نگاهی به نقش تاریخی قبایل مرزی در سرنوشت افغانستان!

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
نویسینده :داکتر وارث محمد «وزیر»
برگردان: ف. غرزی
( ارقام و حقایق در مورد مناسبات اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی و اهمیت جیو ستراتیژیک قبایل مرزی افغانستان )
فصل اول
( قسمت اخر)
ما در قسمت سوم  « بخش قبایل نوار شرقی : مرزها، شمار و ترکیب باشندگان!» بژوهش را تا اینجا دنبال کردیم که : بخش زیاد خروټ
ها ( بیش از ۵۰ هزار تن) در ولایت پکتیکا بیرون از مرز های مناطق تاریخی  خویش به سر برده و اکنون به پیمانه ای زیاد در کتله همگانی ملت پشتون آمیزش یافته اند.
علی خیل
درترکیب اهالی ولایت پکتیکا علی خیل سومین خیل با اهمیت غلجاﻳﻰ شناخته شده که شمار آن به ۳۶،۸ هزار تن رسیده که۱۴،۷فیصدمجموع اهالی ولایت نامبرده رادربر میگیرد. این خیل همه در شهر شرنه مرکز ولایت پکتیکابه سر برده وتقریباٌصد فیصد اهالی آنجارا میسازد. با پذیرش این واقعیت که بیش از نصف وابستگان این خیل،یعنی ۳۲،۸ هزار تن آنها در ولایت غزنی و ۱۵هزار تن آنها در ولایت پکتیابودو باش دارند، میتوان گفت که شمار همگانی علی خیل ها  در  ̏مناطق قبایلی̋  از۸۰ تا ۸۵ هزار تن بالغ میگردد.
این قبیله دارای دوشاخه ای اساسی بوده که به نامهای مموزی ومینزی یادمیشوند.
مموزی به نوبه ای خود به شاخه های فقیر خیل،اوریاخیل،فاتی خیل،رحمان خیل ،نیک نام خیل ،سرمایت خیل،هواس خیل وآذرخیل تقسیم میگردد ومینزی به دو شاخه ای شالی وپیره خیل جدا میشود. خلیها مشهور شاخه ای شالی عبارتند از تاروخیل، نیک زنی، تتیوال ومقرب. خلیها مشهور شاخه ای پیره خیل عبارتنداز عمر خیل،امنی خیل،جبارخیل، عمران خیل،فاتمه خیل ودیگران .
افزون بر قبایل یاد شده، یک بخش اندړهای غلجايی(۱۲،۵ هزارتن)نیزدرولایت پکتیکابه سرمیبرند که ازمیان ۵۰۰ تن در شرنه،۱۲هزارتن درعلاقداری مټاخان وپیرکوتی ، ۵،۸هزارتن در ولسوالی اورگون زندگی میکنند.
ولایت زابل نیز از دیدگاه ترکیب اهالی مانند ولایت پکتیکا بیشتر ترکیب غلجایی دارد. در این ولایت خیل های بزرگ قبایل غلجايی به سرمیبرند که شمار شان به ۱۳۹،۳ هزارتن میرسد و۷۶،۱ فیصد کل نفوس ولایت یاد شده را دربر میگیرد. دراین ولایت بخشهای کوچک برخی قبایل درانی نیز به چشم میخورند، مانند نورزی (۱،۱هزارتن)،الکوزی(۱۹،۴هزارتن)، پوپلزی(۳،۸ هزارتن) واسحاق زی (۱۰،۲هزارتن)که مجمو عاٌبه ۳۴،۵ هزار تن بالع گردیده و۷،۹ فیصد ترکیب اهالی ولایت زابل را احتوا میکنند.
