کاشکی

د اونۍ شعر
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 

عمر ما بگذشت در افسون هردم کاشکی

کاشکی این کردم و آن هم بکردم کاشکی

نیست در ما همت تدبیر فکر از تنبلی

ورد ما تکرار های کاش و پیهم کاشکی

کاشکی ها بدتر از بد کرد ما را روز گار

خست ما را در تب اندوه و ماتم کاشکی

از کجا آموختیم این واژهٔ بیهوده را

کز تفکر پیشتر ما راست همدم کاشکی

کاشکی این مردگان را زندگانی بود باز

یا به این امراض مهلک بود مرهم کاشکی

این یکی پرسد ازآن دیگر چی داری در توان

آن دهد پاسخ  اگر باشد توانم کاشکی

بسکه با این کاش ها کردیم عادت عاقبت

بست بر مایان رهٔ اندیشه کم کم کاشکی

هرگز این بیهوده گویی را نمی آموختیم

گر بدانستیم همچون کاسهٔ سم کاشکی

هیچ کاری با لمیدن ها نه می گردد درست

با توکل های بی معنی و یا هم کاشکی

درد ها را جز مداوا نیست درمان ای عزیز

زین سبب در زندگی هرگز نگفتم کاشکی

عزیزی غزنوی

اول جون ۲۰۲۵ تورنتو/کانادا