اجرای یک پروژه زراعتی را که واقعاً یک اقدام وطن پرستانه است، برای دورافتاده ترین وفقیرترین مردم وطنش (نیمروز) فراهم کنند.
دکتور روستائی وهمراهانش در گرمای توانسوزنیمروز، در زیرهوای ۴۵ تا۵۵ درجه سانتی گراد در سال ۲۰۰۲ این پروژه را از نزدیک موردمطالعه وارزیابی قراردادند ونتیجه کارخود را به وزارت انکشاف واحیای مجدد افغانستان تسلیم دادند وانتظار داشتند صرف یک نامه رسمی به امضای آقای کرزی توسط وزیر مربوطه بدست آورند تابعداً باجلب کمک مالی کشور آلمان به اجرای پروژه بپردازند ، مگربا برخورد بیروکراتیک وضد ملی از سوی وزیر انکشاف واحیای مجدد افغانستان داکترامین فرهنگ روبرو شدند و آن وزیر اوراق طرح پروژه را نه یکبار، بلکه دوبارگم میکند ویا به باطله دانی می اندازد. آقای روستائی بازهم شبها می نشیند ودوباره وسه باره اوراق طرح پروژه را تهیه میکنند وبه وزیرمذکور می سپارند ودرانتظار اجراآت وزیرصاحب هفته ها سرگردان میشوند وهرباریکه آقای روستائی برای گرفتن یک نامه رسمی به آقای فرهنگ مراجعه میکند، با جواب مایوسانه ودلسردکننده وزیر روبرو میشودوسرانجام با دل پرحسرت ودستان خالی به آلمان برمیگردند ومدتها به انتظار رسیدن نامه ئی یا پیامی میمانند،ولی از گرفتن نامه رسمی از حکومت افغانستان محروم میگردد.از مطالعه سرگذشت غم انگیز پروژه آبیاری نیمروز به هرانسان این فکر دست میدهد که این وزیر تحصیل کرده وغرب دیده ما جز به منافع شخصی و پرکردن جیب خود به مردم فقیر وجنگ زده ودربدر وطن هرگز نمی اندیشد که واقعاً قابل نکوهش ومایه مایوسی ما پنداشته میشود. همچنان برخورد وطن ستیزانه رجال وشخصیتهای دیگریکه به عنوان وزیر ومعین وغیره به کارهای مهم در دولت انتقالی گماشته شده بودند و.به نحوی با این پروژه رابطه داشتند ولی کمک نکردند، معلوم میشودکه یا اهل کارنبودند ویا از روی اهلیت وشایستگی دراین مقامها ن گماشته نشده بودند وطبعاًاین امرسبب تاثر عمیق هر عنصر وطن پرست میگردد.
گرچه گزارش پروژه آبیاری نیمروز وعملکرد ضدملی داکترفرهنگ درکابینه آقای کرزی تقریباً شش سال بعد از طرح وپیشکش نمودن آن مطرح شده ولازم بود که خیلی پیش ازاین به اطلاع هموطنان چیزفهم وبادرک افغانستان میرسید تا آنهای که از دست شان کاری ساخته بود، در راه تحقق این پروژه اقدامی بعمل می آوردند و یا از طریق فشار وکلای ولایت نیمروز، وزیر مربوطه مورد بازخواست ونکوهش قرارمیگرفت، تا این پروژه رادر برنامه بازسازی ولایتی خودبگیرد. متاسفانه هرقدر این پروژه به تعویق بیفتد، به همان اندازه به نفع ایران است تا از آب های رودخانه هیلمند بیشتر مستفید شود. واز کجا معلوم که دولتمردان افغان بخاطر گل روی ایران از تحقق این پروژه طفره نرفته باشند تا آنکشور بیشتر وبهتر از آب رودخانه هیرمند بهره برداری کند وتوسط این آبها نه تنها سیستان بخش خود را سیراب وسرسبزنماید، بلکه شهر زاهدان مرکز بلوچستان ایران را نیز سیراب کند.(۲) اصلاً وزیرصاحب سرحدات در دولت کرزی که زمانی والی نیمروز و از مشکلات مردم آنجا بخوبی آگاه است می بایستی بیشتر از دیگر وزیران پروژه زراعتی نیمروز راتوسط وکیل صاحبان نیمروز دنبال میکرد تا بجائی میرسید که وی از برکت وحمایت مردم آن ولایت به جا ومقام موجوده رسیده است.
به هرحال دراین گزارش جالب وخواندنی نکات تازه وبکری درج شده است که من تا کنون در هیچ جای دیگری نظیر آنرا نخوانده ام.از این جهت میتوانم بگویم که گزارش پروژه نیمروز یک طرح کاملاً ابتکاری انکشافی و اقتصادی است که مردم نیمروزباید اززحمت کشی، توجه ودلسوزی آقای روستائی ، ولو این پروژه هرگز عملی هم نشود، مشکور وممنون باشند.
