آونگ

د اونۍ شعر
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 

عزیزی غزنوی

این شهر جای حیله و نیرنگ گشته است
گویی که پای شرم و حیا لنگ گشته است
یک ذره رحم و مهر و مروت به کس نماند
دلها درین دیار مگر سنگ گشته است
جوی و کنار جاده ز حجم زباله ها


گنداب پر لجن شده بد رنگ گشته است
آلایش هوا و زمین و زمان شهر
حلقوم پر تلاطم آونگ گشته است
خورشید و برق نیست ز تاریکی و خنک
بازار و خانه کوتل سالنگ گشته است
خلقی وسیع از سر بیچارگی و فقر
معتاد دود چرس و می و بنگ گشته است
آواز ضجه های حزین گرسنه ها
در کام ناله گم شده آهنگ گشته است
مسجد بساط خدعه و لوط و زنا شده
مکتب مکان کشمکش و جنگ گشته است
وعظ خطیب و زوزۀ اَذان محتسب
با ضرب توپ جنگ هماهنگ گشته است
بازار قاتلان و جهادی و دزد هاست
جا از برای راست روان تنگ گشته است
مسند نشین به جای نجیبان و اهل فضل
بد کرده های بد گهر دنگ گشته است
هر حیز بد قوارۀ زشت و کریه شهر
چون شاهدان لاله رخ شنگ گشته است
چندان اثر به نغمۀ آواز و ساز نیست
هر بی هنر بدیل سرآهنگ گشته است
از فصل نو بهار و شکوهش امید نیست
جور و جفا به جای وفا رنگ گشته است
تاک و درخت وقت ثمر دشنه می دهد
کشتار خلق مایۀ فرهنگ گشته است
بیچاره رهروی که در این شهر هولناک
از هر طرف مقابله با سنگ گشته است
عزیزی غزنوی
۲ جنوری ۲۰۲۰
تورنتو کانادا