در ولایت زابل همچنان گروپ پشتونهای قبایل غرغشت نیز سکونت دارند که شمارشان به ۱۹،۳ هزار تن میرسد. به همینگونه کاکړ ها نیز در ولایت نامبرده به سرمیبرند که ۱۰،۵ فیصد نفوس ولایت زابل را تشکیل میدهند. به همین ترتیب در این ولایت نماینده گان عشاﺋر غیر پشتون چون هزاره ها(۹،۲هزارتن)ودهگان(۰،۲)هزارتن)نیز بودوباش دارند که۵،۱فیصد نفوس باشنده گان ولایت زابل را در بر میگیرند. شاخه های بزرگ قبایل غلجايی ولایت زابل عبارتند از توخی ،هوتک و خروټ.


توخی
شمار این قبیله در ولایت زابل به ۹۵،۴ هزارتن رسیده که ۵۲ فیصد اهالی ولایت نامبرده رامیسازد و به ترتیب زیر جابه جا میباشند: درشهر قلات ۱۷،۴ هزارتن ، در ولسوالی شاجوی ۲۵،۸ هزار تن ، در ولسوالی ارغنداب ۱۹،۲ هزارتن ،در شملزی ۲۶،۳ هزار تن، درشینکی ۴،۲ هزار تن و درعلاقه داری میزان ۲،۴ هزارتن ،باید گفت که در ولسوالی های ارغنداب و شملزی صدفیصد ترکیب اهالی را توخی ها تشکیل میدهند. در ساﺋر ولایات ̏ مناطق قبایلی ̋ توخی هادر ولایت ننگرهار نیز به سر میبرند که شمار شان در شهر جلال آباد و نزدیکی های آن حدود ۵،۸ هزار تخمین زده میشود. شماری توخی ها در سرزمینهای جنوب و جنوب غربی قبایل پشتون بالغ بر ۲۵ هزار تن میگردد که میان شان ۱۸ هزارتن در ولایت قندهار (۱۰ هزار تن در شهر قندهار،۵،۷ هزار تن در ولسوالی شاولی کوټ و ۲،۳ هزار تن در ولسوالی ارغنداب)، ۲،۷ هزار تن در ولایت هلمند (۱،۶ هزارتن در ولسوالی دیشو و ۰،۷ هزار تن در ولسوالی نادعلی) و ۵،۱ هزارتن در ولسوالی کنک ولایت نیمروز به سر میبرند. بدین گونه در لحظه ای کنونی سی بر چهار قسمت افراد قبیله توخی بیرون از مرز های کانون پدری خویش در ولایت زابل زندگی نموده و با ملیتهای دیگر آمیزش کرده اند(در ارقام داده شده شماری افرادیکه در مناطق مرکزی وشمال افغانستان کوچیده اند، شامل نیست) .
طبق اندیشه های دانشمندان افغانی یکی از پیش شرطهای کوچیدن قبایل توخی به مناطق دیگر افغانستان در پیچیده گی زندگی اقتصادی در بیشتر محلات زابل و نیز پیشآمد خشن وسرکوب گرانه ای دوران حاکمیت امیر عبدالرحمان خان در برابر قبیله نامبرده نهفته بود . نتیجه ای این پیشآمد غیر عادلانه، در ناتوان شدن این قبیله نیرومند غلجايی باز تاب نمود .