واما اصل پروژه احیاءنهرلشکری نیمروز ازلحاظ ضرورت ومبرمیت خود یکی از پروژه های بسیار پراهمیت انکشاف وتوسعه کشاورزی بخاطرعمران مجدد منطقه و ایجادکاربرای دهقانان دربدر و آواره و فقیرآن ولایت وسایرولایات کشور است که اگر روی دست گرفته میشد ویا روی دست گرفته بشود، هزاران کارگر زمین صاحب کار وهزاران هکتار زمین زیرآبیاری قرارمیگیرد واحتیاجات مردم این ولایت را به گندم ومواد اولیه بکلی مرفوع میسازد.
اکنون که پخته کاری جاده زرنج – دلارام توسط کمک های دولت هند به منظور رفع محتیاجی افغانستان به پاکستان روی دست است و با وجود سنگ اندازیهای پاکستان وایجاد مشکلات برای انجنیران هندی در نیمروز، عنقریب اکمال خواهد شد وامکانات انتقال کالاهای تجارتی افغانستان را از طریق بندرعباس ویا بندرچاه بهاردر بلوچستان ایران به افغانستان از روی پل ابریشم در نزدیکی زرنج بسیار سهل و ساده خواهدساخت،واین روند تحول عمیقی در حیات ساکنان منطقه ووضعیت اقتصادی نیمروز رونما خواهدکرد، اجرای پروژه احیای نهرلشکری نیمروز وپروژه اعمار مجدد بندکمال خان درچهاربرجک آن ولایت بیش از پیش کسب اهمیت میکند. اولیای امور افغانستان برای رفع احتیاج مردم خود به غله گندم وجذب ده ها هزاردهقان بی کار به کارهای زراعتی واسکان مردم بی زمین ومستحق در ولایت نیمروز می بایستی اجرای این پروژه وپروژه اعمارمجدد بند کمالخان رادر اولویت های کاری خود قراربدهد. من امیدوارم دولت افغانستان بخود بیاید و با اجرای این پروژه ها ساکنین ولایت نیمروزرا ازدربدری وآوارگی تاریخی نجات ببخشد.از تمام انسانهای بادرک وبادرد وطن متمنی ام در جهت سودمندی اجرای پروژه های ابیاری وزراعتی نیمروز تمام تجربه وخرد خود را بکار اندازند وبردولت وارگانهای زیربط فشار وارد نمایند تا این منطقه زرخیز را ازیاد نبرند وبه هرشکل ممکن به احیاء مجدد آن بپردازند.
ودر اخیربه نظرمن اگر این پروژه که روی آن آقای روستائی خیلی زحمت کشیده و ازحیات خود مایه گذاشته اند، بطورمستقل چاپ گردد، کار سودمند وقابل ستایشی خواهد بود وبدون تردید یک منبع فیض علمی برای کسانی که به عمران وطن وبه خوشبختی مردم خود می اندیشند،میباشد.پیروزی وسرفرازی آقای روستائی را در راه خدمت به مردم وطن وهمه انسانهای نیازمند آرزومی کنم. پایان۱۰ / ۳/ ۲۰۰۸

___________________________________
۱-برطبق جدول شماره ١٠این معاهده، مقدار ابی که افغانستان به ایران تحویل میدهد،عبارت است از ۲۲ مترمکعب در ثانیه حقابه براساس نظر کمیسیون بیطرف مصب رود هلمند در ۱۹۵۰به اضافۀ ۴متر مکعب اب در ثانیه بر اساس حسن نیت وبرادری از طرف محمدظاهر پادشاه وقت افغانستان به ایران داده شده وهنوزهم داده میشود.
با اندک محاسبه ای میتوان دریافت که از سال ۱۳۵۱ تا کنون ، افغانستان سالانه به میزان ۱۲۶۱۴۴۰۰۰مترمکعب اب به سایقۀ حسن همجواری برادرانه به جانب ایران تحویل داده است واگر این رقم را در مدت ۳۵ سال محاسبه کنیم ، مقدارآن به میلیاردها مترمکعب اب میرسدکه افغانستان بصورت مجانی به جانب ایران داده است.
این درحالی است که حیات وممات تخمین دومیلیون جمعیت سیستان باکشتزارها و باغات آن بسته به آب رودخانه هلمند است.وازاین رودخانه آبیاری میگردد. علاوتا ًدولت ایران جهت کاهش زيانهاى ناشى از شرايط خشکسالی ،با احداث چهارگودال مصنوعی بنام "چاه نیمه "های زابل هریک (باعمق تخمین پنج متر ومساحت کم وبیش۱۰هزاردر ۱۰ هزارمتر) توانسته صدها میلیون مترمکعب آب هیرمند(هلمند) را دراین چاه نیمه ها ذخیره کند تا از آنها در مواقع کمبود آب استفاده نماید. درسال ۱۳۸۳شمسی دولت ایران چهارمین چاه نيمه را با صرف هشتاد میلیون دالردر پهلوی چاه نیمه های قبلی احداث نمود که هشتصد ميليون مترمکعب آب ظرفیت دارد .
۲- ایران با کشیدن یک لولۀ ابرسانی چهل انچه بطول دوصد وبیست وپنج کیلومتری از رود خانه هلمند تاشهر زاهدان مرکز استان بلوچستان سالانه مقدار (٣٧ميليون مترمکعب آب) به ساکنان زاهدان میرساند بدون آنکه هیچگونه موافقت کتبی یا شفاهی دولت افغانستان را بدست آورده باشد.