هوتکها
قبیله ای هوتک از دیدگاه شماری افراد دومین قبیله غلجايی ولایت زابل را تشکیل میدهد . شمار هوتک ها در ولایت نامبرده که سرزمین آبايی شان پنداشته میشود به ۱۶ هزار بالغ میگردد . ۹،۷ هزار تن باشنده ولسوالی شینکی و ۴ هزارتن باشنده ولسوالی اتار را هوتک تشکیل میدهد . یک بخش محدود هوتک ها در علا قه داری میزان (۰،۸ هزار تن) ، شهر قلات۰ (۰،۴هزار تن) و ولسوالی شاجوی( ۰،۳ هزار تن) به سر میبرند . هوتک ها در ولایات دیگر ̏ منا طق قبایلی̋ بودوباش نه دارند . صرف در مناطق سکونت پشتونهادر ساحات جنوب و جنوب غرب چون شهر قندهار و دور وبر آن (قریب ۲ هزار تن) و در ولایت نیمروز (۶،۴ هزار تن) که میان آنها ۳ هزار تن در شهر زرنج و ۳،۴ هزار تن در ولسوالی کنک زندگی میکنند . با تکیه روی احصاﺋیه های ابتدايی یک بخش هوتک ها (که شاید خیلی زیاد باشد) در ولایت هرات و مناطق دیگر افغانستان مرکزی وشمالی جا به جا میباشند . اما از دیدگاه این یافته ها به این نتیجه میرسیم که توانمندی پیشین هوتک ها درهم شکستانده شده است. باید گفت میرویس خان یکی از نخستین بنیانگذاران دولت پشتونها در سر زمین افغانستان از میان قبیله ای هوتک سر بلند نموده بود. هوتکی ها نیز مانند توخی که در همجواری باهمدیگر زیسته وپیوند های ژرف اقتصادی میان شان وجود دارد، در روند رویارويی دراز مدت بین قبایل غلجايی و درانی نا توان گردیده و در اثر سیاست متمرکز سازی امیران افغانی وجنگهای پیهم افغان- انگلیس جداٌ زیانمند شده اند. قبیله ای هوتک متشکل از ۹ شاخه میباشد که عبارتند از ملیزی، بایزی، لاغزی،رامی زی، اکازی،بابوزی ، شیرزی و اسحق زی. شاخه ای شیرزی خود به باوزی، شاشی خیل و هودی خیل و شاخه اسحق زی به مالاوی خیل،اتل خیل،شالم خیل، مان دین خیل،عمرزی،ادی زی و کندی زی تقسیم گردیده اند.
در رابطه با ساﺋر قبایل غلجایی در ولایت زابل میتوان از گروپهای ذیل نام گرفت : یکی از شاخه های قبیله اندړ به نام اتوال (۱۸،۵ هزار تن) ، خروټ (۷،۷ هزار تن)، تره کی (۰،۵ هزار تن)، ناصر (۰،۶ هزارتن)، سلیمان خیل (۰،۳ هزار تن)، نیازی (۰،۲هزار تن)، اندړ (۰،۲ هزارتن) ومیچن خیل (۰،۲ ها۰۰هزارتن ). چنانکه در بالا در جریان مشخص ساختن مرز های  ̏مناطق قبایلی̋ در داخل افغانستان اشاره نمودیم، آن بخش اهالی ولایت زابل که در سمت غرب شاهراه بزرگ کابل- غزنی – قلات – قندهار به سر میبرند، شامل مورد ارزیابی مانه میگردند.
در جنوب ولایت زابل در بخشهای شرقی ولایت قندهار، متصل با نوار مرزی بین افغانستان و پاکستان قبایل غیر غلجایی،به ویژه قبایل درانی به سر میبرند. در شمار باشنده گان  ̏مناطق قبایلی̋  حوزﮤ یاد شده در حدود ۱۵،۵ هزار تن اڅکزی، ۱۴،۵ هزار تن نورزی، ۱۱،۵ هزارتن بارکزی، ۱۲ هزارتن علی زی، ۴،۴ هزار تن پوپلزی، ۴،۱ هزارتن اسحق زی، ۳،۳ هزارتن محمدزی، ۳هزار تن بړیڅ، ۱،۵هزار تن خوگیانی* ، ۱،۵ هزارتن ماکو و همچنان ۳،۸ هزار تن بلوچ و دیگران بودوباش دارند . بزرگترین قبیله این حوزﮤ را اڅکزی تشکیل میدهد ** که در همجواری مستقیم با ̏خط دیورند̋ به سر برده و اکثریت مطلق اهالی ولسوالی سپین بولدک وعلاقه داری ریک را احتوا میکند.
با ارزیابی ترکیب اهالی ولایات ̏ عقبی ̋ غزنی ولغمان باید گفت که همگام با فاصله گرفتن از مناطق کوهستانی مرز های میان افغانستان وپاکستان در سمت غرب در جهت شاهراه بزرگ کابل- قندهار مشاهده میکنیم که ویژهګیهای نورمهای حیات عشیروی تا اندازﮤ در سازمان اجتماعی، زندگی و روان مردمان ولایات نامبرده به تدریج روبه کاهش میگذارد. از همین دیدگاه، به کار برد اصطلاح  ̏مناطق قبایلی̋  برای حوزﮤ یاد شده مضمون واقعی خویشرا کم از کم از دست میدهد. با وجود اینکه در پروسه ای پژوهش ساختار اتنیکی مردمان شرق افغانستان به کاربرد واژه  ̏قبیله ̋̋را دنبال حواهیم کرد ، اما در بیشترین موارد حرفهای ما پیرامون آن مناطق مشخص بودو باش پشتونها متمرکز خواهد بود که قسمت های معین ویژگیهای ساختاری عشیروی را که از ارزش درجه دوم بر خوردارند، تا هنوز نگهداشته اند.
در ترکیب باشنده گان ولایت غزنی نیز چون ولایات زابل و پکتیا که پیشتر به آنها پرداخته شد، بقایای قبایل غلجايی کثرت دارند. اهالی غیر پشتون این ولایت که عمدتاٌ ۲۸۳ هزارتن هزاره تشکیل میدهد ، بیرون از مرز های  ̏̏مناطق قبایلی̋  ، یعنی در سمت غربی شاهراه بزرگ کابل – قندهار سکونت دارند. در عین زمان، بخشهای شرقی ولایت نامبرده، منجمله برخی زیاد روستا های واقع در امتداد همین شاهراه بزرگ، مناطق تاریخی سکونت قبایل اندړ، تره کی، علی خیل و دوتانی بوده که شمار شان به ۲۹۷،۳ هزار تن بالغ میګردد.

*- خوگیانی   های جنوب وجنوب غربی که از گروپ پشتونها ی  ̏سر بڼ ̋ میباشند نه باید با خوگیانی های ولایت ننگرهار که شامل قبایل کرلانی اند ، اشتباه شوند.
**- درترکیب پشتونهای جنوب وجنوب غرب افغانستان شماری مجموعی اڅکزی ها حدود ۱۳۵ هزار تن تخمین زده شده اند . از آنجمله ۷۰،۴ هزار تن در ارزگان ، ۴۲،۹ هزار تن در قندهار ، ۷ هزار تن در هرات ، ۱،۷ هزار تن در فراه ومناطق دیگر به سر میبرند .


اندړ
قبیله اندړ  بزرگترین قبیله ای پشتونهای ولایت غزنی بوده که شمار شان به ۱۲۰،۶ هزار تن میرسد. در ولسوالی اندړ ۶۳،۵ هزار تن، درگیرو ۱۵،۹ هزار تن، و در علاقه داری زنه خان ۸،۴ هزار تن اندړ بودوباش دارند. همچنان دربخش غربی ولایت غزنی اندړها در ترکیب اهالی  ولسوالی قره باغ شامل میباشند . شمار اندړ ها درترکیب ساﺋر ولایات « مناطق قبایلی» چنین است : در ولایت پکتیا ۲۹،۵ هزار تن ، از آنجمله  ۱۵،۱ هزار تن در شهر گردیز ، ۱۳،۴ هزار تن در ولسوالی زرمت و یک هزار تن  در ولسوالی چمکنی ، در علاقه داری مټاخان ولایت پکتیکا ۱۲،۵ هزار تن در ولسوالی های دای چوپان و شاجوی ولایت زابل ۱۸،۷ هزار تن.
بدینگونه  حوزﮤ سکونت قبیله ای اندړ  در لحظه کنونی در ساحات ولایت غزنی، پکتیکا،پکتیا و زابل تقسیم گر دیده است وصرف نیم شمار یاد شده مانند ګذشته در ولسوالی اندړ به سر میبرد . باید گفت که ترکیب ومرز های کهن عشیروی قبیله ای اندړ در چوکات این ولسوالی نیز دستخوش دیگر گونی های ژرف گردیده است .
همه اهالی ولسوالی نامبرده خودرا اندړ خوانده ، در حالیکه در ترکیب آنها نمایندگان عشاﺋر مختلف ، منجمله نماینده گان قبایل غلجايی نیز وجود دارند .  طی سالهای متمادی نمایندگان قبایل و گروپهای گوناگون چون وزیری ، لوحانی ، مامونی، دهگان ، دفتانی ، بختیار ، سوری ، نیازی ودیگران در این محلات اقامت گزیده ، با اندړ ها آمیزش نموده ، زبان وسنتهای آنها  را پذیرفته و به رویت  نام سرزمین نوین زیست ،خود را اندړ نامیده اند . با اتکا روی حقایق یاد شده در مرحله کنونی صرف دو ثلث اهالی این ولسوالی را میتوان فرزندان قبیله کهن اندړ  شمرد ویک ثلث آنرا افراد دیگر .
اندړ ها خودرا برادران دو قبیله ای دیگر غلجایی ، یعنی تره کی و سهاک میپندارند .  باید یادآور شد که اهالی سهاک ولایت غزنی خود را اندړ مینامند. ولسوالی اندړ زراعتی بوده و بیشتر اهالی آن زراعت پیشه میباشند . بند آبی  ̏سرده ̋ نیز بمنظور آبیاری دشتهای همین ولسوالی اعمار گردیده است . پروژه زراعتی که در جنب این بند آبی به کار انداخته افتاده است با وسایل مدرن زراعتی مجهز بوده و دارای فارمهای فنی میکانیزه میباشند . ضرورت اهالی  ولایت پکتیکا از  نا حیه ای غله عمدتآ از شلگر مرفوع میگردد . قبیله دوتانی که به صورت کوچی و نیمه کوچی به سر میبرند ، گله های خویشرا در دشتها شلگر به چرا میبرند .

ولایت غزنی:
تره کی
قبیله تره کی از دیدگاه کمیت دومین قبیله غلجایی را در ولایت غزنی تشکیل مید هد . شمار تره کی ها در چوکات چهار ولسوالی وعلاقه داری این ولایت  ۶۱،۳ هزار تن بالغ میگردد که از این میان  ۱۳،۷ هزار تن در مقر ، ۱۸،۸ هزار تن در ګیلان ، ۱۷،۵ هزار تن در ناوه و ۱۱،۲هزار تن در آب بند به سر میبرند . تنها ترکیب اهالی ولسوالی ناوه جمعآ متشکل از تره کی ها بوده و در واحد های دیګر تره کی ها در کنار خیلهای دیګر قبایل غلجایی بودوباش دارند .  در سایر ولایات  مناطق قبایلی تره کی ها صرف در ولایت کنر ( ۰،۸ هزار تن در ولسوالی چپه دره ) و ولایت زابل ( ۰،۵ هزار تن) که از آنجمله ۰،۲ هزار تن در شهر قلات و ۰،۳  هزارتن در ولسوالی شاجوی به سر میبرند . همچنان شمار محدود تره کی هادر ولایت هلمند ( ۱،۲ هزار تن ) به سر میبرند که از آنجمله ۰،۷ هزار تن در نادعلی و ۰،۵ هزار تن در گرمسر اقامت دارند . تره کی ها قبیله نادار بوده  ویک بخش آن زندګی کوچیگری و نیمه کوچیگری دارند . آنها در زمان کوچیدن به جانب جنوب - قندهار و ریگ مجبورند که مناطق زیست قبایل غلجایی را پشت سر گذارند که این حالت اکثرآ باعث تنشها میان قبایل میگردد.
افزون بر قبایل اندړ و تره کی ، برخی قبایل دیگر غلجایی نیز در ولایت غزنی به سر میبرند که عبارتند از : علی خیل( ۳۲،۸ هزار تن) که از میان شان  ۱۵،۳ هزار تن در ګیلان ، ۶،۹ هزار تن در مقر، ۶،۳ هزار تن در قره باغ ، ۰،۷ هزار تن در آب بند و ۶،۵ هزار تن در شهر غزنی اقامت دارند . عشایر دوتانی ( دفتانی) وملاخیل از دید ګاه شمار افراد در سطح ولایت غزنی ونیز در محدوده مناطق تحت مطالعه در زمره قبایل متوسط محسوب میگردند . دوتانی ها یکی از شاخه های غلجایی بوده که کلآ در ولسوالی قره باغ سکونت دارند . شمار آنها به ۱۳،۳ هزار تن بالغ میگردد که ۴۰ فیصد اهالی ولسوالی نامبرده را میسازد . نماینده گان این قبیله در ولایات دیگر  مناطق قبایلی  به چشم نخورده ، صرف بخش کوچک آنها (۴،۵ هزار تن در ولایت هلمند به سر میبرند. تعداد افراد قبیله ای ملاخیل در غرب ولایت غزنی چندان زیاد نیست(  ۱،۱ هزار تن در ولسوالی مقر ) شاخه عای قبیله ملاخیل بیرون از مز های این مناطق صرف در ولایت ارزگان در ساحه بودوباش هزاره ها و پشتونها ( ۷،۴ هزار تن در ولسوالی چوره ) ونیز در ولایت هلمند ( قریب یک هزار تن درولسوالی نادعلی) به سر برده ، اکثراْ به زندگی کوچیگری اشغال داشته و گروه های کوچی قبیله ای نامبرده  متشکل از خانواده هامیباشند که با هم دیگر هیچ پیوندی نه دارند . در مجموع این قبیله سیمای یک فدراسیون را از دست داده و به جز از پیوند های اقتصادی ، پيوند دیگری میان خویش نه دارند . ریشه ای وابستگی تاریخی قبیله ای ملاخیل شامل شاخه های ذیل میباشد :شرن ، پیره خیل ، عثمان خیل ، قادر خیل ، خواږه خیل ، شمراد خیل ، خواجه خیل والیاس خیل.
قبیله ای ملاخیل اجرستان ریشه های ویژﮤ به خویش داشته که از شاخه های ذیل متشکل میباشند : لنگر خیل ، ادین خیل ، اوبوس خیل ، خوزه خیل ، رضا خیل ، سید خیل وچکمک که کانون های عشاﺋر بیگانه نیز در بین شان به چشم میخورد .
ولایت لوګر:
ترکیب باشنده گان ولایت لوگر را که نیز یکی از ولایات  ̏عقبی̋   ̏مناطق قبایلی̋  به شمار میرود از سبب نبود اطلاعات کافی وتنظیم شده به صورت فشرده مرور میکنیم .
تا جاﺋیکه آمار ویژه و در میان شان اطلاعات گردآوری شده توسط  ̏ اندرسن ̋  دانشمند امریکایی در سال ۱۹۷۳ م ( ٥ ) نشان مید هد، در تر کیب اهالی این ولایت نماینده گان عشاﺋر پشتون وغیر پشتون به چشم میخورند .         
ترکیب غیر پشتونی اهالی نامبرده شامل بر تاجکها ، قزلباشها ، بره کی ها( اور مړ) ودیگران میباشد . باید گفت که پشتونها در این ولایت کثرت بیشتر دارند . همجواری منطقوی ولایت لوگر در سمت جنوب وجنوب غرب با ساحات سکونت تاریخی قبایل غلجایی وارزش ترانزیتی این ولایت در مسیر راه های رفت وآمد کوچی ها بر کرکتر ساکنان ولایت نامبرده تآ ثیرگذاشته ونماینده گان قبایل غلجایی چون احمد زی ، عبدالرحیم زی ، ستانکزی ، سهاک و ناصر وسلیمانخیل وشاخه های مختلف انهادر ترکیب اهالی ولایت لوگر با کثرت به چشم میخورند . همزمان نزدیکی ولایت لوگر به کابل پایتخت کشور وموقعت آن در چهاراهی تقاطع شاهراه های بزرگ ترانزیتی کابل –گردیز و کابل – جلال آباد سبب شده است تا ولایت یاد شده به حیث ساحه ای مساعد برای زراعت وتجارت ومنطقه  ̏ حیاتی ̋ کابل زمینه بودوباش برای نماینده گان ساﺋر اقوام وملیتهای افغانستان را برای مدتها طولانی ضمانت کند . قبایل غلجایی ساکن این ولایت با این گروه اهالی آمیزش نموده وساختار های عشیروی خویش را کاملاْ از دست داده اند . چنانچه ̏ اندرسن̋  به کرات میگوید که ̏ غلجایی ها دور و بر کابل همه به صورت جمعی ویا انفرادی متمایل به ازهم پاشی ساختار های قبیلوی میباشند̋ .
ولایت لغمان:
پروسه فروپاشی ساختارهای قبیلوی را میتوان در برخی از مناطق سومین ولایت  ̏عقبی̋  ، یعنی ولایت لغمان بیشتر از هر جای دیگر مشا هده نمود .  در میان ۳۱۰،۸ هزار تن باشنده گان این ولایت ، پشتونها اکثریت مطلق را تشکیل میدهند .  عشاﺋر دیگر چون پشه یی ها در قدمه ای دوم ، نورستانی ها در قدمه ای سوم ، دهگان و تاجک در قدمه ای چارم ، گوجر واقوام دیگر هندی در قدمه ای پنجم قرار دارند . در بین پشتونهای ولایت لغمان از دید گاه کمیت افراد شاخه های قبایل غلجایی پیشی دارند . در میان پشتونهای غیر غلجایی صافی ها از نظر کمیت برتری دارند . شمار آنها در این ولایت به ۴۰،۱ هزار تن میرسد که  ۲۱،۶ فیصد اهالی ولایت را در بر میگیرد . جالب اینست که در ولایت لغمان هیچ ولسوالی و یا علاقداری وجود نه دارد که اهالی پشتون آن صرف به یک خال مشخص و یا کدام شاخه مشخص آن وابسته باشد ، چیزیکه در ولایت پکتیا فراوان به چشم میخورد. اکثریت خیلها مربوط قبایل غلجایی در ولسوالی قرغه یی والینگار به سر میبرند ، صافی در سه واحد اداری تقسیم گر دیده اند : شهر مهتر لام (  ۱۰،۹ هزارتن ) ، ولسوالی الینگار ( ۲۵،۶ هزار تن ) و ولسوالی الیشنگ ( ۴، ۳ هزار تن) باید افزود که صافی ها در ولسوالی الینگار یکجا با غلجایی ها ( نیازی ) وپشه یی ها به سر برده ودر الیشنگ در همجواری با عشیرهْ دهگان زندگی میکنند ، پروسه ای آمیزش  قبیلوی وقومی که در شهر مهترلام و ولسوالی قرغه یی بیشتر وبیشتر از هر جای دیگر بر جسته تر به چشم میرسد ، باز تاب زندهْ روند نیرومند اثر گذاری متقابل فرهنگها  ، سنتها و رواجهای توده های پشتون و غیر پشتون میباشد . این آمیزش در دوگانگی لسانی اهالی ولسوالی ها وحتی روستاهای ولایت لغمان انعکاس یافته است . آنان به هردو زبان  پشتو ودری حرف میزنند .
چگونگی غیر شهری بودن پشتونهای شرقی نشان دهندهْ سطح پاﺋین انکشاف فرهنگی – اجتماعی و یگانگی داخلی قبیلوی آنها در مقایسه با تاجیکها میباشد . اما این نتیجگیری بیشتر متوجه آن مناطقی است که در امتداد شاهراه بزرگ ترانزیتی کابل – قندهار و در همجواری ساحات مسکونی اقوام غیر پشتون ،منجمله هزاره ها و تاجیکها و همچنان قبایل درانی واقع گر دیده اند . این نتیجه گیری شامل حال قبایل ساکن در امتداد شاهراه کابل – پیشاور در حوزهْ جلا ل آباد نیز میگردد . افزون بر این ، دوری مناطق کوهستانی ولایات پکتیا و پکتیکا از شاهراه بزرگ از جاده ها ، نبود امکانات تماسهای منطقوی با اقوام غیر پشتون و سکونت در واحد های صرفاْ پشتونی به پایش دوامدار کانونهای ساختار قبیلوی در میان باشندگان منطقه یاری نموده است . چنانچه ارقام نشان میدهند، خوگیانی ، منگل ، څدران ، جاجی ، تڼی و گربز وغیره بیشتر از دیگران به زندگی جمعی در مناطق تاْریخی خویش ادامه داده و مرز های اداری معاصر اکثراْ با تقسیمات قبیلوی آنها مطابقت دارد . عامل آساسی که جایگاه ویژهْ این قبایل وبخش زیاد قبایل شرقی پشتونهارا در رشد تاْریخی افغانستان تعین میکند  در همسایگی منطقوی وخویشاوندی قومی آنها با توده های وسیع ، متراکم ناب پشتونهای ساکن مناطق مرزی پاکستان نهفته است . با تحلیل وتجزیه ای تر کیب اتنیکی قبایل ساکن دو سمت مرزها میان افغانستان و پاکستان و محیط زیست آنها به نتیجه کیری های مشخص زیر دست مییابیم : نخست اینکه شماری اینگونه قبایل  ̏جداشده ̋ خیلی کم است ؛ دوم اینکه چنین قبایل از دید گاه کمیت نفوس در سمت شرق ویا در سمت غرب  ̏خط دیورند̋ کثرت دارند . باید گفت که وجود قبیله  ای مشابه در هردو سمت مرز ها در نتیجه ای وجود مرز های طبیعی ، جغرافیایی ( ادامه کوهستانها ، دریاها وغیره ) پدید آمده اند .برخی از آنها در فاصله های دورتر از همدیگر واقع گر دیده وبین شان یک یا چندین قبیله ای  بیگانه جاگزین میباشند . بر پایه ای ریشه تاْریخی نسب ، بخشهای قبایل ̏ جداشده̋  همواره به حیث شاخه های ویژه پنداشته  شده وطی مدتهای طولانی به صورت جداگانه راه رشد بعدی خویشرا پیموده اند .همزمان در سمت افغانی ̏ خط دیورند̋  چنان اتحاد های بزرگ قبایل مقتدر جا بجاگرده اند که در سمت پاکستانی  ̏خط دیورند̋  مثال وسابقه نه دارد ،مانند جدرانها ،جاجی ها ، احمدزی ها، توتاخیل ،خروټ و غیره . ̏ اتحاد های قبایلی̋  خوستی ، څمکنی ، متون ، علی شیر و غیره را که در واقع اتحاد های ویژهْ منطقوی بوده و از پارچه های قبایل زیاد ترکیب یافته اند ، نیز میتوان شامل این گروپ ساخت .         
با تکیه بر حقایق بالا روشن میشود که همبستگی میان بخشی از باشندگان مناطق مرزی با قبایل   ̏جدا شده̋  در دو کشور به مثابه ای چنان عامل جدی تبارز میکند که در مناسبات میان آنها نقش تعیین کننده را به دوش دارد . چنانکه پسانتر روی آن پر داخته خواهد شد ، پیوند های خویشاوندی از ارزش اصولی بر خوردار نه بوده بلکه ارزش اصولی که از گذشته ها باشند گان این مناطق به آن پابند بوده اند در مناسبات ترانس سرحدی وگرایش همین بخش پشتونهای افغانستان به بازار های پاکستان ویک سلسله عوامل دیگر پیوند دارد . واضح است که در همین راستا یگانگی تاْریخی – فرهنگی قبیلوی پشتونهای اینطرف و آنطرف مرز ، وحدت طرز اندیشه و زبان ، سنن مبارزات مشترک به خاطر آزادی واستقلال نقش بزرگ ایفا نموده است
پایان فصل اول

قسمت قبلي را از این قسمت مطالعه فرمایید